تمام مشکل استقلال این است که خیلیها که مدعی هستند به آن عرق دارند، هیچ عرقی ندارند و تنها ادعای دوست داشتن استقلال را دارند.
دعواها و مشکلاتی که بین پیشکسوتان استقلال و مسئولان این باشگاه وجود دارد، همیشگی است و تا زمانی که یک سری از مسائل در باشگاه رعایت نشود ادامه خواهد داشت. ما چیزی به اسم باشگاه استقلال نداریم. البته در ظاهر همه فکر میکنند استقلال یک باشگاه است اما در عمل میبینیم که استقلال تنها یک تیم است.
کارهایی که باید برای اداره یک باشگاه انجام شود هیچ گاه در استقلال انجام نشده و همین است که باعث شده در استقلال همیشه دو دستگی وجود داشته باشد. استقلال هم دچار سیاستهایی شده که در آن، هر کسی دنبال منافع خودش است. در یک باشگاه، همه چیز تعریف شده است. همه کارها مسئول خودش را دارد. اما در باشگاهی که همه چیز قائم به شخص باشد طبیعی است که اختلافها به اوج برسند و حاشیه بیداد کند.
اگر یک باشگاه دارای یک هیات امنای پیشکسوت باشد، هیچ وقت پیشکسوتان آن به جان باشگاه نمیافتند که چرا فلان کار را انجام دادید و چرا فلان کار را نکردید. مشکل استقلال در طول سالهای گذشته این بوده که با تمام مدیرانی که داشته، همیشه قائم به شخص بوده. هیچ گاه باشگاه استقلال قائم به گروه نبوده. استقلال در حالی این طوری اداره میشود که حتی آبراموویچ هم نمیتواند در تیمش به تنهایی تصمیم بگیرد. یک بار آبراموویچ میخواست مورینیو را برکنار کند که اعضای کمیته فنی باشگاه چلسی با اینکه توسط خود آبراموویچ انتخاب شده بودند، به او اجازه ندادند این کار را انجام دهد. اتفاقا این مسئله به سود خود آبراموویچ تمام شد.
اگر باشگاه قائم به شخص باشد هیچ گاه نمیتواند آنطور که باید، قدرتمند باشد. فکر میکنم قائم به شخص بودن است که باعث شده استقلال امسال هم بازیکنانی را از خارج کشور بخرد که نیمکتنشین هستند. مطمئنا اگر هر باشگاهی یک گروه تصمیمگیرنده داشته باشد و تصمیمات آن را یک نفر به تنهایی نگیرد، هیچ گاه آن باشگاه بازیکن ضعیفی نمیخرد. ضمن اینکه مشکلات استقلال و دو دستگیها از همین مسائل ریز به وجود میآید.
پیشکسوتان استقلال وقتی میبینند این تیم بازیکنان خارجی ضعیفی گرفته، علیه مسئولان باشگاه مصاحبه میکنند و از همین مسائل ریز است که اختلافها اوج میگیرد. اشتباه باشگاه استقلال هم در طول سالهای گذشته، همیشه این بوده که پیشکسوتان خود را طرد میکند. هر کسی که مدیرعامل استقلال میشود، از پیشکسوتان تیم میترسد و آنها را از باشگاه دور میکند. پیشکسوتان معمولان حرف منطقی میزنند و اشتباههای مدیران را به رخ آنها میکشند. به همین دلیل است که همیشه در حال طرد شدن از باشگاههای خود هستند.
البته افرادی که در طول سالهای گذشته مدیرعامل استقلال بودهاند در حالی پیشکسوتان را از باشگاه طرد میکنند که میتوانند از آنها استفاده مثبت ببرند. اگر برای پیشکسوتان محفلی درست شود که بتوانند از بین خودشان چند نفر را انتخاب کنند و آن چند نفر در امور باشگاه تاثیر بگذارند، دیگر شاهد دو دستگی در استقلال نیستیم. این طبیعی است که همه پیشکسوتان نتوانند کنار تیم باشند. اما وقتی باشگاه انتخاباتی بگذارد و خود پیشکسوتان چند را از بین خودشان انتخاب کنند، دیگر حرفی باقی نمیماند، ضمن اینکه دو دستگیها هم از بین میرود.
به نظرم هر کسی که مدیرعامل باشگاه استقلال میشود باید این را درک کند که پیشکسوت نمیخواهد برای تیم حاشیهسازی کند، بلکه به فکر کمک کردن به باشگاه است. بنابراین اگر از این انرژی مثبت پیشکسوتان به صورت صحیح استفاده شود، باشگاه استقلال پیشرفت قابل مشاهدهای خواهد داشت.
در هر صورت کسی که مدیرعامل استقلال میشود باید عمیقا این را بداند که هر چقدر دایره اطرافیان خود را کوچکتر و بستهتر کند، بر خلاف چیزی که تصور میشود، حاشیهها و دردسرهای بیشتری خواهد داشت. بهترین راه برای اداره باشگاههای پرطرفدار در ایران، استفاده از نظرات کارشناسان و پیشکسوتان است.
نظر شما