۰ نفر
۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۸

مرتضی دهقان نژاد

صحبت از رفتار انگلیس و مصدق را نباید بدون بررسی تحولات جهان در قرن هیجدهم و نوزدهم و ظهور استعمار به آن نگاه کرد، این دولت اروپایی زمانی که با دزدی دریایی توانست به یک قدرت جهانی تبدیل شود، و اقتصاد مرکانتلیستی را در دستور کار خود قرار داد دیگر چیزی به عنوان دوست و دشمن برایش معنا نداشت بلکه منافع است که جهت حرکت این دولت را مشخص می کند.

این دولت بارها و بارها منافع ایرانیان را به خاطر حفظ منافع خود از میان برد و بارها ایرانیان را در قراردادهای مختلف تحقیر کردند، انگلیسها با خودداری از کمک به ایران زمینه های جدایی بخش زیادی از خاک ایران را توسط روسها فراهم کردند، آنان بر اساس قرارداد پاریس افغانستان را رسما از ایران جدا نمودند؛ آنان با متوسل شدن به کشتی های توپدار امکان اعمال نفوذ دولت ایران در صفحات جنوبی را از بین بردند.

آنان با بستن قرارداد 1907 ایران را با روسها به سه قسمت تقسیم نمودند و بعد بر اساس قرار داد 1915 ایران را به دو قسمت باز هم با روسها تقسیم نمودند و بعد از انقلاب اکتبر 1907 که روسها دست از سر ایران برداشتند آنان تصمیم گرفتند بر اساس قرارداد 1919 ایران را کاملا تحت کنترل خود درآورند و زمانی که با مقاومت مجلس و احمد شاه روبرو شدند با راه انداختن بلوا و شورش در سراسر ایران و ناکارآمد نشان دادن دولت و مجلس مشروطه ایران زمینه ساز کودتای سیدضیاء و رضاخان میرپنج را فراهم کردند و رضا شاه هم با قبول مسئولیت مقابله با کمونیست های شوروی از کمک های دولت انگلستان و دیگر اعضای لژهای فراماسونری داخل ایران برخوردار شد.

او پس از آن توسط مجلس پنجم علی رغم مخالفان اقلیت مجلس مانند دکتر مصدق و مرحوم مدرس و دیگران به سلطنت ایران رسید تا به جای دولت انگلستان حافظ منافع این کشور در ایران باشد و خیال غرب را از گسترش کمونیسم در ایران راحت کند. کمتر کسی از صاحبان اندیشه در آن روزگار پیدا می شد که فکر کند حکومت کودتای رضاخان و رضا شاه بعدی و محمدرضا شاه دولتی برآمده از بطن و متن توده های ایرانی است. چطور ممکن است تصور کنیم دولتی که متفقین روی کار آوردند دولت ملی است، تقریبا همه این سناریو توسط انگلستان نوشته شده بود. حال با این تفاصیل، آیا ساده انگارانه نیست که در این شرایط سخن از مجلس و قانون و قوه مقننه بزنیم در واقع حرکت دکتر مصدق و آیت الله کاشانی علیه انگلستان و دولت دست نشانده اش فریاد اعتراض ملتی تحقیر شده بود که می خواستند به هر ترتیب که شده، دولت (انگلستان) را که در همه برهه های تاریخ به آنان خیانت کرده بود را از ایران بیرون کنند.

ساده اندیشی است که ما تصور کنیم دولت انگلستان تصمیم داشته است که به ایرانیان سود سهام شرکتهای نفتی فعال در عراق و یا دیگر نقاط را بدهد. هر گز چنین کاری را انجام نمی داد بانک شاهنشاهی و دیگر موسسات انگلیسی در ایران هر چیزی که ممکن بود درآمدی داشت را بی رحمانه مکیده و به اروپا منتقل می کردند، چگونه می توان فکر کرد که ممکن است انگلستان برای استقلال ایران ذره ای احترام قایل باشد و بخواهد حقوق ایران را بپردازد در حالی که این دولت طول سالیان طولانی استقرار خود در ایران کمترین گام را برای آبادی این سرزمین بر نداشت، بلکه بر عکس تلاش می کرد با تبدیل ایران به یک دولت پوشالی و ضربه گیر مانع رسیدن آسیبی به هند و یا چاه های نفت خلیج فارس شود.

حتما اگر امروز هم در مقابل تغییر نام خلیج فارس مقاومت کنیم و یا از جزایر ایرانی خلیج فارس دفاع کنیم پنجاه سال دیگر کسانی پیدا شده می گویند خوب بود که با آنها سازش می کردیم تا ضرر نکنیم. بزرگترین کاری که دکتر مصدق انجام داد این بود که در برابر دولت علیه انگلستان که آفتاب در مستعمراتش غروب نمی کرد و نمی کند ایستاد و فریاد استقلال سر داد و مردم برای مدتی هر چند کوتاه فهمیدند که در سایه وحدت و همدلی قادرند بزرگترین دولت جهان را نیز در محکمه  محکوم کند و این سر آغازی شد برای مبارزات بعدی ایرانیان برای رسیدن به استقلال واقعی.

استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان

کد خبر 86129

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محسن مرسل پور IR ۱۶:۲۳ - ۱۳۸۹/۰۶/۰۳
    0 0
    بابسیاری از مطالب ارائه شده موافق هستم بجز روی کار آمدن رضاخان که نه دولت انگلیس او را روی کار آورد نه تأمین منافع انگلیسی ها را بر عهده گرفت.

آخرین اخبار