ما همواره به تلویزیون خودمان تقدس دادیم وآن را پاک و درست دانستیم . این اقدام در این روزها به ضرر خودمان تمام شد .چون مخاطب یاد گرفت که تلویزیون را اینچنین فرض کند . قدرت تفکر انتقادی را از مخاطب گرفتیم.

  مریم صدر الادبایی -سپیده سعیدی :آیا الگوهای رفتاری ما برگرفته از دیده ها و شنیده هایمان از رسانه جمعی است ؟یعنی  برنامه های رسانه است که برای ما الگوهایی رنگارنگ و متفاوت را می سازد و به ما تلقین می کنند . بسیاری از کارشناسان در حوزه علوم اجتماعی بر این باور هستند که قوانین و فشار اجتماعی تحمیل شده بر افراد یک جامعه به راحتی می توانند الگوی رفتاری یک فرد باشند . این در حالیست که این روزها جامعه ما و همه آسیبهای اجتماعی که در آن به چشم می خورد و تجربه می شود به زعم برخی دیگر از کارشناسان حاصل برنامه ها یی است که با یک موج جدید وپیش بینی نشده به کشورمان وارد شدند . موجی ناخواسته به نام شبکه های فارسی زبان  .این روزها مسئولان ناباورانه از حضور شبکه های فارسی زبان در زندگی افراد جامعه می گویند با این توضیح که هیچ اقدام جدی برای جذب مخاطب از طریق رسانه های جمعی مان صورت نمی گیرد .بسیاری از کارشناسان معتقدند که دیگر نمی توان مردم را از تماشای برنامه های این شبکه ها بازداشت ،شبکه های فارسی زبان زمانی وارد خانه های ایرانیان شدند که مخاطب به شدت بدان احساس نیازمی کرد وعلی رغم آنکه عده ای این برنامه ها را تهدیدی برای خانواده ها و به ویژه جوانان ایرانی می دانند . برخی هم شبکه های فارسی زبان را فرصتی برای رشد رسانه ملی وتوسعه برنامه ها و شبکه های فیلم و سریال می دانند .شاید که با آمدن این موج جدید به کشورمان رسانه ملی تغییری در نگرش خود برای جذب مخاطب دهد .دکتر حسام الدین آشنا مدیر گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق ع معتقد است . که سازنده های این برنامه ها روی نقاط ضعف بینند ه سرمایه گذاری کرده اند و دقیقا آن چیزی را برای مخاطبین تولید می کنند که بیشتر شکل دارد تا محتوی .

 همانطور که می دانید شبکه های فارسی زبان خیلی زود و به شتاب در روزمرگی های مردم جا باز کردند و به همین سرعت هم تاثیرات رفتاری این برنامه ها را در جامعه مشاهده می کنیم و به نظر شما این همه آمادگی برای پذیرش چنین برنامه هایی نتیجه چه روند ی در جامعه است ؟نقش رسانه ملی را چگونه ارزیابی می کنید ؟

جامعه تلویزیونی شده  یک پدیده اجتماعی است که دیر به سراغ ما آمده ؛ این تجربه را آمریکایی ها در دهه 60 شروع کردند و از دهه 80 به بعد به اوج خودش رسید . به این معنا که تلویزیون وقت زیادی ازبینندگان  خودش را می گیرد به طور متوسط تماشای تلویزیون در آمریکای شمالی بین 6-4 ساعت وقت مردم را می گیرد . معروف است که مرد معمولی امریکایی  پس از پایان کار و ورود به خانه مانند سیب زمینی روی کاناپه پهن می شود و با تلویزیون وقت می گذراند. جامعه تلویزیون زده اولویت اولش نه برنامه های سنگین بلکه برنامه های سبک است . تغییر فرهنگ از خواندن به تماشا کردن یکی از آثار این جامعه تلویزیون زده است . خواندن نسبت به تماشاکردن یک فعالیت کاملا دشواراست  و احتیاج به مصرف انرژی فکری زیادی دارد .

دلیل حجم سنگین این برنامه ها در دنیا و تولید و گسترش آن چیست ؟تولید کنندگان با چه انگیزه ای درمی خواهند به جوامع تسلط پیدا کنند ؟‌

شبکه های خصوصی برای فروختن بینندگان به آگهی دهندگان در رقابت با هم هستند. آنها سعی می کنند برنامه پر بیننده تولید کنند تا قیمت آگهی بالاتر رود . اگر بخواهیم برنامه های تولید کنیم که سلیقه افراد فرهیخته را هدف قرار دهد . چون تعداد افراد فرهیخته کم است آن برنامه دیده نمی شود و بیننده معمولی برنامه را ترک می کند . ساخت برنامه های تلویزیونی با الگوی فست فودی شکل گرفت ؛ غذاهایی که بیشتر شکل دارد تا خاصیت ،بیشتر ظاهر دارد تا محتوا .

مسئله دیگر اعتیاد رسانه ای است . یعنی معتاد کردن بینندگان . در دهه 70 سریالهای بی پایان  کارش گرفت تا ما هر شب و هر روز منتظر پخش برنامه ای باشیم که نتوانیم از آن دل بکنیم و این سریالهای بی پایان  فرهنگ بین نسل را هدف قرار می دهد .

در این سبک سریال سازی شما با زندگی مردم کار می کنید و روابط مردم را مد نظر قرار می دهید .چه روابط بین فردی چه بین خانواده ها . مثلا تولید کننده به فضولی و روابط افراد و فضاهای خاله زنکی می پردازد از ضعفهای ما استفاده می کنند و بدان می پردازند و این اعتیاد رسانه ای است .  تلویزیون  ایران بعد از انقلاب این روند را کنار گذاشت تا رسیدیم به سریال سالهای دور از خانه یا همان اوشین . در این مورد تحقیقی توسط دکترمحسنیان راد انجام شد که نشان می داد که مردم چگونه اسامی سخت ژاپنی را یاد گرفتند . حتما به یاد می آورید که در مصاحبه ای رادیویی هم دختر خانمی اشاره کرده بود به الگوبودن اوشین نه فاطمه زهرا س . بنابراین تب مصرف رسانه ای سبک و قصه گو و روایت پردازانه در جامعه اوج گرفت . این جنبه مصرفی و اعتیاد آور آن بود .

در این میان چگونه می توان تفریح و سرگرمی دیگری را جایگزین کرد ؟در همان سالها مسئولان از شنیدن این اظهار نظر توسط آن خانم متاثر شدند شاید 20 سال از روزها می گذرد ،پس چرا نتوانستیم مخاطب را آنگونه که شایسته است هدایت کنیم . یک روز اوشین ،یک روز ویکتوریا هانیکو ،جومونگ و ....؟

ما باید قبول کنیم که تلویزیون ارزان ترین تفریح موجود است . یک تفریح خانگی است که به نسبت جذابیت و لذتی که می دهد هزینه اندکی دارد  و جای تفریحات برون خانگی را پر می کند . تلویزیون ما در ایران به عنوان یک تلویزیون و پاستوریزه  از دو عنصر شهوت و خشونت عریان  کاملا پاک و پالایش یافته است . برخی از رسانه ها در این دو مورد فضا ی بازی دارند و طبیعی است که مخاطبین بسیاری را به خود جذب کنند .  سریالهای صدها قسمتی جایگاه ویژه ای در رژیم مصرف رسانه ای  مخاطبان دارند . جمهوری اسلامی ایران و رسانه ملی آن گشته و کم خطرین ،پاک ترین و بی آلایش ترین رژیم را برای مخاطبان خود پیدا کرده ولی سعی می کند این مجموعه خوراک ، ساعات و دفعات مصرف و چینش غذا ها را به صورت انحصاری برای مصرف کنندگان تجویز کند.

در مورد برنامه های تامینی از تولید کنندگان خارجی  وضع چگونه است؟

  

  

خلاء محتوای  تامینی را در برنامه رسانه ای داریم و باید آن را پر کنیم . 40 در صد تلویزیون ایران محتوای تامینی است و البته از این بابت یکی از مستقل ترین تلویزیون جهان است . اتفاقی که افتاد این بود که به سمت تولید رفتیم . مجموعه های 90 قسمتی طنز و رمضانی و سریالی که دائم باید بیننده ببیند . همه حرف من این است که این الگوی مصرفی است در جهان از رسانه . شبکه سریال و یا فیلم سینمایی . اینطور شبکه ها در دنیا راه افتاده . صدا وسیما هم اعلام کرده است که می خواهد شبکه فیلم وسریال اختصاصی داشته باشیم . یا در رادیو هم تصمیم گرفتند علی رغم همه مخالفتهایی که شد شبکه موسیقی وجود داشته باشد و این کار امکان پیدا کرد .

این اقدامات را به موقع انجام می دهیم ،به طور مثال تاسیس شبکه سریال در ایران آن هم در سال 90 می تواند اقدام به موقع و موثری باشد ؟‌

دقیقا مسئله این است که ما این اقدامات را  با تاخیر انجام می دهیم . هر لحظه از اجرای این کار بگذرد ما مخاطب خود را ازدست داده ایم و به شبکه های خارجی واگذار کرده ایم . دیگر مخاطب از دست ما خارج می شود ومخاطب ما نیست . می شود مخاطب آنها و برای جذب مخاطب آنها باید مراحل سخت تری را طی کرد .اینطور نیست که فارسی وان یک ساله راه افتاده باشد وما یک سال عقب افتاده باشیم .مهم آن است که مخاطب را از دست داده ایم و برگرداندن مخاطب بیشتر از یک سال زمان می خواهد . همانطور که گفتم حالا مخاطب ،مخاطب فارسی وان است و باید زحمت زیادی برای برگرداندن آن بکشیم .حال باید ببینیم که آینده نگری رسانه ای داریم یا نه .دقیقا مسئله ،مسئله پیشگیری و درمان است . پیشگیری همیشه کم هزینه تر از درمان است . حال ما برای جامعه خود در مرحله درمان هستیم و باید هزینه بیشتری را صرف نماییم . که زحمت متفاوت دارد و آثار متفاوتی را هم به دنبال خواهد داشت .

شما از پیشگیری و درمان می گویید در صورتی که تفاوت فرهنگی بین جوامع هم مسئله دیگری است که نادیده گرفته می شود ،چطور امکان دارد که سریال های این شبکه ها ی ماهواره ای با توجه به نوع قصه ،پوشش و گویش بومی و محلی متفاوت با ما بازهم برای مردم جذاب باشد ؟

در تماس فرهنگی رسانه ای در وهله اول ما دوست داریم سریالی را تماشا کنیم که شبیه زندگی خودمان را درآن نمایش می دهند. آنهایی که مثل ما هستند را راحت تر قبول می کنیم . اما جنبه دیگر آن است که چیزی را که نمی شناسیم دوست داریم کشف کنیم . چیزهایی که از فرهنگ های دیگر ساخته می شود را می تواند برای ما بسیار جذاب باشد . در مرحله بعد هم با سریال های پیچیده مانند 24 و لاست است که افراد هر لحظه با آن درگیر هستند . سریال های پر هزینه و استراتژیک که مفاهیم های پیچیده ای را در درام های جذاب ارائه می دهند . اما سریالهایی هستند که خیلی افراد را آرام می کنند وبر می انگیزند و بر افروخته می کنند .

تاثیرات اجتماعی این انواع سریال با تفاوت های فرهنگی شان چیست ؟

وسعت و شدت در این تماس فرهنگی و منطق درونی جامعه دو دلیل برای این مسئله است . اگر جامعه ای داشته باشیم که سواد رسانه ای بالایی داشته باشد ، فرهنگ رسانه ای بالایی داشته باشد و ذوق وسلیقه اش تثبیت شده باشد به صورت طبیعی بسیاری از این سریال ها را جذب نمی کند و به طورطبیعی بدان بی توجهی نشان داده می شود. این یعنی همان مصونیت که ما بدان نیاز داریم . اتفاقی که در یک دوره ای در 15 سال بعد از انقلاب افتاد یعنی بسیاری به موسیقی اصیل سنتی روی آوردندو این موسیقی را ملاک سلیقه خود قرار دادند . با آمدن موسیقی رپ وهوی متال به سرعت آن را پس زدند . چرا که سلیقه مخاطب و فرهنگ مخاطب خود اینچنین سبکی را نمی پسندید . اگر کسی به صورت مستمر حداقل 2 ساعت این سریال ها را نگاه کند و این کار را 3 ماه ادامه دهد . بنا به تحقیقاتی که مطرح شده تصورات ذهنی او از جهان پیرامون خودش مطابق با آن برنامه هایی می شود که در این مدت به آنها خو کرده است .

چرا مردم اینگونه تربیت شدند ؟چه عاملی سلیقه مردم را تغییر داد ؟

ما تربیت رسانه ای را اینگونه انجام داده باشیم که هر چیزی را که درسیما می بینند باور کنند . که درمقابل رسانه ملی منفعل باشند . این سیاست تا همین سال گذشته موفق عمل کرد . چون تصور سیاستگذاران ما این بود که مردم تنها با تلویزیون خود ما طرف هستند . همواره به تلویزیون خودمان تقدس دادیم وآن را پاک و درست دانستیم . این اقدام در این روزها به ضرر خودمان تمام شد .چون مخاطب یاد گرفت که تلویزیون را اینچنین فرض کند . قدرت تفکر انتقادی را از مخاطب گرفتیم . ما رویکرد انتقادی را باید در تربیت رسانه ای رواج دهیم تا نه برنامه های خودمان را زود باور کنند و نه در پی آن برنامه های دیگران را .

به نظر شما تا چه اندازه توانسته ایم تربیت انتقادی را جایگزین تربیت انفعالی کنیم ؟

کاری که جمهوری اسلامی در سطح تلویزیون توانسته انجام دهد ،حالت دوگانگی دارد تربیت انتقادی به تولیدات دیگران و تربیت انفعالی نسبت به تولیدان خودمان . این دو نوع برخورد در مخاطبان تعارض ایجاد کرده است که دیگران را باور نکنند و اگر دیگران را باور نکنند آیا می توان انتظار داشت که رسانه ملی را باور کنند ؟

 

 

کد خبر 86749

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 12 =