شهید عراقی در خاطرات وی که در کتاب "ناگفته ها" منتشر شده در پاسخ به سوالی در مورد ایدئولوژی دکتر فاطمی و علت مخالفتش با فداییان اسلام می گوید:
دکتر فاطمی به نظر من نسبت به آنهای دیگر [ وکلای وابسته به جبهه ملی در مجلس ] خیلی رکتر بود ودر کارهایش قاطعیت بیشتری داشت. آنهای دیگر اگر با کسی مخالفت میکردند، ممکن بود یک مقدار مجامله بکنند یا مماشات داشته باشند. اما مرحوم فاطمی این جوری نبود و این جوری عمل نمیکرد.
درهر حال فاطمی و سایر دوستانش، اینها سمت مذهبی که نداشتند، سمتشان یک سمت سیاسی بود و فداییان اسلام را گروهی متعصب [می دانستند و معتقد بودند که اینها]گروهی هستند بدون برنامههای صحیح حکومتی و فقط حادثه خلق میکنند.
[حضار:]فاطمی مارکسیست نبود؟
حاج مهدی عراقی: نخیر. فاطمی آن دو سالی که تقریباً مخفی بود در اختیار مارکسیستها بود، آنها مخفیاش کرده بودند، اما خودش مارکسیست نبود. خانمش و پدر خانمش تقریباً یک مقدار فعالیتهای مارکسیستی داشتهاند اما خودش نبوده.
[شهیدعراقی در ادامه در باره فاطمی می گوید:] از خصوصیات او یکی رکی ایشان بود، خیلی پرعمل میکرد و قهراً هم وقتی یک کسی برخوردش خیلی صریح باشد، حالت انفعالی در طرف مقابلش ایجاد میشود و این عکسالعملی بود که بچهها - فداییان اسلام-از خودشان نشان میدادند.
[شهید عراقی در باره تصمیم به ترور حسین فاطمی می گوید] وقتی ماها- از زندان- آمدیم بیرون یک مقدار مخالفت شد با این طرز فکر[=ترور فاطمی] حتی در موقعی این کار ترور انجام میشود که خود مرحوم نواب هم در زندان بوده و ملاقات نداشته و بدون اینکه از خود مرحوم نواب هم در این باره مشورت بکنند و از ایشان اجازهای گرفته باشند[صورت گرفت]، این کار تنها و تنها به دست مرحوم واحدی انجام شده بود.
حضار: یعنی بدون موافقت کلیه فداییان؟
حاج مهدی عراقی: بله، کلیه فداییان.
از ویژگیهایی که مرحوم واحدی داشت، یک مقدار این بود که مستبدالرأی بود و بدون اینکه در کاری با دیگر برادران مشورت بکند، خودش هر تصمیمی میگرفت همین جوری عمل میکرد و از همینجا بود ]که[ یک مقدار اختلاف در درون فداییان اسلام خرده خرده به وجود میآید. بعد از آزادی مرحوم نواب عدهای از برادرها میروند و از ایشان میخواهند که آقای واحدی را بفرستند برود قم، نباشد دیگر در تهران. ایشان هم موافقت میکند، ولی آقای واحدی عوض اینکه برود قم، میآید یک برنامهای که مصادف بود با ماه مبارک رمضان در مسجد جامع برقرار میکند. یک ماه آنجا صحبت میکند و چون صحبتهای او یک مقدار گوشهدار بوده به مخالفینش در داخل گروه و یواش یواش بین خود بچهها دودستگی میخواهد ایجاد بشود، نتیجتاً 9 نفر از بچهها برای خاطر اینکه اینجا یک وقت تضادی ایجاد نشود، زد و خوردی نشود، دودستگی، سه دستگی به وجود نیابد، این 9 نفر حاضر میشوند که استعفا بدهند و از صفوف فداییان اسلام خودشان را سوا بکنند و توی روزنامههای اطلاعات و کیهان، استعفاشان را اعلام میکنند. از جمله خود اینجانب که اینجا نشستهام.
نظر شما