این قلم برای علیرضا افتخاری است که جرمش در آغوش کشیدن «رئیسجمهور» است. در آغوش کشیدن منتخب 24 میلیون ایرانی و بیان احساساتی که قطعا فصل مشترک احساسات اکثر ایرانیان است. رئیسجمهوری که جرمش هویدا کردن اسرار است. منتخب 24 میلیون ایرانی که صدایشان در مقابل دهانهای گشاد جماعت مدعی «نخبگی» به گوش کسی نمیرسد. مردمند اما رایشان کمی است و نه کیفی و به همین جرم باید متحمل بیادبانهترین الفاظ قرار گیرند.
این قلم برای علیرضا افتخاری است؛ چون خواننده است نه آوازهخوان. رکن خوانندگیاش ادب است و متانت.
این قلم برای علیرضا افتخاری است؛ چون این روزها ناگزیر باید عنان از کف دادن و کف بر دهان ماندن عدهای متوحش را نظاره کند. آنها که بیادبانهترین و بیسابقهترین ادبیات را به رئیسجمهور خطاب میدهند و هرآنکه از سر «دل» نیز ارادتی به احمدینژاد بیان دارد را نیز بینصیب از هتاکی خود نمیگذارند.
افرادی که از نگاه آنان هیچکس حق ابراز عقیده برخلاف نظرات و سلایق آنان را ندارد ولو این ابراز عقیده پشتوانهای 24میلیونی داشته باشد. جماعت هتاکی که در بهکارگیری فنون بیادبی مهارت آموختهاند و هرکدام رئیسجمهور را با عباراتی نظیر «کودک»، «گردنکش» و... مینوازند. افتخاری نیز این روزها شامل الطاف این جماعت شده است.
در خاتمه این نوشته با بیان اینکه «این قلم برای علیرضا افتخاری است؛ که باید این روزها «توحش» عدهای هتاک را رنج برد. بیادبانی که عرصه را چنان یافتهاند که انتظاری از «برخورد» نیز باقی نگذارند. البته تاسفانگیزتر اینکه مامور برخورد نیز خود در برههای افسار اهانت به دست گرفت و گفت آنچه را که شرط عقل و تدبر نیست » آمده است : راستی آقای افتخاری؛ آیا شما خبر دارید رئیسجمهور چهکاره است؟
نظر شما