به گزارش خبرآنلاین، جنگ هشت ساله عراق علیه ایران و بحث دفاع مقدس موضوعی است که در سالهای جنگ و پس از آن دستمایه خلق آثاری شده که معنای دیگری به مفهوم جنگ (که در ذهنیت بین المللی منفور به نظر می رسد)بخشیده است، معنایی کاملا فرا تاریخی و در عین حال قدسی که حاصل نوع نگاه رزمندگان به مقوله دفاع از مام میهن بوده است.
گذشته از این نمیتوان منکر این واقعیت بود که دفاع مقدس به عنوان یک واقعه بزرگ ملی در حافظه تاریخی ایران و مردمش با مردانی که دفاع جانانهشان از خاک و مرز این جغرافیا نقش بس کلیدی بازی کردهاند در کتاب تاریخ باقیمانده است.
با این حال و به باور بسیاری از نویسندگان یکی از راههای روایت جنگ برای نسل جدید خاطرهنگاری است؛ خاطرهنگارى با وجود جایگاه ویژه خود در ادبیات جهان در ادبیات ایران سابقه چندانى ندارد و گرایش جدید به این رویکرد ادبی، با پرسشهای متعددی روبروست؛ اصولا خاطره چه مولفههایی دارد؟ ادبیات است یا تاریخ؟ آیا این نوع نگارش، خلق ادبی محسوب میشود؟ و...
آنچه در پی میآید بازخوانی آسیب شناسانه خاطره نویسی جنگ از دید صاحبنظران و نویسندگان این حوزه تخصصی است که گویا در روزگار ما طرفداران بسیاری پیدا کرده است...
حسین علایی: خاطرهنویسی به معنای تاریخنگاری تحلیلی نیست
پس از جنگ یکی از کارهای خوبی که در ایران انجام شد، ثبت و ضبط و انتشار خاطرات شفاهی رزمندگان اسلام در جبهه های مختلف بود. البته مسئله مهمی که در بحث تولید کتابهای خاطرات شفاهی وجود دارد، این است که تا جایی که خاطرات مربوط به دیدهها و یافتههای خود گوینده است، مطالب بسیار مطمئن و درست است، اما هرگاه در مورد وقایعی صحبت میشود که برداشتهای افراد از مسائل جا افتاده و اطلاعات و شنیدههایی که خود فرد شاهد آنها نبوده، با تفسیر و تعبیرهایی روبرو میشویم که در بعضی موارد این احساس به وجود میآید که در مسائل اغراق شده و عین واقعیت ذکر نشده است.
یا اینکه یک واقعیت از زوایای مختلف و افراد مختلفی بیان شده که در اینجا هم ممکن است روایت های مختلفی از یک موضوع بیان شود. ولی به هرحال آنچه مهم است اینکه بیان خاطرات جنگ از هر زاویه و دیدی که باشد می تواند ادبیات مربوط به این حوزه در قالب رمان و داستان و .. را غنی کند. باید یادمان باشد که به تعداد رزمندگان میتوان کتابهای خاطره نوشت و مسائل جنگ را از دید آنها تجزیه و تحلیل کرد.
از طرف دیگر در ادبیات مربوط به جنگ با توجه به گذشت زمان، خاطراتی که الان نوشته میشود یک مقداری بعد زمانی نسبت به وقوع وقایع باعث میشود بخشی از خاطرات نامفهوم باشد. مثلا بعضی از افراد تاریخ را به خوبی به یاد نیاورند و یا حتی شرایط زمانی را فراموش کنند و حتی تاریخها را اشتباه ذکر کنند.
در چنین شرایطی اگر میزگردهایی برای تدوین خاطرات برگزار شود که افراد مختلف درحوزه مشترک دور هم جمع شوند و یک خاطره را با هم بیان کنند و با تعاطی خاطرات روایتهای صحیحتری بیان کرد و حتی به بهتر نوشتن زوایایی که ممکن است از ذهن بعضی از عزیزان دور شده یا فراموش شده باشند کمک میکند.
نکته مهمتر این است که این خاطرات در بحث نشر ارزشهای دفاع مقدس، جای خودش را دارد. نوشتن تاریخ تحلیلی جنگ چیز دیگری است. خاطرات، وقایع اتفاق افتاده را با زبان عاطفی بیان می کند، اما نمی تواند همه مسائل مربوط به جنگ را نشان بدهد. بخش زیادی از جنگ به تفسیرها بر میگردد. مثلا چرا جنگ اتفاق افتاده است؟ چرا جنگ طولانی شد؟ آیا زمانی بهتر از زمان پذیرش قطعنامه ی 598 برای پایان دادن به جنگ وجود نداشت؟ آیا تمام اعمالی که ما انجام دادیم براساس تدبیر و منطق بوده است؟ دلایل شکست بعضی از عملیات ها و دلایل موفقیت آن ها چیست؟
این ها را خیلی در خاطرات نمیشود دریافت کرد، گرچه بخش های ظریفی از آن ها را نشان می دهد، اما بسیاری از مسائل هست که نیاز به تدوین تاریخ تحلیلی جنگ دارد. جنگ را باید فراتر از خاطرات و بعد عاطفی و احساسی ارزیابی کرد؛ این تصور اشتباهی است که خاطرهنویسی میتواند جای مطالب و مسائل اساسی و اصولی جنگ را پرکند.
حمید حسام: باید مراقب سفارشینویسی باشیم
به باور من ژانر ترکیبى تاریخ و داستان یا به تعبیری بهتر بازنویسى خاطرات با متد و مؤلفههاى داستانى قالب و سبک جدیدى است که پس از انقلاب اسلامی شکل گرفته و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نضج یافته و میتوان مدعی بود که این ژانر جایگاهش را در میان نویسندگان نسل امروز پیدا کرده است.
یکی از دلایل این استقبال از خاطره به دلیل شاخصه استنادى و دارا بودن زمان و مکان مشخص و معین است که مىتواند آن را بهمثابه یک مدرک تاریخى ارزشمند و قابل استناد سازد. صرف نظر از این که با چه قلمى و چه طرز تفکرى و توسط چه کسانى مکتوب شده است. وقتى این اسناد در کنار هم قرار مى گیرد و مجلداتى مثل فرهنگ جبهه تدوین مىشود، قطعاً مرجع و محل رجوع کسانى قرار خواهد گرفت که هم در حال حاضر و هم در سال هاى آینده به آن استناد خواهند کرد.
به نظرم مدارک و مستندات جبهه و جنگ هیچ ظرفى زیباتر و شایستهتر از خاطره نویسى در دفاع مقدس ندارد. در آینده مى توان به آن اعتماد کرد و نسلهاى آینده به خوبى از آن بهره خواهند برد. البته خاطرهنگارى در ادبیات ایران سابقه چندانى ندارد و اگر از استثناها بگذریم خاطره نگارى به شکل معمول هم در ادبیات ما به عنوان یک ژانر حضور نداشته است.
نطفه این ژانر در فضاى جبهه و جنگ بسته شده و در دوران دفاع مقدس متولد شده است. قطعاً وقتى خاطرهنگارى مطرح مى شود این سه عنصر زمان، مکان و استناد باید پررنگ باشد. خاطرهنگارى خودش مؤلفههاى قابل بحث دارد، اما در مقایسه با داستاننویسى از شگردها و شیوه هاى کمترى بهره مى برد.
درباره کارهاى دستورى و ادبیات سفارشى باید گفت این دسته از آثار قطعاً مخاطبان محدود و معدودى دارند و موضع سفارشینویسی به عنوان یک اصل (که گریزی از آن نیست) باید مطمح نظر قرار گیرد، اما در قصه دفاع مقدس ما یک حقایق محتوم و غیرقابل انکار داریم که اگر اینها را به عنوان محکمات و مبانى دفاع که مورد اتفاق نظر همه اقشار و اصناف و آحادى که جبهه را تجربه کردند، مورد توجه قرار دهیم، مى بینیم خلاف آن را ولو با استفاده از تمام شگردهاى نوشتارى و تکنیکى بهره بگیریم نمى توانیم انکار کنیم.
محسن کاظمی: امید و دلواپسی در مرز ادبیات و تاریخ
من خاطره را از سویی هم مرز تاریخ و از سوی دیگر هم مرز ادبیات می دانم و در عین حال به آسیبی اشاره میکنم که معمولامورد توجه قرار نگرفته است: افتادن خاطره در ورطه ادبیات و یا تاریخ؟
از سویی افتادن خاطره در ورطه ادبیات موجب کاسته شدن از وجه استنادی اثر و از سوی دیگر در صورت پررنگ شدن وجه تاریخی خاطره با ضعف ادبی مواجه خواهد بود. به باور من اصل واقعیت دفاع مقدس به اندازه کافی پرکشش هست که دست خالقان آثار را باز میگذارد که به تخیلات غیرواقعی و دور از واقعیت در مورد جنگ روی نیاورند. کافی است یک پردازش مختصر بر روی خاطرات انجام داد تا یک اثر پرمخاطب و خواندنی خلق شود.
خاطرهنویسی دفاع مقدس با وجود پیشرفتهای بسیاری که در طی سالهای اخیر به خود دیده باید از حیطه کار نهادهای دولتی بیرون بیاید و نهادهای خصوصی نیز به کار در این حوزه ترغیب و تشویق شوند.
نهادهای فرهنگی و دولتی با هدف زمینهسازی حرکتهایی که سامانبخش کارهای جدی بهشمار میآید، طی چند سال اخیر با استناد به مدارک و اسناد باقیمانده از جنگ حرکتهای پژوهشی قابل توجهی را آغاز کردند؛ حرکتهایی که به هر حال نیازمند بازخوانی و استفاده برای خلق آثار ماندگار است.
البته سیر خاطرهنگاری دفاع مقدس هرچند به حد مطلوب و دلخواه نرسیده، اما رو به تکامل و تعالی است. زمانی که نهادهای غیردولتی به این حرکت فرهنگی ـ تاریخی اهتمام ورزند، بخش عمدهای از نویسندگان که بهنوعی با سفارش مخالفند با این موسسات وارد مذاکره خواهند شد، اما چون امروز سفارشینویسی از جمله آفات ادبیات دفاع مقدس محسوب میشود و تقریباً همه نویسندگان (حتی نویسندگانی که بهنوعی درگیر این موضوع هستند) با آن مخالفند، کسی وارد این حوزه نمیشود.
قاسم یاحسینی: تاریخنگاری در حال پوستاندازی است
اساساً خاطرهنویسی در زیرمجموعه تاریخنگاری قرار میگیرد و «کتاب خاطرات» از جمله منابع اصلی یک مورخ در بازنویسی واقعه تاریخی است. ظرف چند سال اخیر، نشانههای آشکاری در دگردیسی ادبیات خاطرهنویسی در ایران قابل مشاهده و پیگیری است. اگر بخواهیم سیر خاطرهنویسی و تغییر رویکردهای آن را از سال 1359 (آغاز جنگ تحمیلی) تا به امروز پیگیری کنیم، میتوان دستکم سه دوره آشکار را نام برد.
اولین دوره مطابق است با دوران هشت ساله جنگ عراق علیه ایران. در این دوره به دلیل مسائل امنیتی، تبلیغاتی و فشارهای درونی و بیرونی، محور اصلی ادبیات خاطرهنویسی تاکید بر حماسهآفرینیهای رزمندگان و در عین حال تحقیر دشمن بود.
با پایان جنگ و تا نیمه دوم دهه هفتاد اگرچه شکل و محتوای کار هنوز منبعث از روزنوشتها و خط نگاریهایی در جهت تحقیر دشمن و ذرهبین افکندن بر رشادتهای شهیدان و رزمندگان بود، اما در برخی از گامها شاهد نزدیکی خاطرات بیان شده بر واقعیتهای جنگ، به دور از بزرگنماییهای مرسوم هستیم.
موج سوم خاطرهنویسی از اواخر دهه هفتاد آغاز شده که هنوز هم ادامه دارد و خوشبختانه روزبهروز به دوران بلوغ و تکامل خود نزدیک و نزدیکتر میشود. اصلیترین مشخصه موجسوم خاطرهنویسی دفاع مقدس هم، خاکستری بودن (واقعیتر بودن) خاطرات است و نویسندگان کمتر به رویکرد مشهور «سیاه و سفید» نظر داشتهاند.
برای نمونه نگاههای «سیاه و سفید» به اشغال و آزادسازی خرمشهر از جمله آسیبهای اصلی این دسته از خاطرات مکتوب شده درباره سوم خرداد است، بهطوری که گاه خاطرات موجود چنان لحن حماسی و تبلیغی به خود میگیرند که متاسفانه بهعنوان «منبع تاریخ» ارزش خود را از دست میدهند و تا حد یک کارکرد احساساتی ـ تأثیری نزول میکنند. باید به شدت مراقب این آسیب جدی باشیم.
راضیه تجار: خاطره مواد خام کار خلاقه است
آیا میتوان خاطرهنویسی جنگ را یک نوع روایت تاریخی دانست؟ این پرسش زمانی مطرح می شود که این مرز مورد بحث باشد: مرز بین تاریخ و ادبیات! به عقیده من جمع آوری خاطرات جنگ بستر اصلی و مواد خام کار خلاقه در نگارش تاریخ شفاهی جنگ است. به تعبیری خاطره موادی را ارائه میدهد که خمیرمایه محصولات دیگر ادبی و هنری است و به همین جهت اهمیت دارد.
براین باورم که اساسا ثبت تاریخ شفاهی جنگ و خاطرات از کلیدیترین کارهایی است که باید انجام گیرد. بر خلاف نظر برخی از نویسندگان که به کار خلاقه اهمیت می دهند، به نظرم کار جمع آوری خاطرات مهم تر است زیرا این کار بستر اصلی و مواد خام کار خلاقه است که وقایع واقعی را به نمایش میگذارد.
تقریبا اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان، شاعران و پژوهشگران جنگ بر این باور خود مصرانه پافشاری می کنند که سفارشی نویسی مهمترین و بنیانبراندازترین آفت ادبیات دفاع مقدس و در گسترهای وسیعتر فرهنگ جبهه است. این در حالی است من در کار خاطره نویسی به بحث سفارشینویسی (آنگونه که در داستاننویسی و شعر مطرح میشود) و سالهاست نقل محافل ادبی ما است اعتقادی ندارم و بر این باورم که باید کمیته های مخصوص خاطره در شهرستانها و سازمانهای مربوطه تشکیل شود تا این خاطرات را از سینهها بیرون کشیده و ضبط و مکتوب کنند تا این که یک بانک اطلاعاتی غنی در این زمینه به دست آید، که یک ذخیره بسیار غنی برای کارهای خلاقه نویسندگان امروز و نسل بعد ایجاد شود.
محمود جوانبخت: فقر تحقیق و فقدان کار علکی و دقیق
خاطرهنویسی لحظههای سرنوشتساز دفاع مقدس مستلزم دسترسی به منابعی است که نویسنده بتواند با استناد به آنها روایتی دقیق از زندگی فرماندهان برجستهای چون همت، با کری، محمد جهانآرا و... ارائه کند.
بحث اصلی من ناظر بر کمبود منابع و تحقیقات میدانی است چرا که اساسا با وجود تحقیقاتی که در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و ارتش صورت میگیرد هنوز بخش عمدهای از خاطرههای دفاع مقدس به لحاظ تحقیقاتی غبارزدایی نشده و بخش عمدهای از خاطرات عملیات بیتالمقدس یا دفاع از خرمشهر در کتابهای مختلف پخش شده است. به تعبیری هنوز کار علمی، منطقی، دقیق و مستند در مورد برهههایی از تاریخ دفاع مقدس صورت نگرفته و کارهای انجام شده نمیتواند یک شاهد برای کلیت کار روی هشت سال دفاع مقدس باشد.
وقتی هنوز منابع تحقیقاتی دفاع مقدس، آنگونه که باید و شاید بهصورت دقیق و کامل در اختیار پژوهشگران قرار نگرفته، نمیتوان انتظار داشت که خاطرهنویسی درباره زندگی سرداران شهید تأثیرگذار در دفاع مقدس آنگونه که باید و شاید پیشرفت کند چه رسد به اینکه ما انتظار خلق آثار ادبی تأثیرگذار داشته باشیم.
این در حالی است که برای نمونه هنوز اسناد زندهای چون همراهان و همرزمان شهدا در کشور هستند. برای مثال همرزمان شهید جهانآرا نظیر سید عباس بحرالعلوم، سید صالح موسوی، حاج محمد سمیرمی و حاج محمد نورانی و حاج عبدالله نورانی در قید حیات هستند اما متاسفانه محقق و پژوهشگری بهسراغ آنها نرفته است.
جمعآوری اطلاعات از جمله مسائلی است که به هر حال در نظر من مغفول واقع شده و تا این مهم به فرجام نرسد نمیتوان شاهد ارتقای خاطرهنویسی دفاع مقدس و به تبع آن داستاننویسی جنگ تحمیلی بود.
رحیم مخدومی: تنها فرماندهان در جنگ نبودند
بخش عمدهای از وقایع تأثیرگذار تاریخ دفاع مقدس بهدلیل شاخصبودن کمتر مورد توجه خاطرهنویسان و یا حتی خاطرهنگاران قرار گرفته است. البته نمیتوان منکر رشد خاطرهنویسی بود و باید از تلاشهایی یاد کرد که هر کدام به قدر وسع خویش چراغی بر حماسه دفاع مقدس افکندهاند با این وجود باید یادآور شد که اساساً کارهای صورت گرفته در این حوزه آنقدر زیاد نیستند که هم به لحاظ ادبی و هم به لحاظ تاریخی حق مطلب را ادا کرده باشند.
نویسندگان اساساً به وقایع مهم دفاع مقدس آنگونه که باید و شاید نپرداختهاند. میتوان از نمونههایی چون باشگاه افسران سنندج، حماسه ناوچه پیکان و... اسم برد که میتوانند موضوع و دستمایه خوبی برای کار باشند، اما وقتی حماسه شاخصی چون آزادسازی خرمشهر و... به شکل بایستهای در قالبهای خاطره یا داستان روایت نشده است نمیتوان هیچ انتظاری از نویسندگان داشت.
همچنین نکتهای وجود دارد که از فرط بداهت مغفول مانده است؛ اساساً فتحها و پیروزیهای بزرگ همیشه ذهن شنونده را به سمت پارامترهایی چون فرماندهان و عاملان پیروزی، تعداد نیروها، وسعت جغرافیایی و... میبرد و متاسفانه زوایای ریز و پنهان اینگونه پیروزیها مغفول واقع میشوند.
در این دست خاطرهنگاریها میبایست مخاطب را در ضمن پرداختن به آن پارامترها به سمت و سویی هدایت کرد که رفتارهای انسانی فرماندهان و رشادت نیروها نمود عینی بیشتری پیدا کند. متاسفانه شاخص بودن فرماندهان اصلی جنگ باعث میشود نویسنده دچار نوعی ابهام در فهم عملکرد فرمانده شود؛ ابهامی که به هر حال به ساختار روایت لطمه میزند.
چارهای نیست جز اینکه تاریخ جنگ را بهطور کامل روایت کرد چراکه زوم کردن روی فرماندهان باعث مغفول واقع شدن تلاشهای دیگر رزمندگان تأثیرگذار (به لحاظ اخلاقی ـ شخصیتی و استراتژیک) میشود.
نظر شما