دکتر محمدرضا شرفى - انتظار در مکتب اسلام، تنها یک رویکرد عاطفى نیست; بلکه رویکردهاى معرفتى، اجتماعى، اخلاقى و فردى را نیز شامل مى‏شود .

از این روى مى‏توان، انتظار را همچون منشورى دانست که داراى تجلیات گوناگونى است . در رویکرد معرفتى به مسئله انتظار، مى‏توان آثار تربیتى و روان شناختى این پدیده را با نگاهى جدید، مورد بررسى قرار داد; البته در اینجا، تربیت‏به معناى گسترده آن مورد نظر است که شامل مقوله‏هاى اخلاقى نیز مى‏شود و در بعد روان شناختى نیز، آثار کارکردى آن بیشتر مورد تاکید قرار مى‏گیرد . در نوشتار حاضر، به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى، پویایى معطوف به هدف، استقرار وحدت و همبستگى، مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداخته‏ایم .

1 . گسترش امیدهاى واقعى
امید، محرک انسان براى رویارویى با آینده است . برخى آن را انگیزه و برخى دیگر، آن را نیاز آدمى مى‏دانند; به عقیده مزلو (1) ، یکى از روانشناسان مکتب کمال: انگیزه آدمى، نیازهاى مشترک و فطرى است که در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف‏ترین نیاز، قرار مى‏گیرد . (2)

براى توضیح مطلب مى‏توان گفت که آدمى، پیوسته و در پى انجام هرکارى، به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز، نیازمند انگیزه‏اى براى آغاز عمل است . بر این اساس، انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشواریهاى آن، نیازمند انگیزه‏اى نیرومند است که در پدیده «امید به آینده‏» تجلى مى‏یابد; آینده‏اى که به مراتب، عالى‏تر، زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله، به ویژه براى جوانان، داراى اهمیت‏بیشترى است; زیرا آنان در پرتو «امید به فردایى بهتر» مى‏توانند به نیروى فراوان خود و شور و نشاط بى‏پایان‏شان جهت و معنا بخشند .

البته این مقوله در میان مکاتب دینى و غیر دینى، داراى جایگاه، منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است; اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى، به گونه‏اى منطقى، متضمن پیامدهایى همچون امید به آینده و به تعبیرى دیگر، فرج بعد از شدت مى‏شود . در حالى که در مکاتب مادى و بینشهاى سکولاریستى جایى براى «امدادهاى غیبى‏» وجود ندارد . حتى در میان پیروان ادیان، نیز این مسئله، داراى جلوه‏هاى گوناگونى است . در میان برخى اندیشمندان و متفکران غربى نیز بعضا مسئله «امید» همچون پدیده‏اى دور از دسترس و بیهوده تلقى مى‏شود . به عنوان مثال، برتراند راسل (3) در گفتارى با عنوان «جهان پر تلاطم‏» مى‏نویسد: من در لحظه تاریک (ژوئیه 1961) به نوشتن مشغولم و نمى‏دانم نژاد بشر آنقدر دوام مى‏کند که نوشته من منتشر یا در صورت انتشار، قرائت‏شود یا نه . (4)

در مقابل این رویکرد یاس‏آور و منفى به آینده که در بیشتر مکاتب موجود مشاهده مى‏شود، اندیشه‏ها و رویکردهاى امیدوارانه و مثبت‏گرایى نیز وجود دارد که از مهم‏ترین آنها مى‏توان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه انتظار امام عصر (ع) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت، پدیده‏اى معنادار، منطقى و معقول است، بلکه چنین انتظارى، در زمره بزرگترین گشایشها، تلقى مى‏شود (5) . براى توضیح مطلب، اشاره مى‏کنیم که امیدها دوگونه‏اند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى . امیدهاى واهى، بیشتر شامل نوعى ایده‏آلها، آرمانها و آرزوهاى گمشده است که انسان با حاضر کردن آنها در ذهن و درون خویش، به نوعى آرامش خاطر دست مى‏یابد که در صورت تداوم و تقویت آنها، خود به خود زمینه جدا شدن از مسائل و رویدادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات، براى شخص فراهم مى‏گردد .

امیدهاى واقعى نقطه مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزشهاى مبتنى بر وحى الهى دارند و مانند اینها به ظهور حضرت مهدى (ع) و شرایطى که آن حضرت با حکومت‏خویش فراهم مى‏آورند که در اینجا به دو نمونه از این شرایط اشاره مى‏کنیم:

امام حسن مجتبى (ع) از پدر بزرگوارشان نقل مى‏فرمایند: در دولت مهدى (ع)، درندگان، سازش مى‏کنند; زمین، نباتات خود را خارج مى‏کند; آسمان، برکاتش را فرو مى‏فرستد; گنجهاى نهفته در دل زمین براى او آشکار مى‏شود و بین مشرق و مغرب را مالک مى‏شود و خوشا به حال کسى که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود . (6)

از امام باقر (ع) نیز روایت‏شده است که فرمودند: هنگامى که قائم ما (ع) قیام کند، دست‏شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آنها را گرد آورد و رشدهاى آنها را کامل گرداند . (7)

از این دو عبارت چنین برداشت مى‏شود که انتظار امام عصر (ع)، موجب گسترش و توسعه امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مى‏شود; امیدهایى که منتظرانش، هرگز در حقیقت و اصالت آنها، تردیدى به خود راه نمى‏دهند; زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین، رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است . حال، چنانچه از بعد روانشناختى به مسئله بنگریم، نقش امید را در سلامت روانى، تعیین کننده و محورى خواهیم یافت .

دوآن شولتس (8) مى‏نویسد: سلامت روانى، پیش‏نگر است، نه پس‏نگر، دورنما، چیزى است که شخص امیدوار است‏بشود نه آنچه پیش‏تر روى داده است و دگرگونى‏پذیر نیست . (9) من، نگاهى را که به آینده مى‏نگرد و بر هدفها، آمال و رؤیاهاى درازمدت تمرکز مى‏یابد، خوشایند مى‏یابم . البته پیش‏بینى و برنامه‏ریزى و تلاش براى آینده، از ماندن در رویدادهاى گذشته، سالم‏تر به نظر مى‏رسد . (10)

کانت، طرح مسئله امید را از ویژگیهاى هوشمندى آدمى تلقى مى‏کند و مى‏نویسد: براى هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد، سه سؤال پیش مى‏آید: نخست، چه مى‏توانم بدانم؟ دوم اینکه، چه باید بکنم؟ سوم اینکه، چه امید و انتظارى مى‏توانم داشته باشم؟ (11)

آلپورت، (12) یکى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است: [اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدفها و امیدها و رؤیاهاى خویشتند، و رهنمون زندگى‏شان، معناجویى و ایثار و حسن تعهد است . تعقیب هدف، هیچ‏گاه پایان نمى‏پذیرد . اگر هدفى را باید کنار گذاشت، باید بیدرنگ انگیزه نوینى آفرید . افراد سالم به آینده مى‏اندیشند و در آینده زندگى مى‏کنند . (13)

رویکرد «آینده‏گرا» با ویژگى «سلامت روان‏» از نسبت معقول و منطقى برخوردار است . چنین نسبتى را در بیان ویکتور فرانکل (14) به روشنى مى‏یابیم: شخصیتهاى سالم، ویژگیهاى دیگرى هم دارند; به آینده مى‏نگرند و به هدفها و وظایف آتى توجه مى‏کنند . در واقع به چنین هدفهایى نیاز دارند . این ویژگى انسان است که تنها با نگرش به آینده مى‏تواند زندگى کند . (15)

او در ادامه نظریاتش مى‏افزاید: بدون اعتقاد به آینده، «محمل معنوى‏» زندگى از میان مى‏رود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا مى‏گردد . باید براى ادامه زندگى دلیلى داشت; در راه هدفى آتى کوشید، وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى‏دهد . (16)

به نظر «فرانکل‏» ، اعتقاد به آینده، هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است . چنین تعبیرى، یک نقطه اوج در میان نظریات روانشناسان در این زمینه است .

انتظار در مکتب شیعه، علاوه بر اینکه، نوعى امید به آینده است، چشم به راه یک رویداد بزرگ و تحول عمیق، بودن است; چرا که طى شدن فاصله میان غیبت و ظهور یک پدیده عادى نیست; بلکه حادثه‏اى به وسعت همه تاریخ بشر است . براى تجسم عظمت آن، اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى (ع)، تبلور همه آرمانها و آرزوهاى محقق نشده انسان در طول قرون و اعصار گذشته تا کنون است . بر این اساس، فرداى ظهور، فردایى است روشن‏تر و بهتر از امروز; زیرا همه اختلافها و خصومتها که ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است، از میان برمى‏خیزد و در پرتو شکوفایى خرد، جاى خود را به عطوفت، رحمت و مناسبات صمیمانه مى‏بخشد .

با تکیه بر این مبانى، دیگر، افسردگى در میان پیروان مکتب انتظار جایى ندارد . در غیر این صورت آدمى، دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابراین بیشتر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مى‏گیرد . اهمیت این مطلب، زمانى روشن‏تر مى‏شود که بدانیم افسردگى، به عنوان بیمارى قرن، شایع‏ترین و دشوارترین اختلالى است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج‏برده است; چرا که رشته‏هاى امید خود را بریده و گسیخته مى‏بیند .

2 . پویایى معطوف به هدف
زندگى، زمانى با معنا است که جوهر حرکت در آن باشد و به تعبیر دیگر، انسانى که پویا و فعال و پر تحرک است، معنایى براى بودن خویشتن مى‏یابد; زیرا مى‏تواند خود را از سطح رکود و روزمرگى، به مرحله پویایى برساند . وقتى فرد، به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مى‏کند، به این معنا است که خود نیز نقشى در آن ایفا مى‏کند و تماشاگر نیست; بلکه ایفاگر وظیفه‏اى خاص است .

دوآن شولتس، در توصیف چنین حالتى مى‏نویسد: چیزى که به زندگى شور و هیجان مى‏بخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابى . (17)

پویایى از دو منظر قابل بررسى است; نخست اینکه انسان پویا به نفى هرگونه بى‏تفاوتى برمى‏خیزد و همین امر، زمینه‏ساز نوآورى، خلاقیت و جست‏وجوى همیشگى امور بدیع است و تاثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى است; زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آنها را باور دارد . دیگر اینکه هرگونه تحرک و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود; زیرا رکت‏بدون هدف، عقیم و داشتن هدف بدون حرکت نیز بى‏معنا است . از این روى پویایى معطوف به هدف، موردنظر است; زیرا شامل هر دو مؤلفه است .

بنابراین، براساس این مقدمات مى‏توان گفت که انتظار امام عصر (ع)، در منتظرانش، شامل هر دو مؤلفه «پویایى‏» و «معطوف به هدف بودن‏» است; زیرا منتظر به جامعه‏اى مى‏اندیشد که تمامى وعده‏هاى انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مى‏کند تا به میزان توانایى و درک مسئولیت‏خویش، در ساختن چنین جامعه‏اى سهیم باشد . از سوى دیگر، او مى‏داند که براى چه تلاش مى‏کند; انگیزه‏اى آشکار، منطقى، معقول و قابل دفاع دارد; بنابراین تمامى تلاشهاى او، معطوف به هدفى والا به نام «انتظار ظهور» مى‏شود و این هدفى معنادار و ارزشمند است .

تجلى اینگونه تلاشها را در فرمایش امام صادق (ع) مى‏بینیم: هرکس دوست دارد از یاران حضرت قائم (ع) باشد، باید در انتظار او باشد، به نیکویى و پرهیزکارى رفتار نماید; پس اگر او به این حال، پیش از قیام او از دنیا برود، پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت; بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد . (18)

برخى از روانشناسان مکتب کمال، نظیر «ویکتور فرانکل‏» ، معتقدند در وجود انسان، تواناییهایى نهفته است که جز در موقعیتهاى خاص، بروز و ظهور نمى‏یابند; موقعیتهایى نظیر برخورد با سختیها و تنگناها که آدمى را به پویایى و تحرک وا مى‏دارد و همین خودانگیزیها، عامل تحقق خویشتن و خود شکوفایى است . رویکردهاى او که برگرفته از دوران سخت اسارت در بازداشتگاههاى مخوف آلمان نازى است، با زیبایى هر چه تمامتر در کتاب انسان در جست‏وجوى معنا به تصویر کشیده شده است . (19)

حضرت على (ع) نیز در نهج‏البلاغه به این مطلب اشاره دارد: . . . و کانى بقائلکم یقول: «اذا کان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الاقران و منازلة الشجعان‏» الا و ان الشجرة البریة اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا و النابتات العذیة اقوى وقودا و ابطا خمودا . . . (20) . . . گویا مى‏شنوم که شخصى از شما مى‏گوید: «اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است‏» . آگاه باشید! درختان بیابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک‏تر است . درختان بیابانى که با باران سیراب مى‏شوند آتش چوبشان شعله‏ورتر و پردوام‏تر است . . . 1

در یک جمع‏بندى، آثار تربیتى انتظار پویا و معطوف به هدف، عبارتند از:

الف) به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایه‏هاى راکد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;

ب) پالایش درون و به مرحله خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت;

ج) معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف، با نگاه تطبیقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن که تهى شدن از درون و روزمرگى است;

د) رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف که در انتظار حضرت معنا مى‏یابد;

ه) فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله انسان متعالى;

و) رها شدن از سطح و مرحله رنجهاى حقیر مادى و گام نهادن در وادى رنجهاى تحمل عظیم معنوى و دغدغه‏هاى بزرگ انسانى، همچون رنج انتظارى راستین و طولانى و چشم دوختن به دروازه‏هاى روشن ظهور .

پى‏نوشت‏ها :

1. (1970-1908) 1. Maslow, Abraham Harold.

2 . دوآنشولتس، روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص‏115 .

3. (1969-1872) 3. Bertrand Arthur William Russel.

4 . برتراند راسل، آیا بشر آینده‏اى هم دارد؟ ، ترجمه م منصور، ص‏238 .

5 . ر . ک: على‏اکبر مهدى‏پور، چهل حدیث غیبت، ص 50; بحارالانوار، ج‏52 ، ص‏122، ح‏4 .

6 . بحارالانوار، ج‏52 ، ص 280 .

7 . همان، ج 52، ص 328 .

8. Doan Shults

9و10 . روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص‏43 .

10 . محمدعلى فروغى، سیر حکمت در اروپا، ج 2، ص 253 .

(1970-1908) 11. Gordon Willard Allport.

12 . روانشناسى کمال، ص 25 .

13. Victor Frankle

14 . همان، ص 210 .

15 . همان، ص 210 و 211 .

16 . همان، ص 44 .

17 . بحارالانوار، ج‏52، ص 140، ح 50; نعمانى، الغیبة، ص‏200، ح 16 .

18 . ویکتور فرانکل، انسان در جست‏وجوى معنا، ترجمه دکترمیلانى .

19 . نهج‏البلاغه، صبحى صالح، ص 418 .

20 . نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 45، ص 554 .

کد خبر 78533

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =