دوماه پیش ی پراید مشکی رنگ با پیش شماره 58ج با مادرم برخورد کرد و از صحنه متواری شد متاسفانه مادرم به بیمارستان رسید ولی از شدت جراحات وارده شکستگی لگن و خونریزی مغزی فوت کرد
بعد از فوت مادر همه چیز تموم هست . زندگی معنا ندارد
والا مادر ما آنقدر بچه زایید به امید پسر . وقتی هم فهمید من دخترم بهم نگاه نکرد تا حالا که بزرگ شدم و هر روز واسم داستان درست میکنه . یادمه۵ سالم بود برقها گه میرفت خیلی میترسیدم ولی مادرم اعتنایی نمیکرد . آخرم به خواسته اش رسید . بچه هفتمش پسر شد .
روح تمام مادران آسمانی شاد ببینیدهرکه بخواهدمیتونه به پدرومادرش برسه ولی باید مثل من ازتمام خوشیهاوتفریحاتش بزنه من یه بازنشسته هستم و برای مادرم پرستارگرفتم وکل حقوقم رومیدم پرستاروباشغل دیگه ای خرج زندگی رودرمیارم ولی نمیزارم مادرم سختی بکشه سالی یه بار هم مسافرت نمیرم
نظر شما