تمام؛ این بود نتیجه خودخواهی کسانی که برای خوش
خدمتی انتقال تیم های تهرانی به شهرستان ها را رقم زدند.از روزی که علیرضا حکیم
زاده بر جام قهرمانی در آسیا بوسه زد تا امروز که پاس یک تیم دسته سومی است 25 سال
می گذرد،ربع قرن؛ اما سقوط، اضمحلال و نابودی این تیم از همان روزی برای آنها رقم
خورد که مسئولان وقت در دولت نهم زیر برگه انتقال را امضا کردند.تا زمانی که پاس در تهران بود، به عنوان قطب
سوم فوتبال تهران، افتخاراتش با استقلال و پرسپولیس برابری می کرد،همیشه مدعی
قهرمانی بود و حرف های زیادی برای گفتن داشت اما یک تصمیم اشتباه و شاید سلیقه ای
از یک مسئول نظامی ، این تیم را به عنوان خوش خدمتی نمایندگان همدان در مجلس به این
استان منتقل کرد و ریشه اش را از بیخ زد.جدا از پرسپولیس و استقلال، پاس برای خیلی
از تهرانی ها نماد یک مکتب بود،نماد یک فرهنگ.فرهنگی که خیلی ها با آن خاطره
داشتند و تا حرفی از فوتبال و نخستین ها به میان می آمد،سرشان را بالا می گرفتند و
می گفتند:«من از مکتب پاسم.»مثل برج آزادی،پلاسکو،مثل سینما شهر فرنگ و مثل خیلی
از نمادهای دیگر شهر تهران که حالا وجود ندارند.اما پاس برای فوتبالی ها چیز دیگری
بود.باید پای خاطرات آنها نشسته باشید تا ببینید که با چه ولعی از نخستین روزهای
تشکیل تیم حرف می زنند و یا وقتی می گویند قهرمان آسیا شده ایم چه کیفی می
کنند.اما حالا چطور؟حتی به سختی پاسخ تلفن همراه شان را می دهند.باید چه
بگویند؟
تیم به دسته سوم سقوط کرده و شاید تا سال ها سال بعد هم نتواند راهی لیگ
برتر شود و شاید اصلا مکتبی که حبیبی ها،مهاجرانی ها،صادقی ها،ظلی ها،شاهرخی ها
و...بنیانگذارش بودند دیگر وجود نداشته باشد.پاس به دسته سوم باشگاههای کشور سقوط
کرد و این عاقبتی بود که دلسوزان این تیم
از همان روزهای نخست پیش بینی اش را کرده بودند.آن زمان صداهای زیادی بلند شد،اما
گوش شنوایی نبود.تصمیم را گرفته بودند و پاس باید از تهران می رفت و رفت!پاس رفت
تا حتی سنگ قبری هم در این شهر نداشته باشد که عاشقان برایش فاتحه بخوانند. ریشه یک
تیم بزرگ و قدیمی را سوزاندند بی آنکه یک مسئول،یک مدیر و یا یک مسئول نظامی دلش
برای این تیم بسوزد.پاس چند نسل خوب از بازیکن و مربی را به این فوتبال تقدیم کرد
و هنوز هم آخرین قهرمانی ما در باشگاههای آسیا متعلق به این تیم است و اصلا مشخص
نیست چند سال دیگر باید طول بکشد که تیمی از ایران این عنوان را برای خودش کند.پاس
سمبل فرهنگ و نجابت در فوتبال بود؛ اما عدهای قلیل این اجازه را پیدا کردند تا
برای جمعی کثیر تصمیم بگیرند.پاس به همدان رفت تا زودتر از آنچه که به شهرت و
افتخار رسید از ویترین فوتبال ایران پاک شود.روزی به دسته اول رفت بی آنکه آبی از
آب تکان بخورد. راهی دسته دوم شد بی آنکه کسی متوجه شود چه اتفاقی افتاده و حالا
هم که سقوط به دسته سوم. پاس از اعتبار این فوتبال پاسداری کرد؛ اما کسی هوایش را
نداشت. نفس کشیدن این تیم برای کسی مهم نبود. پاسداری نکردند از تیمی که در این
فوتبال نام،جایگاه و اعتباری داشت. پاس مُرد. همان روز که از تهران رفت.
همایون شاهرخی
مانی که این باشگاه رو به انحلال بود هیچ کدام از دوستان تهرانی نه در فدراسیون، نه در مجلس شورای اسلامی و نه در ارکان مختلف کشور مقابل این قضیه نایستادند و افرادی که تصمیم به نابودی پاس گرفتند اکنون به راحتی در خانه خود نشستهاند و استراحت میکنند! بعد از انقلاب، مدیران ورزشی خوبی نداشتیم و مدیران کمی به ورزش پرداختند. مطمئنا اگر آب در مسیر خود جاری میشد و افراد درست به روی کار میآمدند نه پاس از بین میرفت و نه فوتبال ایران با چنین وضعی روبهرو میشد.حالا که خیال آقایان راحت شده تیم را به تهران برگردانند تا دلسوزان واقعی پاس آن را احیا کنند.
اصغر شرفی
باید افرادی که این بلا را سر پاس آوردند، الان بیایند و پاسخگو باشند. چه کسانی تصمیم گرفتند پاس به همدان برود؟یکی از همکاران شما گفت در دولت نهم این اتفاق افتاده است.پس حالا آقای احمدی نژاد و دوستان ایشان بیایند و پاسخگو باشند.من حرف بزنم می گویند تند حرف می زند.اما ازاین خوش خدمتی ها چرا در رشته های دیگر،شاخه های دیگر و ...نکردند؟پاس را از کیشه خلیفه بخشیدند و رفت.حاتم طایی بازی در آوردن این مشکلات را هم دارد.پاس یک مکتب بود و هویت خاص خودش را داشت.نباید این باشگاه قدیمی را نابود میکردند. من یک عکس در خانهام دارم که ١١ تایی که در پاس بازی میکردیم، عضو تیم ملی بودیم؛ فرق پاس با دیگر تیمها این بود. یک سری به خاطر منافعشان مقابل این خیانت سکوت کردند. انتقال پاس خیانت بود. من شخصا حاضرم هر کاری انجام دهم که پاس به تهران برگردد و دوباره جان بگیرد.
ابراهیم قاسمپور
کسانی که باعث و بانی انتقال باشگاه پاس تهران به همدان شدند باید پاسخگوی باشند،آنها باشگاهی را نابود کردند که زمانی یکی از قدرتهای فوتبال کشورمان بود.تیمی که توانست قهرمان آسیا شود در حال حاضر وجود خارجی ندارد و اینگونه اتفاقات تنها در فوتبال کشورمان رخ میدهد. کسانی که باعث و بانی این اتفاق تلخ بودند با انتقال پاس به همدان به دنبال خودشیرینی بودند. سال ها قبل نفت آبادان توانست به صورت کاملا فوتبالی به لیگ برتر صعود کند. این تیم میتوانست در دورههای قبلی با خرید امتیاز تیمهای دیگر به راحتی در لیگ برتر حاضر شود، اما این کار را انجام نداد،اینگونه کارها به فوتبال ضربه میزند و نمیتواند اثرات مثبتی در پی داشته باشد.حالا هم آقایان که معلوم نیست الان چه پست و سمتی دارند بیایند و درباره این کار اشتباه حرف بزنند.ما پاسی ها همه حرف های مان را زده ایم.
اکبر یوسفی
پاس برای ما قدیس بود و حکم یک آثار باستانی را داشت که زدند و خرابش کردند.حرفی ندارم.من عضو کوچکی از این خانواده بزرگ هستم.پرچمداران پاس یکی یکی فریاد زدند اما چه کسی صدایشان را شنید.گوش آقایان از حرف های ما پر بود.دسته رفتن و دوباره تلاشبرای رسیدن به لیگ برتر کار هر کسی نیست.الان هم آقایان اگر بیایند و به اشتباه خودشان اعتراف کنند هیچ فایده ای ندارد.آن پاس که آثار باستانی بود دیگر ارزش خودش را ندارد و مثل بدلی می ماند که از روی اصل کپی اش کرده باشند.
خداداد عزیزی
الان من حرف بزنم پاس به لیگ برتر بر می گردد؟آن موقع که گلوهای خودمان را پاره کردیم و گفتیم آقایان این کارها را نکنید همه فقط لبخند می زدند.چقدر زور زدیم؟الان من حرف بزنم یا شکایتی بکنم کسی پاسخگو است؟زحمت سالیان سال از پیشکسوتان را بر باد دادند.آقایان فقط به فکر خودشان بودند اما پاس را نابود کردند.من حرفی ندارم که دراین مورد بزنم.دسته سه که هیچ،اگر همین روال ادامه داشته باشد باید فاتحه پاس را خواند تازه اگر سنگ قبری برایش باشد.
جواد نکونام
حرف هایم را زده ام.یک دقیقه سکوت می کنم به دلیل این بی تدبیری.مبارک آقایان باشد که پاس را دو دستی فرستادند دسته سه.حالا هم مشکلی نیست.ما که هستیم اما آقایان حضور ندارند و حتی اظهار نظری درباره این اتفاق نمی کنند.تیم رفت دسته یک فقط سکوت کردند،رفت دسته دوم فقط سکوت کردند حالا چه انتظاری دارید که برای دسته سه رفتن تیم بیایند و حرف بزنند.فقط اگر لطف کنند و جنازه پاس را تحویل ما بدهند ممنون می شویم.حداقل خودمان دفن اش کنیم و بدانیم قبرش کجاست.
آرش برهانی
چه باید بگویم؟هنوز هم وقتی می خواهم از پاس حرف بزنم بغض گلویم را فشار می دهد.همان زمان که تیم به لیگ دسته یک رفت باید پاس را به تهران باز می گرداندند.پاس متعلق به تهران بود جایی که بهترین امکانات را داشت و بازیکنان زیادی را ساخته بود.در تمام ادواری که به جام جهانی رفتیم، بازیکنان پاس سهیم بودند. جای پاس همیشه در فوتبال ما خالی است. پاس آخرین قهرمان آسیایی ایران است و باید فکری به حال این تیم شود.در این سال ها چند تیم مانند نفت تهران و سپیدرود بلافاصله بعد از صعود به لیگ دسته یک به لیگ برتر صعود کردند. پاس با یک مدیریت اصولی در تهران احیا می شود و همه پیشکسوتان هم به موفقیت این تیم کمک می کنند. امیدوارم مسئولان ورزش کشور برای احیای این تیم کمک کنند. پاس نام بزرگی است که نباید به فراموش شود.
بهنام ابوالقاسم پور
از روزی که این خبر را شنیدم سردرد گرفته ام. سیاستمداران در آن زمان به نظرات کارشناسان و پیشکسوتان فوتبال اهمیتی ندادند و با اعمال قدرت سیاسی پاس و چند تیم دیگر را به شهرستان ها فرستادند تا به اهداف خود برسند و نتیجه این تصمیمات اشتباه، نابود شدن یکی از ریشه دار ترین و پرافتخارترین تیم های تهران بود؛ البته وضعیت تیم هایی مانند صبا و راه آهن هم که مشمول این قانون شدند نیز تعریفی ندارد و راه پاس را می روند.
سید محمد علوی
پاس امروز به دسته سه سقوط نکرد، پاس آن روزی سقوط کرد که برخیها در آن استان بدون کوچکترین تجربهای در فوتبال هوای مدیریت بر این تیم به سرشان زد. شهوت نشستن پشت میز مدیریت باشگاه پاس باعث شد تا اتفاقات ناگواری برای آن بیفتد و نتیجه هم همین شد که الان میبینید. خیلی از تیم های بزرگ در ایران و حتی آسیا هستند که حسرت نقش بستن ستاره ای که نشانه قهرمانی آسیا باشد را بالای لوگوی خود دارند. اما پاس این موهبت را داشت. آقایان با ندانم کاری باعث شدند تا یکی از دو تیم ستاره دار فوتبال ایران به این حال و روز بیفتد.
251 41
نظر شما