اوضاع اقتصادی کشور هر روز در حال مواجهه با معضلات و مشکلات متعدد و بعضا قابل پیشبینی است. اگر در ابتدای کار متهم به سیاهنمایی نشویم شاید در انتهای این نوشته راهی برای فرار از این اتهام را هم نیابیم! کمی مداقه در اخبار و رویدادهای سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی، با یک مقدار چاشنی نگرانی برای آینده فرزندانمان، عملا ما را به پیشبینی های خطرناکی علیالخصوص در حوزههای فرهنگی و اجتماعی سوق خواهد داد. چندی پیش از قول یکی از قاضیان دادگاه کیفری استان تهران مطلبی را میخواندم که ایشان با صراحت اعلام کرده بودند: «ناکامی تحصیلی، عشقی، تنهایی و سربازی خانواده متأثر از فقر اقتصادی و احساس بیتوجهی، از مهمترین علل خودکشی است» اینها عملا مسائل کوچکی نیستند و هر کدام برای از پا انداختن یک جوان کم/بیانگیزه و ناامید در این جامعه بسیار مهلک و شاید غیرقابلتحمل باشد.
جوانانی که متاسفانه در نظام آموزشی و پرورشی کشور با کمترین رویکردهای مهارت آموزشی در شاخههای متنوع زندگی نیز آشنا نشده و عملا هیچ بینش و تفکر قابل اتکایی برای مواجهه با بحرانهای معمول زندگی را نیز ندارند، چه برسد به تجزیه و تحلیل بحرانهای ناشی از عملکردهای خارج از اختیارشان را. هنوز فاجعهٔ مرگ ۲ دختر نوجوان اصفهانی از اذهان نرفته که باز هم مجدداً با خبر مرگ دیگری مواجه میشویم. در این مقال نمیخواهیم به این بحران وحشتناک چیزهایی مثل فرزندآزاری و حتی حیوانآزاری را نیز اضافه کنیم! چه اینها هم کم، وحشتناکتر از قبلی نیستند و همه و همه، نشانگر بروز و ظهور تنشهای اجتماعی است که به سراغ این ملت آماده است.
تدبیر و رفع این مدل آسیبهای اجتماعی را نمیتوان به حاکمیت و مسائل سیاسی گره زد و خود را خلاص کرد. تکتک ملت با هر درجه از سطح آگاهی و دانش برای نجات خود و خانواده باید وارد این معرکه شوند و هر کس نه به سهم خود (که بلکه ممکن است بیش از سهم خود نیز) برای این معضل جانفشانی کند. این هشدار جدی است، باور کنید که شاخصهای کلان مورد نظر جامعهشناسان در بروز و ظهور بحرانهای اجتماعی مدتی است خود را آشکارا به نمایش گذاشتهاند. اینجا دیگر فرقی بین مسئول و مملوک نمیماند همه در حقیقت در یک اجتماع در حال روزمرگی هستیم.
یکی از بهترین راهکارهای مورد نظر برای جلوگیری از این معضلات، ارائهٔ روشهای "شاد زیستن" و "اخلاقی" زندگی کردن است. این آموزهها را باید از ابتدای شکلگیری شخصیت فرزندانمان به آنها یاد دهیم. خوشحال زندگی کردن از عوامل بسیار محدودکنندهٔ "حس حسادت" است و تا این حس در انسان کنترل و زمینگیر نشود، همین اشرف مخلوقات میتواند تا درجهٔ اولئک کل انعام نیز نتزل رتبهای پیدا کند.
همچنین باید به فرزندانمان بیاموزیم که توجیه نکنند، توجیه از بدترین روشهای انسانی برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی است، و اتفاقاً به نظر منبع توجیه نیز اصلا مهم نیست. توجیه یک کار غیراخلاقی، حتی با ابزارهای شرعی نیز نباید نهادینه شود. علیالخصوص برای ملتی که داعیه این را دارند که کاملترین دین خدا را برگزیدهاند، چنانچه ملت ما به این باور رسیدهاند که این دین بهترین و کاملترین است، پس عملا خروجیهای این دارندگان چنین گوهری نیز باید در دنیا، نشان از این گوهر باشد چه از کوزه همان برون تراود که در اوست.
کمی به گفتههای بهرام پارسایی عضو فراکسیون امید در مجلس شورای اسلامی دقت کنید: «دلیل افسردگی، مشکلات در جامعه است که خواهناخواه بین نوجوانان سرایت میکند. نوجوانان دیگر امیدی به آینده ندارند. آنها سردرگمی و بیکاری تحصیلکردهها را در جامعه میبینند. مشکلات اقتصادی و زندگیهای خانوادگی را میبینند و افسرده میشوند. دیگر انگیزهای برای تلاش و پیشرفت در زندگیشان ندارند. همین میشود که بعضی از آنها در شرایطی خاص دست به خودکشی میزنند. مشکلات مالی، خانوادگی و اقتصادی انگیزه را در نوجوانان از بین میبرد. به علت ناامیدی از آینده دست به این کار میزنند. از طرف دیگر خود خانواده نیز به دلیل مشکلات اقتصادی، فشار زیادی را تحمل میکند و این فشار ناخودآگاه به فرزندانشان منتقل میشود. در واقع مشکلات معیشتی و اشتغال به نحوه عملکرد بخشهای فرهنگی جامعه ما برمیگردد. جامعه ما جامعه افسردهای است و به سمت شادابی نمیرود.»
این یعنی ما در یک جامعهٔ بهشدت افسرده و دور از شادی زندگی میکنیم. هنوز فرهنگی برای هزینهکرد در امور شادیبخش برایمان ترسیم نشده. هرکس به سمت شادی حرکتی کند ممکن است بلافاصله با برچسب ضداسلامی مواجه شود. جوری برایمان ترسیم شده که انگار شاد زیستن مصدری از اسلامیت و معنویت ندارد! انگار شادی مختص فسق و فجور است. تمامی اسوههای اخلاقی ما با رعایت موازین صحیح اخلاقی و به کار بردن کرامات انسانی در بزنگاههای حساس، اتفاقا کاملا شاد زیستهاند. و بهدرستی که رعایت اخلاق، در هر حوزهای بستر رشد شاد زیستن را فراهم میآورد. حال که نظام آموزشی ما از این مهم سالهاست غافل است، خانوادهها سعی کنند تا فرزندانشان را اخلاق مدار و باورپذیر تربیت نمایند.
نظر شما