سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «خاطره» ساخته نادر طریقت قرار است درام روانشناسانه‌ای باشد از درگیری‌های ذهنی یک زن نویسنده که در پیچ و خم نوشتن رمان جدیدش متوقف می‌ماند و مخاطب را هم سردرگم می‌کند. 

این روزها که سینما به گونه‌ای افراطی به قبضه فیلم‌های سطحی گیشه‌پسنده درآمده، به نظر می‌آید پرداختن به یک درام روانشناسانه یا حداقل داعیه آن را داشتن حرکتی مقبول قلمداد شود، اما چه خوب می‌شد این مقبولیت از حد شعار و حرکت - نه روی خط - زیر خط کلیشه‌ها، به لایه‌های عمیق‌تر فیلم نفوذ می‌کرد. 

آن وقت دیگر لزوماً نباید قهرمان یا شخصیت اصلی فیلم یک نویسنده می‌بود تا درگیرهای ذهنی او ملموس به نظر بیاید یا یک برادر روانشناس / روانپزشک داشته باشد که حال و هوای روحی او را تشریح کند و اطلاعات بدهد. حتی دیگر لازم نبود ناپدری این نویسنده در فلاش‌بک‌ها حضوری این چنین اغراق شده و دور از ذهن داشته باشد! 

قهرمان فیلم «خاطره» نویسنده‌ای است به نام پریچهر (مهناز افشار) که تصور می‌کند شوهر دومش (حمید- پرمان بازغی) باعث آزار و اذیت پسر کوچک او می‌شود. زن در مبارزه‌ای منفی تلاش می‌کند مرد را از زندگی‌اش بیرون کند، اما ماجرا وقتی وارد سطحی دیگر می‌شود که تازه در گره‌گشائی معلوم می‌شود پریچهر یک ماه است پسرش را از دست داده و در این مدت با توهم حضور پسرش زندگی می‌کرده است. 

در واقع از آن جنس غافلگیری‌هایی طراحی شده که مخاطب پس از گره‌گشایی باید در ذهن خود اتفاقات گذشته را مرور کند و کدهایی را که درباره متوهم بودن پریچهر و واقعی نبودن پسرش ارائه شده، کنار هم بچیند تا فینال را به جای صرفاً دیدن، حس کند. 

اما این اتفاق به جای آنکه در ذهن مخاطب بیفتد و او را به کنکاش وادارد، در فلاش‌بک‌های متعددی که گذشته تا حال را این بار بدون حضور پسربچه مرور می‌کند، به تصویر درمی‌آید تا گره باز نشده‌ای در فیلم باقی نماند. 

در مورد کاراکتر پریچهر همانطور که اشاره شد، تلاش شده به وجوه شخصیت‌پردازانه او به شکلی کلیشه‌ای توجه شود و علاوه بر نویسنده بودن که موقعیتی مستعد برای پیچیدگی افکار است، گره ذهنی او در زمان حال (ذهنیت منفی نسبت به ناپدری) به گذشته تیره و تارش بازگردد، اما پرداخت اغراق شده همین وجه تأثیر احتمالی کلیشه را هم از بین می‌برد. همانطور که نوع ارائه اطلاعات با فلاش‌بک‌های مربوط به حضور توهم‌وار پسربچه، به نوعی مخاطب را از گردونه ارتباط پویا با فیلم و قصه جدا می‌کند. چرا که جایی برای تجزیه و تحلیل او باقی نمی‌گذارد. 

در واقع آنچه ضربه اصلی را به فیلم «خاطره» وارد کرده، پرداخت اغراق‌شده کلیشه‌ها و نحوه توزیع اطلاعات است که نه نمودی ظریف و هنرمندانه دارد و نه می‌تواند علامت سئوال‌های ایجاد شده را پاسخگو باشد. درحالیکه ما باید بپذیریم شوهر و دوست و پلیس و فامیل همه در حال نقش بازی کردن بوده‌اند تا بحران روحی خاطره بگذرد! 

«خاطره» فیلمی است که با نگاه متعادل به فیلمنامه‌ای با گره‌های آشنا، انتخاب بازیگران، کارگردانی سکانس‌هایی که تمهیدات روایی محسوب می‌شوند مانند فلاش‌بک‌ها و ... می‌توانست تأثیرگذاری و جایگاه بهتری داشته باشد.

54

کد خبر 126926

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 4 =