در بخشی از این مقاله آمده است:
در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری این دوره مشاهده می شود که برخی از نامزدها، تأکید زیادی دارند تا عکس خود را حتماً در کنار کس دیگری قرار دهند و از هویت شخصی آن کس دیگر به نفع خود بهرهبرداری کنند. ممکن است این شخص یک شهردار سابق باشد یا رئیس جمهور سابق، ممکن است رئیس یک بانک بزرگ خصوصی و منبع بزرگ مالی باشد یا همسری باشد که به عنوان نویسنده یا نقاش یا مجسمه ساز مطرح باشد. ممکن است شخصی که اعتماد به نفس نداشته باشد، از اشیاء یا رنگها بهره بگیرد و در پس آن شی یا رنگ برای خود هویتی کسب کند و حتی ممکن است از ژست تبلیغاتی و مصنوعی خاصی بهره بگیرد تا برای جذب مخاطب از هیجان ناشی از آن (حتی اگر نتیجه آن، پرخاشگری باشد) سود جوید. به همین دلیل است که می بینیم در این انتخابات، در میان نامزدهای مطرح، آقای کروبی بنرهای بزرگ تبلیغاتی خود را در کنار عکس تمام قد غلامحسین کرباسچی شهردار اسبق تهران و از سرمایهداران بزرگ کشور تعبیه می کند و در دیگر تبلیغات خود، او را به عنوان معاون اول خود معرفی می کند.
آقای مهندس موسوی همه جا با همسر خود که شخصیت فرهنگی شناخته شده ای است، می رود و در کنار او عکس می گیرد و در بعضی عکسها دست در دست همسرش دارد. همین آقای موسوی تأکید دارد که در هر سخنرانی، خود را از مشاوران و دوستداران و همراهان کسانی چون آقایان محمد خاتمی و اکبر رفسنجانی معرفی کند و در اکثر قریب به اتفاق پوسترهای تبلیغاتی حتماً درسایه تصویر بزرگتری از آنان باشد.
البته دیگر نامزد مطرح انتخابات یعنی دکتر احمدی نژاد نیز از این وابستگی بی بهره نیست اما او اولاً خیلی "وابسته" به تبلیغات نیست اما گاه در جلسات سخنرانی و مصاحبه از پشت صحنه "کوه دماوند" بهره می گیرد و یا صراحتاً از پشتگرمی به "ملت بزرگ ایران" سخن می گوید. اگر نامزدهای دیگر به یک یا دو نفری تکیه کرده اند که ممکن است در سوابق آنها سوء استفاده های مالی یا قدرت طلبی های افراطی باشد، اما احمدی نژاد کوشیده است اگر قرار است تکیه گاهی داشته باشد، سطح این تکیه گاه را بسیار بسیار بالا ببرد و به کوه دماوند و ملت بزرگ ایران ارتقا دهد.
***
آیا آنها که هنوز در "اضطراب جدایی" و نیاز به "حامی" باقی مانده اند و دست به لجبازیهای کودکانه می زنند و می کوشند خود را در سایه زر و زور و تزویر و قدرتمداران پنهان کنند و از تصویر یک شخصیت مستقل از خود عاجزند، کسان قابل اعتمادی هستند که بشود زمام مدیریت بزرگ کشوری را به آنها سپرد و مطمئن بود که در عبور از این خیابان پر خطر، و در هنگامه ای که متکای آنان برای از دست ندادن یک معامله پر سود، قصد برگشتن به این سوی خیابان را می کند، بند تصمیم گیری را به آب نمی دهند و خود را نمی بازند و از خیر عبور از این معبر خطرناک نمی گذرند؟
این بزرگراه، مردان بزرگ با همتهایی چون کوه دماوند را می طلبد که پشت به توده هایی فراوان از ملت داده باشند نه به یکی دو نفر کاسبکار معامله گر.
نظر شما