سلام و احترام!... مخاطبان محترم از رسانه ملی توقع و دریافتی دارند که محترم است اما اغلب، با آنچه که در حقیقت، موضوع رخ میدهد، متفاوت است. در این ستون، با همین مقدمه ثابت و مکرر، سری به پشت صحنه خواهیم زد و تلاش خواهیم کرد کمی واقعیت را با حقیقت، هماهنگ کنیم.
*
جلسهای در شبکه سفت و سخت
1- این ماه، دیگه ماه مخصوص شبکه ماست... من روی شما حساب باز کردهم.
2- بنده که سه ماهه طرحم رو تقدیم کردهم... بنده و آقای«...»- اشاره به کسی که آنجا نشسته- یادتون باشه روز چهارشنبه سوم...
1- بله یادمه اما بس که سرمون شلوغه، نشد که متن طرحتون رو مرور کنم.
3- پس قصور از حقیر و همکارم نبود...
1- به هر حال تلاش بشه که نوبتای بعدی، طرحاتون زودتر برسن.
2- چشم انشاءالله.
1- در حقیقت، میخوام تو این ماه، شبکه ما از همه شبکهها پیشتر باشه... ما یهراست مربوط به اصل همین مفاهیمیم.
3- البته خود موضوع که جذابه فقط میمونه شتاب ما برای ساخت برنامه که یهوقت ضربه به اصل کار نزنه.
2- ضمن این که شبکه ما تازه فراگیر شده و رقابت هم اصل مهمیه.
1- ببینین میخوام یه برنامه جذاب، مفرح و اثرگذار باشه... جوری که همه بدونن مفاهیم ارزشی ما ظرفیتای زیادی داره برای جذب.
2- ما تلاش خودمون رو میکنیم... فقط خواهشم اینه که شما هم حمایت خودتون رو بکنین تا وسط کار، پروژه درگیر مشکل نشه.
1- بقیه مسایل رو با ایشون- اشاره به مدیر جزء مربوطه(نفر چهارم) که تا حالا ساکت بوده- هماهنگ کنین.
*
جلسه دوم با مدیر جزء مربوطه
2- واقعاً اینجوری نمیشه کار کرده... الان یه هفتهس که ما، پنج نفر رو برای اجرا خدمت¬تون پیشنهاد کردیم و هنوز پاسخی ندادین.
4- مشکلی نداره که. به هر حال، باید استعلامای لازم گرفته بشه.
3- اما حاجآقا!... گزینههای ما که الان دارن تو شبکه¬های دیگه اجرا می¬کنن...
4- بله خب البته!... اما شرایط شبکه ما متفاوته...
2- خب بفرمایین مشکلشون چیه؟
4- آقای«...» که الان چند وقته ریشش رو از ته میزنه... این که به قول رفقای ما:«هِچ!» ... این آقای«...» هم که زیادی میخنده... این یکی هم که بین حرفای معنوی، مثالای روز از زندگی مردم
میزنه و ممکنه یهجاش به یکی بربخوره و زنگ بزنه روابط عمومی و دردسر بشه... آقای«...» همم که فرقش رو از وسط باز میکنه و پیرهنای رنگی میپوشه... ماه مبارک که جای اینجور بازیانیست... پس فردا مسئول خدا و پیغمبر میشیم.
2- خب حاجآقا اینجوری که نمیشه... دست رو هر کی بذاریم، ایرادی داره... دست آخرش میشه همین شرایط الان که داریم.
3- مگه همینجوری چشه؟
2- خب آقای مدیر، نظرشون یه تحول اساسی بود برای امسال.
4- خب تناقضی نداره عرض بنده با فرمایش ایشون.
3- شما الان تمام میانبرنامههای ما رو رد کردین... مجری¬مون رو رد کردین... تیتیراژمون نمایشی بود، تبدیلش کردین به تصویر گنبد و گلدسته... گزارش از بالای برج گرفته بودیم و مهمونا روبردیم اونجا، فرمودین شبکه رو عجیب و غریب نکنین... مجریامون رو هم که رد کردین، پس دیگه ما...
4- شما سخت میگیرین. خوبه که یهکم به شرایط حساس شبکه ما هم توجه کنین!... شما از یه شبکه دیگه اومده¬ین و هنوز شکل ارزشی شبکه ما رو درک نکردهین... جسارته اما هنوز هوای برنامهسازیای اونجوری تو ذهنتونه.
2- برنامهسازی که برنامهسازیه، فقط غلظت مفاهیم در شبکه شما بیشتره، ربطی نداره که جنبه هنریش کم بشه.
4- الان من وقت ندارم که خوب عرایضم رو توضیحم بدم اما فقط همین رو داشته باشین که توقع مدیر ارشد حقیر، اینه که با حضور عزیزان توانمندی مثل شما شبکه متحول بشه.
3- خب ارکان تحول، همین چیزاست دیگه... شما همه ارکان رو از ما گرفتهین. دکور انتزاعیمون هم که تبدیل شد به چندتا لَتّه«بیخدیواری» و یه میز و صندلی گردونِ رنگی که هیچ ربطی به هم ندارن.
4- من یقین دارم که با توانایی زایدالوصف شما، خروجی کار، عالی میشه.
2- ولی حاجآقا!... با این شیوه نگاه شما، همه چیز برنامه، یه جور دیگه شده. الان یه گزارشمون که گُلِ کارامون بوده، رد شده چون تو یه«نما»ش، یه خانم«...» از پشت تصویر رد شده.
4- (میخندد) ای بابا!... عرض کردم که شما هنوز حساسیتای شبکه ما رو درک نکردهین. بهنظرم خوبه که یهکم بیشتر با همکارای ما آشنا بشین. من که مطمئنم با حضور شما، همه بخشای برنامه با همیشه متفاوت میشه.
*
دو هفته بعد، برنامه ویژه
تیتراژ، پخش میشود. جوانی آستینهایش را بالا میزند. جوان به سوی حوض آب میرود و وضو میگیرد. دستهایش را بالا میبرد و دعاکنان، میایستد. صدای اذان پخش میشود. اسم برنامه از آسمان پایین میآید.
مجری برنامه، یک دست کت و شلوار شَقّ و رَق پوشیده و ریشِ پُری دارد که در نگاه اول، خوب دیده میشود. پس از«بسمالله...» میگوید:
- عرض سلام و ادب دارم به محضر شما گرامیان بیننده، صاحبدلانی که در این ماه فرزانهگی و عبادت، سر به آستان جانان سودین و عاشقانه رو به درگاه مناجات با حضرت باری آوردین... امیدوارم خداوند متعال در این ماه عبادت و روزه، قلم عفوی بر جرایم ما بکشه و در پایان این ماه سراسر نور و سرور و شبهای قدر، بتونیم لذت عبادت شایسته رو احساس کنیم. همکاران من، برنامهای جذاب رو برای شما بینندگان محترم تهیه کرده¬ن که بخش اولش رو تقدیم حضورتون میکنیم.
بخش گزارش:
صفهای نماز جماعت رد حال بسته شدناند. نمازگزاران، بیتوجه در حال مناجاتِ پیش از اذاناند. دوربین، میگردد و میگردد تا آدمهایی با گردن کج، چشمهایی اشکبار یا با سری بر سجده را شکار کند. گزارشگر بخش، از نمازگزاران میخواهد که درباره«حال و هوا»ی ماه رمضان و خوبی روزه صحبت کنند.
*
برنامه- براساس نظرسنجی سیما- 25درصد مخاطبان را جذب کرده است... که زیاد مهم نیست چون از برنامه سال پیش، پنج درصد بیشتر است!
نظر شما