۰ نفر
۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۹

انقلاب نقطه عطفی در عکاسی خبری کشور بود.

 قبل از انقلاب تعداد عکاس‌ها انگشت‌شمار بود و نمایشگاه عکس آنچنانی هم برگزار نمی‌شد که عکاس‌ها بتوانند از آثار ارائه شده تأثیر بگیرند. اکثر عکاسان خبری هم برای مردم آنچنان شناخته‌شده نبودند. تا قبل از انقلاب و جنگ هم اتفاق خاصی در کشور رخ نداده بود که خیلی بارز باشد به همین خاطر در ایران عکاسی خبری زمینه‌ای برای مطرح شدن نداشت.

عکاسی جنگ در کشور ما منحصر بود. معمولاً عکس جنگ با کمی فاصله از خط مقدم و رزمنده‌ها یی که مسقیماً در پیکان جنگ بودند گرفته می‌شد که در قریب به اتفاق، این آثار از عکس‌هایی که در خط مقدم گرفته شده بود خیلی زیباتر بود.
در خیلی از اوقات بعضی از صحنه‌ها را ممکن بود فرا‌خور نگاه خود، فضای عکس را چینش کنیم، که خیلی از آنها در کتاب‌های عکس جنگ هم چاپ شده است.

در همین راستا در هرعملیات خیلی از موارد هم بودند که نمی‌توانستیم آن را در قالب یک تصویر بیاوریم. جنگ آنقدر وسعت و پراکندگی داشت که شاید اکثر تصاویری که در ذهن ما بود ثبت نشد و چه بسا اکنون از یاد هم رفته است.
نحوه مخابره عکس به دنیا به شکل کنونی نبود. تنها خبرگزاری ایرنا از ایران می‌توانست عکس بفرستد «به مفهوم ارسال و مخابره.» برای چاپ یک عکس سیاه و سفید، 3 ساعت زمان می‌برد تا دستگاه آن را روی کاغذ حساس بخواند. سپس در تاریکخانه کشور مقصد، آن را ظهور می‌کردند. گاهی می‌گفتند: عکس به‌خوبی دریافت نشده و دوباره این پروسه تکرار می‌شد. این بهترین نوع ارائه عکس به دنیا بود. البته عکاسانی که با آژانس‌ها ی خارجی همکاری داشتند می‌توانستند به خارج از ایران عکس بفرستند، ولی اجازه ورود به میدان‌هایی که ما می‌رفتیم را همیشه نداشتند، ولی ارسال عکس‌های جنگ به دنیا به واسطه این گروه هم انجام می‌شد.

چند نکته قابل تأمل است که لازم دانستم درباره عکسهای جنگ یادآور شوم:

1- عکس‌هایم بیشتر ثبت خبری داشتند طوری که در ثبت تاریخ یک کشور مؤثر بود. شاید به نوعی آن را بتوان تاریخ‌نگاری هم نامید چراکه ثبت، محور یک واقعه است اما این آثار درآن روز کاربرد خبری داشتند.

2-ما با این نگاه به جبهه نرفتیم که تاریخ‌نگاری کنیم، عکس بگیریم و برگردیم، نگاتیوهایمان را ظاهر کنیم و در خانه بگذاریم و به خود غره شویم در حالی که هیچ‌کس عکس‌هایمان را نبیند.
بهترین میدان عرضه در آن مقطع خبرگزاری بود چون صفحات مطبوعات محدود بودند. اکثر آنها خودشان عکاس به جبهه می‌فرستادند.
اکنون که دانشجویان می‌خواهند سبک و سیاق جنگ را بدانند و براساس آن یک تز ارائه دهند، با یک بایگانی پراکنده عکس روبه‌رو هستند که کسی به آن اهمیت نمی‌دهد، بله... الان! جنبه تاریخی به خود گرفته است.

3- عکس‌های من و دیگر دوستان عکاس جنگ تأثیر خودشان را برروی دنیای خبری آن روزها گذاشته‌اند و امروز نیز بخشی از تاریخ یک کشور را تشکیل داده است اما واقعاً آن موقع فکر نکردیم که من اگر این عکس را بگیرم، دنیا را می‌لرزانم. نه اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. لااقل برای من. دوست داشتم در جنگ باشم و صحنه‌هایی که در تعریف کردن اغراق به‌نظر می‌آمد را ثبت کنم.

4- نگرش هر عکاس می‌توانست متفاوت باشد. افرادی بودند که فقط دو یا سه روز به جبهه می‌آمدند، عکاسی می‌کردند و می‌رفتند. ضرورتی هم نمی‌دیدند که به خط مقدم بروند. من با اکثر بچه‌های گردانهای لشکرهای تهران آشنا بودم و اساساً با آن طیف آشنایی و همنشینی قبلی داشتم. عکاسان شب به عقب برمی‌گشتند ولی ما غالباً همراه رزمندگان بودیم. گاهی هم مثلاً در محورهایی لشکرهای دیگری مستقر بودند می‌رفتم و کسی را نمی‌شناختم. اگر فرمانده گردان می‌گفت از نظر امنیتی نمی‌توانید عکس بگیرید، بالطبع بقیه هم گوش می‌دادند و استقبال می‌کردند. اما این مورد نمی‌تواند به عنوان مانع کار عکاسی جنگ مطرح شود.

آنچه امروز باید به آن توجه شود، فقط این نیست که در سال یک بار در این ایام با من و امثال من مصاحبه شود و عکس‌هایی هم از جنگ در رسانه‌ها منتشرکرد و هرآنچه که لازم است در طول سال انجام شود به فراموشی سپرده شود، همچون سالهایی که گذشت .

این نسل بایدرسالت تاریخی‌اش را تکمیل وآماده بهره‌برداری برای نسل‌های بعدی کند.

جای تأسف است که این امور به کسانی واگذار شود که حتی یک روز در جنگ نبوده و یا پس ازجنگ به‌دنیا آمده‌اند.

کد خبر 96407

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین