در مطالب مفصلی که روزگاری در باره وضع صوفیه در دوره صفوی نوشتم، به نمونههای بسیار فراوانی برخوردم که در نیمه اخیر صفوی، ضمن نگاشتههای تندی که در چارچوب «ادبیات نقد تصوف» نوشته شده، عموما از شیخ صفیالدین اردبیلی (م 740) جد صفویه، دفاع شده و از جرگه تصوف خارج شده است. به عبارت دیگر، سعی شده است تا از او چهرهای زاهد، اهل شرع، و دور از روشهای صوفیانه معرفی شود. در حقیقت، در فضای جدید، نوعی بازپروری در گزارش زندگی وی شود. از آن جمله در رسالهای که اخیرا از علمالهدی در رد صوفیه منتشر کردم، همین گرایش دیده میشود.
این امری عمومی و علت آن هم روشن است. سلاطین صفویه، به تبع علمای ضد صوفی، به تدریج به جرگه مخالفان تصوف پیوستند، اما نمی توانستند از جد خود، شیخ صفی الدین بگذرند. راه ساده بود، باید تفسیر تازه ای از وی ارائه می شد. در این باره شواهد فراوان است و باید وقتی به آن رسید. اما امروز امر شگفتی دیدم. رساله ای منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی در باره آداب نماز شب به نام «لیلیه» که یکی از علمای اخیر صفوی، محمد باقر بن محمد اسماعیل خاتون آبادی (م 1127) همان که اولین ملاباشی است، و من هم انجیل خاتون آبادی او را منتشر کرده ام، آن را بازنویسی کرده است.
این رساله که نسخی از آن هم در دست است، توسط خاتون آبادی، پیرایش و ویرایش گشته، و تقدیم به فرزند او، شاه سلطان حسین شده است. بدین ترتیب، روشن می شود که عالمان دوره اخیر که تقریبا غالباشان ضد صوفیه هستند، از سر اضطرار، شیخ صفی را قبول دارند و چهره ای متناسب با آنچه خود می خواهند، ارائه می دهند. نگارش آثاری در آداب نماز و انواع آن، در دوره اخیر صفوی، و در واقع، نگارش آثاری از این دست، بسیار فراوان است و عمده آنها توسط عالمانی از همین خاندان خاتون آبادی تألیف شده است. محمد باقر خاتون آبادی در مقدمه دو صفحه ای این رساله می نویسد:
این رساله شریفه جلیله موسوم به «لیلیه» از مصنّفات سید عالی مقدار، شیخ بزرگوار، عارف دقایق اسرار ربانی، کاشف رموز حقایق ایمانی، سر حلقه صاحبان هدایت و ارشاد، پیشرو ناهجان منهج صواب و سداد، مربی اهل عرفان، مقوی اصحاب ایقان، عمده ارباب سیر و سلوک، اصل اصیل سلسله جلیله سلاطین و ملوک، اسوة السالکین، زبدة الزاهدین، سلطان الاولیاء و العارفین، برهان الاتقیاء و الراشدین، نخبة العلماء و المشایخ العظام، قدوة السادات و الاماجد الکرام، المؤیّد من ربّه العلیّ، سیّد شاه صفی الدین اسحق الموسوی الحسینی الفاطمی العلوی الهاشمی القرشی، نوّر ضریحه و روحه، و جعل رحیق الرضوان غبوقه و صبوحه، است که حسب الامر اشرف اعلای بندگان نواب کامیاب مقدّس القاب، سلطان سلاطین زمان، خاقان خواقین دوران، باسط بساط عدل و احسان، ممهّد مهاد امن و امان، ولیّ نعمت عالم و عالمیان، پناه جهان و جهانیان، پادشاه پادشاهان آفاق، صاحب فرمان قضا جریان به ارث و استحقاق، مالک رقاب امم، ملک ملوک عرب و عجم، صفوة السلسلة العلیّة الصفیّة الصفویّة، ثمرة الشجرة الطیّبة الحسینیّة الفاطمیّة العلویّة، ظلّ الله فی الارضین، قهرمان الماء و الطین، المجاهد الغازی فی سبیل الله، المنصور المظفّر المؤید من عند الله، السطان بن السلطان بن السلطان، الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، شاه سلطان حسین الصفوی الموسوی الحسینی بهادرخان، مدّ الله ظل عدله و احسانه فی بسیط الارضین علی رؤس العالمین، و خلّد ایام ملکه و سلطانه الی یوم الدین، بحرمة آبائه الطاهرین، داعی دوام دولت قاهره، محمد باقر بن اسماعیل الحسینی ملاحظه و مقابله و بعضی از فقرات عربیه آن را فارسی، و برخی را ترجمه نمود. امید که سایه بلند پایه دین پروری و معدلت گستری آن مهر سپهر سلطنت و برتری بر مفارق کافّه اهل ایمان الی انقراض الزمان مخلّد و مستدام و باقی باد. بالنبی و الوصی و آلهما الطاهرین الامجاد».
در مقدمه کتاب، که بر حسب آنچه بالا آمده، با دستکاری خاتون آبادی نوشته شده، آمده است: این مختصری است منتخب از کتب فقهیه علمای دینیه و نسخ وردیه فقراء یقینیه، در بیان فضائل و نتایج و کیفیات و قواعد و آداب و شرایط نماز شب و تصحیح برخی از مسائل و دعوت، و تحقیق برخی از فواید و نکات آن، مشتمل بر قاعدتین اصحاب شریعت و طریقت، و محتوی بر اصطلاحین ارباب معنی و صورت در مذهب اهل حق و روش دین مطلق که به قلم صدق و اخلاص و به رقم اعتقاد و اختصاص از سر صفای عزیمت و از روی خلوص عقیدت مسطور و مرقوم می گردد به التماس عزیزی از این فقیر شرایط لیلیه فحسب را بر آن، و به قدر حال و مقام ایشان، این رساله بر آن نهج ترتیب یافت، و به موجب اراده آن عزیز، مجرّد از ذکر شرایط خاصه نوافل نهار مخصوص صلوة لیل مع شرایط الخاصّه و المشترکه مؤلف گشت، و بدین جهت مسمّی شد به «لیلیله». مبنی بر مقدمه و دو مقاله و خاتمه».
چنان که آشکار است در این عبارت، آمده است که رساله مزبور، بر اساس دو نگاه اهل شریعت و طریقت نوشته شده، و به این ترتیب، اشاره شده که جنبه های صوفیانه هم در نظر گرفته شده است. جالب است که نگاه صوفیانه، بیشتر در غالب اشعاری که در این رساله آمده، بخوبی دیده می شود. ابیات فراوانی به مناسبت، در جای جای این رساله درج شده که حال و هوای عرفانی دارد:
هر کس خواهد وصال آن ماه تمام / بیدار بود بر در او شب تا بام / بر دیده عاشقان بود خواب حرام / تا چهره معشوق نبینند بکام. رباعی های از این دست فراوان است: شب گرچه بلای این دل زار منست / دوزنده این تن وفادار من است / لیکن چو بشب خیال او یار منست / من بنده شب که روز بازار منست. (14).
و این ابیات:
شب تیره برخیز و بگشای راز
بنه روی بر روی خاک نیاز
سراپرده و پادشاهیش بین
خداوندی و کبریائیش بین
چو رفتی به درگاه لطفش فراز
بیاید ترا لطف او پیش واز
نه حاجب نه دستور نه پشگاه کار
که مانع شوندت ز پیشان کار
اگر ره روی زود راهت دهند
چو در وی پناهی، پناهت دهند
شب تیره در پیش راهی دراز
ز شب زنده داری چراغی بساز
ز دنیا ترا راه گور است پیش
ببر توشه گور همراه خویش
شب گور اگر گور روشن بود
به چشم تو آن گور روشن بود
چراغی بنه در شبستان گور
که در گور نه ماه ماند نه نور
تعبیری هم که در نقل روایت از امام صادق دارد چنین است: از حضرت امام انام، مخزن اسرار خالق، منبع انوار حقایق، مشرع انوار دقایق جعفر بن محمد صاق ... (12). عباراتی هم که در وصف نماز شب، آمده، گاه به همین منوال، نثر ویژه صوفیانه است: «نادان کسی که غیر این پنداشته، عاقل در شب دنیا، بذر عقبا کاشته، و در روز جزا برِ آن برداشته، و از کنوز مخفیه و رموز سریه این عالم یکی نماز شب است....». روشن است که این نمی توان نثر خود خاتون آبادی باشد.
در جایی هم آمده «دیگر روایتست که چون سید طایفه ابوالقاسم شیخ جنید بغدادی قدس سره وفات یافت...» (13). در جایی هم پس از بیان برخی از مسائل، با آوردن عنوان «تأویل» از تأویل برخی از آداب مذکوره در نماز شب یاد کرده ... بدان که این نمازیست خاص که صورت معراج مومن است، ... و آن اشارت را مولف بدین نسق نظم نموده و میان نماز شب و معراج، بدین نهج تطبیق داده، عدد ابیات منظومه با عدد رکعات یازده گانه موافق افتاده... نظم: به قول همچو دُر آن تاج مومن / نماز آمد یقین معراج مومن [و تا یازده بیت ادامه می یابد] (33).
در آغاز مقاله ثانیه، با همان ادبیات عرفانی آمده است: در بیان شرطی چند حقیقی و ادبی چند معنوی که فواید نماز مبنی بر آن است و نتایج دعا موقوف بدان، و در طاعات و عبادات عَمَد اتمّ و رکن اعظم حقیقت آن است، و هرچند فقها در کتب فقیه و اعمال سَنَه متعرّض آنها که فنّ ارباب باطن است نگردیده اند، اما آیات قرآنی و آثار نبوی که مُشعر است بدان و مخبر است از آن، نامحصور است، و در کتب و رسائل اکابر دین و افاضل متین مذکور و مسطور و میان علمای امت و فقرای ملت معروف و مشهور». (58). شاهدیم که اینجا نیز «کتب فقها» و «ارباب باطن» و این قبیل مصطلحات بکار می رود.
از اینها شگفت تر، تقسیم اسلام است بر دو نوع، چنان که نوشته است: «و اسلام، دو نوعست، صُوری و معنوی، صوری اسلام، عام است، و معنوی خاص. اما اسلام صوری گرویدَنَست به خدای تعالی در ظاهر با ترک پرستش لات و عزّی، و گردن نهادن مر جمله فرمانهای الهی را، یعنی قیام نمودن به مأمورات و حرام کردن مر مناهی را ، و این اسلام مبتنی بر پنج رکن است. ... و محل این اسلام زبانست و اشارت بدین معنی است آن که جلّ و علا با اهل صورت خطاب کرده، ... و اما اسلام معنوی، متّصف شدن است به صفات مسلمانی و متحقق بودن به امتثال فرمان سلطانی و متخلّق گشتن به اخلاق یزدانی و قاهر و غالب شدن بر جنود شیطانی و هواهای نفسانی و مقهور و مغلوب بودن از امور رحمانی و احکام فرقانی... تبر تبرّا برداشتن، و از پدر عقل با عقیله و آزر نفس پرحیله درگذشتن، و به قوّت سرپنجه همّت و نیروی بازوی عزیمت بتان هستی و اصنام خودپرستی را در شکستن... نکته: هدایت حق تعالی، نتیجه این اسلام است، و لیکن مبنی بر ارادت حق تعالی است، و محل این اسلام سینه است. (63). این مطالب ادامه می یابد و با اشعار مثنوی تکمیل می شود: هر زمان از حق ندا آید الست / جوهر و اعراض می گردند مست / گرنه می بینی بلی زینسان ولی / آمدَنشان از عدم باشد بلی. بخش های بعدی کتاب، نثری عرفانی ـ اخلاقی دارد و ترکیبی از نظم و نثر در حال و هوای اخلاق ـ عرفان است. در جایی بخشی از اسرار نامه عطار و اشعاری هم از نظامی آمده است.
علمای دوره اخیر صفوی، که فراوان ضد صوفیه مینوشتند، سعی میکردند از شیخ صفیالدین اردبیلی دفاع کنند. آنچه در پی میآید، شرحی بر این معناست.
کد خبر 799112
نظر شما