از این روى مىتوان، انتظار را همچون منشورى دانست که داراى تجلیات گوناگونى است . در رویکرد معرفتى به مسئله انتظار، مىتوان آثار تربیتى و روان شناختى این پدیده را با نگاهى جدید، مورد بررسى قرار داد; البته در اینجا، تربیتبه معناى گسترده آن مورد نظر است که شامل مقولههاى اخلاقى نیز مىشود و در بعد روان شناختى نیز، آثار کارکردى آن بیشتر مورد تاکید قرار مىگیرد . در نوشتار حاضر، به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى، پویایى معطوف به هدف، استقرار وحدت و همبستگى، مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداختهایم .
1 . گسترش امیدهاى واقعى
امید، محرک انسان براى رویارویى با آینده است . برخى آن را انگیزه و برخى دیگر، آن را نیاز آدمى مىدانند; به عقیده مزلو (1) ، یکى از روانشناسان مکتب کمال: انگیزه آدمى، نیازهاى مشترک و فطرى است که در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیفترین نیاز، قرار مىگیرد . (2)
براى توضیح مطلب مىتوان گفت که آدمى، پیوسته و در پى انجام هرکارى، به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز، نیازمند انگیزهاى براى آغاز عمل است . بر این اساس، انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشواریهاى آن، نیازمند انگیزهاى نیرومند است که در پدیده «امید به آینده» تجلى مىیابد; آیندهاى که به مراتب، عالىتر، زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله، به ویژه براى جوانان، داراى اهمیتبیشترى است; زیرا آنان در پرتو «امید به فردایى بهتر» مىتوانند به نیروى فراوان خود و شور و نشاط بىپایانشان جهت و معنا بخشند .
البته این مقوله در میان مکاتب دینى و غیر دینى، داراى جایگاه، منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است; اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى، به گونهاى منطقى، متضمن پیامدهایى همچون امید به آینده و به تعبیرى دیگر، فرج بعد از شدت مىشود . در حالى که در مکاتب مادى و بینشهاى سکولاریستى جایى براى «امدادهاى غیبى» وجود ندارد . حتى در میان پیروان ادیان، نیز این مسئله، داراى جلوههاى گوناگونى است . در میان برخى اندیشمندان و متفکران غربى نیز بعضا مسئله «امید» همچون پدیدهاى دور از دسترس و بیهوده تلقى مىشود . به عنوان مثال، برتراند راسل (3) در گفتارى با عنوان «جهان پر تلاطم» مىنویسد: من در لحظه تاریک (ژوئیه 1961) به نوشتن مشغولم و نمىدانم نژاد بشر آنقدر دوام مىکند که نوشته من منتشر یا در صورت انتشار، قرائتشود یا نه . (4)
در مقابل این رویکرد یاسآور و منفى به آینده که در بیشتر مکاتب موجود مشاهده مىشود، اندیشهها و رویکردهاى امیدوارانه و مثبتگرایى نیز وجود دارد که از مهمترین آنها مىتوان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه انتظار امام عصر (ع) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت، پدیدهاى معنادار، منطقى و معقول است، بلکه چنین انتظارى، در زمره بزرگترین گشایشها، تلقى مىشود (5) . براى توضیح مطلب، اشاره مىکنیم که امیدها دوگونهاند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى . امیدهاى واهى، بیشتر شامل نوعى ایدهآلها، آرمانها و آرزوهاى گمشده است که انسان با حاضر کردن آنها در ذهن و درون خویش، به نوعى آرامش خاطر دست مىیابد که در صورت تداوم و تقویت آنها، خود به خود زمینه جدا شدن از مسائل و رویدادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات، براى شخص فراهم مىگردد .
امیدهاى واقعى نقطه مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزشهاى مبتنى بر وحى الهى دارند و مانند اینها به ظهور حضرت مهدى (ع) و شرایطى که آن حضرت با حکومتخویش فراهم مىآورند که در اینجا به دو نمونه از این شرایط اشاره مىکنیم:
امام حسن مجتبى (ع) از پدر بزرگوارشان نقل مىفرمایند: در دولت مهدى (ع)، درندگان، سازش مىکنند; زمین، نباتات خود را خارج مىکند; آسمان، برکاتش را فرو مىفرستد; گنجهاى نهفته در دل زمین براى او آشکار مىشود و بین مشرق و مغرب را مالک مىشود و خوشا به حال کسى که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود . (6)
از امام باقر (ع) نیز روایتشده است که فرمودند: هنگامى که قائم ما (ع) قیام کند، دستشریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آنها را گرد آورد و رشدهاى آنها را کامل گرداند . (7)
از این دو عبارت چنین برداشت مىشود که انتظار امام عصر (ع)، موجب گسترش و توسعه امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مىشود; امیدهایى که منتظرانش، هرگز در حقیقت و اصالت آنها، تردیدى به خود راه نمىدهند; زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین، رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است . حال، چنانچه از بعد روانشناختى به مسئله بنگریم، نقش امید را در سلامت روانى، تعیین کننده و محورى خواهیم یافت .
دوآن شولتس (8) مىنویسد: سلامت روانى، پیشنگر است، نه پسنگر، دورنما، چیزى است که شخص امیدوار استبشود نه آنچه پیشتر روى داده است و دگرگونىپذیر نیست . (9) من، نگاهى را که به آینده مىنگرد و بر هدفها، آمال و رؤیاهاى درازمدت تمرکز مىیابد، خوشایند مىیابم . البته پیشبینى و برنامهریزى و تلاش براى آینده، از ماندن در رویدادهاى گذشته، سالمتر به نظر مىرسد . (10)
کانت، طرح مسئله امید را از ویژگیهاى هوشمندى آدمى تلقى مىکند و مىنویسد: براى هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد، سه سؤال پیش مىآید: نخست، چه مىتوانم بدانم؟ دوم اینکه، چه باید بکنم؟ سوم اینکه، چه امید و انتظارى مىتوانم داشته باشم؟ (11)
آلپورت، (12) یکى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است: [اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدفها و امیدها و رؤیاهاى خویشتند، و رهنمون زندگىشان، معناجویى و ایثار و حسن تعهد است . تعقیب هدف، هیچگاه پایان نمىپذیرد . اگر هدفى را باید کنار گذاشت، باید بیدرنگ انگیزه نوینى آفرید . افراد سالم به آینده مىاندیشند و در آینده زندگى مىکنند . (13)
رویکرد «آیندهگرا» با ویژگى «سلامت روان» از نسبت معقول و منطقى برخوردار است . چنین نسبتى را در بیان ویکتور فرانکل (14) به روشنى مىیابیم: شخصیتهاى سالم، ویژگیهاى دیگرى هم دارند; به آینده مىنگرند و به هدفها و وظایف آتى توجه مىکنند . در واقع به چنین هدفهایى نیاز دارند . این ویژگى انسان است که تنها با نگرش به آینده مىتواند زندگى کند . (15)
او در ادامه نظریاتش مىافزاید: بدون اعتقاد به آینده، «محمل معنوى» زندگى از میان مىرود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا مىگردد . باید براى ادامه زندگى دلیلى داشت; در راه هدفى آتى کوشید، وگرنه زندگى معناى خود را از دست مىدهد . (16)
به نظر «فرانکل» ، اعتقاد به آینده، هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است . چنین تعبیرى، یک نقطه اوج در میان نظریات روانشناسان در این زمینه است .
انتظار در مکتب شیعه، علاوه بر اینکه، نوعى امید به آینده است، چشم به راه یک رویداد بزرگ و تحول عمیق، بودن است; چرا که طى شدن فاصله میان غیبت و ظهور یک پدیده عادى نیست; بلکه حادثهاى به وسعت همه تاریخ بشر است . براى تجسم عظمت آن، اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى (ع)، تبلور همه آرمانها و آرزوهاى محقق نشده انسان در طول قرون و اعصار گذشته تا کنون است . بر این اساس، فرداى ظهور، فردایى است روشنتر و بهتر از امروز; زیرا همه اختلافها و خصومتها که ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است، از میان برمىخیزد و در پرتو شکوفایى خرد، جاى خود را به عطوفت، رحمت و مناسبات صمیمانه مىبخشد .
با تکیه بر این مبانى، دیگر، افسردگى در میان پیروان مکتب انتظار جایى ندارد . در غیر این صورت آدمى، دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابراین بیشتر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مىگیرد . اهمیت این مطلب، زمانى روشنتر مىشود که بدانیم افسردگى، به عنوان بیمارى قرن، شایعترین و دشوارترین اختلالى است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنجبرده است; چرا که رشتههاى امید خود را بریده و گسیخته مىبیند .
2 . پویایى معطوف به هدف
زندگى، زمانى با معنا است که جوهر حرکت در آن باشد و به تعبیر دیگر، انسانى که پویا و فعال و پر تحرک است، معنایى براى بودن خویشتن مىیابد; زیرا مىتواند خود را از سطح رکود و روزمرگى، به مرحله پویایى برساند . وقتى فرد، به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مىکند، به این معنا است که خود نیز نقشى در آن ایفا مىکند و تماشاگر نیست; بلکه ایفاگر وظیفهاى خاص است .
دوآن شولتس، در توصیف چنین حالتى مىنویسد: چیزى که به زندگى شور و هیجان مىبخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابى . (17)
پویایى از دو منظر قابل بررسى است; نخست اینکه انسان پویا به نفى هرگونه بىتفاوتى برمىخیزد و همین امر، زمینهساز نوآورى، خلاقیت و جستوجوى همیشگى امور بدیع است و تاثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى است; زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آنها را باور دارد . دیگر اینکه هرگونه تحرک و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود; زیرا رکتبدون هدف، عقیم و داشتن هدف بدون حرکت نیز بىمعنا است . از این روى پویایى معطوف به هدف، موردنظر است; زیرا شامل هر دو مؤلفه است .
بنابراین، براساس این مقدمات مىتوان گفت که انتظار امام عصر (ع)، در منتظرانش، شامل هر دو مؤلفه «پویایى» و «معطوف به هدف بودن» است; زیرا منتظر به جامعهاى مىاندیشد که تمامى وعدههاى انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مىکند تا به میزان توانایى و درک مسئولیتخویش، در ساختن چنین جامعهاى سهیم باشد . از سوى دیگر، او مىداند که براى چه تلاش مىکند; انگیزهاى آشکار، منطقى، معقول و قابل دفاع دارد; بنابراین تمامى تلاشهاى او، معطوف به هدفى والا به نام «انتظار ظهور» مىشود و این هدفى معنادار و ارزشمند است .
تجلى اینگونه تلاشها را در فرمایش امام صادق (ع) مىبینیم: هرکس دوست دارد از یاران حضرت قائم (ع) باشد، باید در انتظار او باشد، به نیکویى و پرهیزکارى رفتار نماید; پس اگر او به این حال، پیش از قیام او از دنیا برود، پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت; بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد . (18)
برخى از روانشناسان مکتب کمال، نظیر «ویکتور فرانکل» ، معتقدند در وجود انسان، تواناییهایى نهفته است که جز در موقعیتهاى خاص، بروز و ظهور نمىیابند; موقعیتهایى نظیر برخورد با سختیها و تنگناها که آدمى را به پویایى و تحرک وا مىدارد و همین خودانگیزیها، عامل تحقق خویشتن و خود شکوفایى است . رویکردهاى او که برگرفته از دوران سخت اسارت در بازداشتگاههاى مخوف آلمان نازى است، با زیبایى هر چه تمامتر در کتاب انسان در جستوجوى معنا به تصویر کشیده شده است . (19)
حضرت على (ع) نیز در نهجالبلاغه به این مطلب اشاره دارد: . . . و کانى بقائلکم یقول: «اذا کان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الاقران و منازلة الشجعان» الا و ان الشجرة البریة اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا و النابتات العذیة اقوى وقودا و ابطا خمودا . . . (20) . . . گویا مىشنوم که شخصى از شما مىگوید: «اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است» . آگاه باشید! درختان بیابانى، چوبشان سختتر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازکتر است . درختان بیابانى که با باران سیراب مىشوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوامتر است . . . 1
در یک جمعبندى، آثار تربیتى انتظار پویا و معطوف به هدف، عبارتند از:
الف) به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایههاى راکد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب) پالایش درون و به مرحله خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت;
ج) معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف، با نگاه تطبیقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن که تهى شدن از درون و روزمرگى است;
د) رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف که در انتظار حضرت معنا مىیابد;
ه) فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله انسان متعالى;
و) رها شدن از سطح و مرحله رنجهاى حقیر مادى و گام نهادن در وادى رنجهاى تحمل عظیم معنوى و دغدغههاى بزرگ انسانى، همچون رنج انتظارى راستین و طولانى و چشم دوختن به دروازههاى روشن ظهور .
پىنوشتها :
1. (1970-1908) 1. Maslow, Abraham Harold.
2 . دوآنشولتس، روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص115 .
3. (1969-1872) 3. Bertrand Arthur William Russel.
4 . برتراند راسل، آیا بشر آیندهاى هم دارد؟ ، ترجمه م منصور، ص238 .
5 . ر . ک: علىاکبر مهدىپور، چهل حدیث غیبت، ص 50; بحارالانوار، ج52 ، ص122، ح4 .
6 . بحارالانوار، ج52 ، ص 280 .
7 . همان، ج 52، ص 328 .
8. Doan Shults
9و10 . روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص43 .
10 . محمدعلى فروغى، سیر حکمت در اروپا، ج 2، ص 253 .
(1970-1908) 11. Gordon Willard Allport.
12 . روانشناسى کمال، ص 25 .
13. Victor Frankle
14 . همان، ص 210 .
15 . همان، ص 210 و 211 .
16 . همان، ص 44 .
17 . بحارالانوار، ج52، ص 140، ح 50; نعمانى، الغیبة، ص200، ح 16 .
18 . ویکتور فرانکل، انسان در جستوجوى معنا، ترجمه دکترمیلانى .
19 . نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص 418 .
20 . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 45، ص 554 .
نظر شما