ارسال نامه اوباما رئیس جمهور آمریکا برای آیت الله سیستانی به منظور ترغیب ایشان برای دخالت مستقیم در امر تشکیل دولت موضوع روز رسانه های منطقه و آمریکا بوده است. اگرچه بعد از چند روز سکوت، روز شنبه هم منابع نزدیک به آیت الله سیستانی و هم آمریکایی دریافت و ارسال چنین نامه ای را تکذیب کردند اما برخی از شواهد از جمله تایید برخی از منابع مطلع نشان می دهد که این موضوع تا اندازه زیادی قابل اعتنا بوده است. برفرض صحت ارسال و دریافت چنین نامه ای خبر در گفتگو با صادق جوکار کارشناس مسائل خاورمیانه به بررسی ابعاد مختلف آن پرداخته است.
زهرا خدایی:
ارسال نامه از سوی رئیس جمهور آمریکا به آیتالله سیستانی را در چه راستایی باید ارزیابی کرد؟
قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم که یکی از پژوهشگران مرکز مطالعات خاورمیانهای موسسه بروکینگز و رئیس دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا در توضیح نامه اوباما بر این اعتقاد است که این اقدام اوباما دارای سابقه بوده و رییسجمهور آمریکا پیشتر نیز همین سیاست را در قبال ایران در پیش گرفته بود. در این مقاله آمده است: اوباما در اوایل حکومت خود یک نامه محرمانهای (به ادعای این محقق) به یکی از مقامات عالی نظام نوشته بود. اگر کارنامه اوباما را از روی کار آمدنش مورد بررسی قرار دهیم، در مییابیم که پیدا کردن کانون اصلی و تأثیرگذار در تعاملات سیاسی کشورها همواره مورد اهتمام وی قرار گرفته است.همانطور که اوباما (به ادعای پژوهشگران آمریکایی) این سیاست را در قبال ایران به کار برده است، اکنون نیز وضعیت به همین شکل است، آیتالله سیستانی تا کنون دوبار در صحنه سیاسی عراق وارد عمل شده است. یکی مسئله مقاومت عراقیها و شیعیان در مقابل آمریکا بود که در آن مقطع بیم حمایت از صدام میرفت و دوم در موضوع مقاومتهایی که لشگر جیشالمهدی صدر با آمریکاییها در شهرهای مذهبی انجام میدادند که در هر دو بار آیتالله سیستانی نقش آفرینی خیلی موفقی را در عرصه سیاسی عراق از خود به نمایش گذاشت. در شرایط کنونی واقعاً کلاف عراق سردرگم است. اول قرار نبود نامهای که اوباما به سیستانی نوشت، رسانهای شود، اما جمعه گذشته فارین پالیسی به آن قطعیت بخشید و کاخ سفید نه آن را رد و نه تأیید کرد که همین امر حکایت از قطعیت ارسال نامه دارد. این جریان نشاندهنده این است که این اقدام بعد از سفر ناموفق بایدن به عراق صورت گرفته که نتوانست مذاکرات مثمرثمری را با علاوی و مالکی صورت دهد و طرحهای وی نیز مورد پذیرش گروهها و جناحها واقع نشد.
می توان گفت این موضوع نشان می دهد که الان مهمترین هدف آمریکا در عراق تشکیل شدن دولت است؟
با توجه به این شرایط منطقی به نظر میرسد که آمریکا از مرجعیت شیعه برای تشکیل دولت استفاده کند که خود این مسئله نیز در راستای دستیابی به هدف عالیتر دولت آمریکا قابل تعبیر است. چون تشکیل دولت و ثباتسازی به عنوان هدف اولیه و استراتژیک آمریکا برای خاورمیانه است آمریکا از بالا گرفتن خشونتها در عراق واهمه دارد و از این رو در تلاش است تا هر چه سریعتر دولت باثباتی در این کشور روی کار بیاید. با توجه به اینکه در ماههای سال جاری نیز میزان خشونتها در عراق افزایش یافته بود، بنابراین آمریکا میترسد که عراق دوباره شاهد اوجگیری خشونتها باشد.
این احتمال وجود دارد که آمریکایی ها می خواستند خود را عامل موضع گیری آیت الله سیستانی معرفی کنند؟ در صورتی که آیتالله سیستانی وارد میدان شود، چه موضعی خواهد داشت؟
در وهله اول باید به این موضوع اشاره کنم که با توجه به نگرش فقهی متفاوت آیتالله سیستانی در مقایسه با ایران، ایشان بر پایه مکتب شیخ انصاری عمل می کنند و بیشتر به نظارت فقیه معتقد است، نه ولایت فقیه. بنابراین دخالتهای ایشان خیلی کمتر جنبه ایجابی به خود خواهد گرفت. به همین دلیل انتظاری که از مرجعیت عراق میرود، نباید آن را با مرجعیت در ایران و ورود ایجابی آن به مسائل سیاسی مقایسه کرد.
نکته دوم این است که آیتالله سیستانی در هر زمان و هرکجا که لازم بوده منتطر توصیه کسی نمانده و نقش و وظیفه ای که برای خود قائل بوده است را به انجام رسانده است. اما در عین حال ایشان بارها اعلام کرده است که در مسائلی همچون تشکیل دولت ورود نخواهد کرد. او ترجیح میدهد که نقش توصیهای داشته باشد. اگرهم، زمانی شخص وی تصمیم به دخالت مستقیم بگیرد، بیشتر تلاش او معطوف به نزدیک کردن همه گروه های شیعی است تا شیعیان بتوانند با پذیرش واقعیت سیاسی جدید عراق، با جلوگیری از تفرقه میان خود، امکان کنشگری گروههای سکولار مثل علاوی بگیرند. ارائه پیشبینی نسبت به این مسئله کمی زود است، اما از زاویه روند پژوهی باید بگویم به نظر میرسد که کنش آیتالله سیستانی (در صورت تصمیم به ورود): اولاً کنشی پنهانی و نه رسانهای و علنی خواهد بود و دوم اینکه: کنش وی مبتنی بر نزدیک کردن مواضع دو جریان شیعی (ائتلاف ملی و عراق متحد) است.
برخی ها اینگونه تحلیل می کنند که طولانی شدن روند تشکیل دولت در عراق به نفع آمریکاست اما اگر ارسال این نامه صحت داشته باشد بیانگرخلاف آن خواهد بود یعنی نشان می دهد که آمریکایی ها دوست دارند دولت هرچه سریعتر تشکیل شود.
اوباما در تلاش است تا از همه ابزارهای موجود برای رسیدن به هدف آمریکا استفاده کند. اگر در عراق، دولت (هر دولتی، فارغ از اینکه چه گروههایی باشند) شکل نگیرد، آمریکاییها از لحاظ اهداف استراتژیک خودشان دچار مشکل میشوند. در همین حال با همه مشکلاتی که کاخ سفید در این منطقه حساس و استراتژیک با آن دست به گریبان است (افغانستان، منازعه اعراب و اسرائیل، بحران جانشینی در مصر، پرونده هستهای ایران،پاکستان) در چهارچوب استراتژی خاورمیانهای آمریکا، مسئله ثبات در عراق و افغانستان برای آمریکاییها بسیارمهم است. لذا درخواست آمریکا از مرجعیت شیعی عراق، با اذعان به اینکه تفاوتهایی میان مرجعیت در ایران و عراق وجود دارد، امری منطقی به نظر میرسد و در چهارچوب استراتژی آمریکا صورت گرفته است. آمریکاییها هم میدانند که حوزه قم و نجف از لحاظ ورودشان به مسئله سیاسی با یکدیگر تفاوت دارند. میخواهم در نهایت به این موضوع اشاره کنم که استفاده آمریکا از قابلیت های بی شمار مرجعیت برای حل بحران عراق، در چهارچوب استراتژی خاورمیانهای امری معقول به نظر میرسد.
روز گذشته در خبرها آمده بود که احتمال ائتلاف میان علاوی و حکیم باردیگر قوت گرفته است.
بله، اخبار همین را می گوید اما آمارها و شاخصهای موجود چیزی خلاف این را نشان می دهد. آنچه در عالم واقع در حال رویدادن است شکل گیری چنین ائتلافی میان این دو گروه کاملا متضاد را نشان نمیدهد. علاوی به دلیل ارتباطش با جریانهای بیرونی عراق مثل عربستان و اردن، موضع مخالفی نسبت به جریان بعثیزدایی از خود نشان داده است. لذا این گزینه، چندان مطلوب و معقول برای ائتلاف ملی به نظر نمیرسد. به اعتقادمن ائتلاف ملی به استراتژی خاصی دست یافته و هربار برای فشار آوردن و ترساندن ائتلاف دولت قانون برای دست کشیدن از نامزدی مالکی برای ریاست جمهوری این اخبار را منتشر میکند، که به نظرم این یک بازی استراتژیک است. دلیل دیگری که می گویم امیدی به موفقیت این ائتلاف نیست به خاطر صدری هاست، چون صدریها هم با این ائتلاف مخالفند.
نظر شما