محمدعلی سبحانی
سوالی که این روزها به کرات می شنویم اینست که مسیر تحولات خاورمیانه بعد از انقلاب مصر به چه سویی حرکت می کند؟سوالی که تقریبا در کانون توجه همگان قرار گرفته است.
اما برای درک تأثیر تحولات مصر بر آینده خاورمیانه بهتر است در ابتدا به طرح چند پرسش و تلاش برای یافتن پاسخی مناسب به آنها بپردازم؛ اینکه :آیا تحولات مصر انقلاب بود و یا رفرم؟ و اصولا در هر دو حالت چه شکلی داشت؟ آیا تحولات مصر انقلابی متفاوت از انقلابات دهه های اخیر و مختص به همین کشور بود؟
انتخابات آزادی که در مصر قاعدتا قرار است انجام شود،چه ترکیبی از مردم مصر را به نمایش خواهد گذاشت؟آیا حرکت مردم، ضدآمریکایی بود و یا روندی عرفی در جهت بهبود وضعیت زندگی آنها بود؟آیا حرکت مردم متأثر از نگاهی ایدئولوژیک بود و یا آنکه توده مردمی از دیکتاتوری و فرعون صفتی مبارک خسته بودند؟ و در مجموع مطالبات مردم چه بود؟
در پاسخ باید گفت تحولات مصر حرکت نوینی است که در جهان عرب در حال وقوع است.اما مشاهدات و بررسی تطبیقی نظرات و عقاید نویسندگان و طبقه روشنفکران غرب و شرق در توجیه واقعیت حرکت مردمی مصر بر سه دیدگاه تأکید دارد:
*برخی بر این اعتقادند که حرکت مردم مصر ایدئولوژیک بوده و مردم از جهت گیری سیاسی دولت ناراضی و همین عامل باعث شورش عمومی شد.
*دسته ای دیگر نیز نگاهی آرمان گرایانه به تحولات مصر دارند که البته مسبوق به سابقه بوده و در دهه های گذشته نیز همزمان با ارائه طرح خاورمیانه بزرگ از سوی آمریکایی و تأکید بر مفاهیمی همچون دمکراسی ،حقوق بشر و حقوق زنان در قالب طرح مذکور مطرح شد.این دسته بر این اعتقادند که تحولات مصر در راستای تحرکات آمریکا برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ بوده و پیشتر نیز آمریکا به نتایجی در برخی از کشورهای آفریقایی و اروپای شرقی دست یافته است.
* نگاه سوم که از اهمیت بیشتری برخوردار است،واقعیت مصر و کشورهای عربی است که باید به آن توجه مضاعف داشت.مصریها تاریخ پرفراز و نشیبی را طی 60 سال گذشته پشت سر گذاشته اند.از سال 1952 که افسران آزاد با کودتای نظامی قدرت را در دست گرفتند،حرکتی ایدئولوژیک در مصر و جهان عرب نضج گرفت و مفاهیمی همچون ناصریسم و پان عربیسم متعاقب آن در کانون توجهات قرار گرفت.به گونه ای که جنگهای مصر با اسراییل نیز در قالب همان تفکرات و مفاهیم ایدئولوژیک بود.
مصریها هزینه سنگینی برای جنگهای خود با اسراییل پرداختند اما در هیچیک از آنها به پیروزی تام و تمام دست نیافتند.اما ماجرا به شکست مصر ختم نشد. بعد از پایان جنگ 1973 معاهده صلح کمپ دیوید بین مصر و اسراییل منعقد شد؛معاهده ای که تا سالیان متمادی مصریها را درگیر پرداخت هزینه سنگین کرد. با این معاهده مصر از اتحادیه عرب اخراج شد و اعراب سر ناسازگاری و تحریم مصر را در پیش گرفتند و مصریها ماندند و اسراییل و حمایتهای آمریکا.
شاید بتوان یکی از انگیزه های سادات از امضای معاهده مذکور را امید به بهبود و دگرگونی وضعیت اقتصادی مصر دانست، اما با گذشت سی سال نه تنها وضعیت اقتصادی مردم تغییری نکرده بلکه امروز خود مصریها بر این اعتقادند که مصر نه جهان سوم بلکه جهان چهارم است.اقتصاد و وضع زندگی مردم بسیار پایین و مشکلات معیشتی مردم بسیار بد است.قاهره با 17 میلیون جمعیت ، قریب سه تا چهار میلیون مقبره نشین دارد و فقر آشکارا در شهر قاهره قابل رویت است.اقتصاد وابسته و ضعیف، درآمد سرانه بسیار پایین( 2070 دلار در سال 2009)، بیکاری و .. از مهمترین چالشهای اقتصادی مردم است.جدای از همه معضلات و چالشهای اقتصادی، سیستم و ساختار نظامی و غیردمکراتیک مصر باعث شده تا فساد گسترده ای در سطح حکومت و در دستگاههای مرتبط با قدرت شکل گیرد.
حضور گسترده رانت خوارها که با استفاده از ویژگیهای استبداد و دیکتاتوری،منافع مردم را تاراج و با در رفتن از پرداخت مالیات صادرات و واردات و دهها راه دیگر فساد را به حد اعلای خود رسانده اند و اینها کسانی نیستند جز نظامیان قدرتمند و ثروتمند.
کوتاه سخن آنکه مصر ناکام در سه جنگ با اسراییل و سی سال در صلحی که قرار بود زندگی بهتری را برای مردم رقم بزند، سالهاست که دچار رکود و توقف است. از سال 1952 که نظامیان قدرت را در این کشور دست دارند،مصر تماما در دست نظامیان است و حال که انقلابی مردمی به وقوع پیوسته و مردم به دنبال اعمال اصلاحات در کشورشان هستند،هنوز هم ارتش در این کشور سنگر و یا لنگر ثبات در نظر گرفته می شود تا مشارکت مردم در انتخاباتی آزاد.
همین ویژگیها و خصوصیات، واقعیات جهان عرب نیز هست.با کمی دقت در می یابیم که به جز لبنان بقیه کشورهای عرب نیز تقریبا همین شرایط را دارند. به عبارتی همه کشورهای عربی، دولتهایی غیرپاسخگو و نظامی دارند که بودجه آنها به جای صرف شدن در راه توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت زندگی مردم، صرف امکانات نظامی و فضای رقابتی خاورمیانه شده است.در این کشورها مردم جایی در سیاست نداشته، سطح مشارکت سیاسی مردم پایین است و پولهای مردم یا صرف خریدهای نظامی می شود و یا در قالب رانت هایی که یک سر آن در خارج است، هدر می رود.در چنین وضعیتی،آستانه تحمل توده ها از بین رفته و خشونت جامعه را فرا می گیرد.
بن علی 23 سال در تونس به همین شکل حکومت کرد و به هیچ وجه به مجلس، دولت، مطبوعات، نخبه ها و مردم پاسخگو نبود.در مصر نیز وضعیت به همین شکل بود. مبارک در سال 2005 تنها تحت فشارهای بین المللی دست به اقدامات اندک اصلاحی زد و مجلسی با حضور گروهی از مخالفین تشکیل داد اما در سال 2010 انتخابات را به گونه ای مهندسی کرد که شاهد تقلب گسترده ای در آن بودیم و نتیجه آن شد که کلیه نمایندگان مخالف در مجلس که جایگاهی مهم داشتند، عملا از آن ساختار حذف شدند.
بدون شک در پیروزی انقلاب مردمی مصر نقش عوامل متعددی را باید در نظر گرفت. مثلا نقش اینترنت و رسانه ها را نمی توان در پیروزی مردم نادیده گرفت. یکی از اصلی ترین گروههایی که در این اجتماعات حضور داشتند، جوانان 6 آوریل بودند.این حزب در واقع جنبشی اینترنتی بود که حرکتهای خیابانی را آغاز و توده ها را تا گرفتن حقشان در خیابانها نگه داشت.شاید بتوان نارضایتی مردم از مبارک را دلیل اصلی این تحولات دانست اما این همه واقعیات نیست. فضای دمکراسی خواهی، درخواست حقوق ابتدایی شهروندان ازحکومتها نه فقط در مصر بلکه در همه جهان عرب و در همه عالم وجود داشته و دارد و تنها در مقطعی به محرک نیاز دارد.
لذا شایسته است در تحلیل انقلاب مصر نگاهی واقع گرا داشته و عوامل اصلی تحولات را مورد بررسی قرار دهیم. در آن صورت قادر خواهیم بود با برقرار کردن پیوند میان عوامل متعدد ، تحولات را با دیدی باز دنبال کنیم.
استنباط من آنست که مسیر تحولات به هیچ وجه انقلابی نیست، بلکه روندی اصلاح طلبانه دارد و با توجه به همکاری که ارتش مصر با مردم، تظاهرات کنندگان و مخالفین داشت این مسیر به همین شکل دنبال خواهد شد. به عبارتی ارتش به دنبال آنست که در درجه اول امنیت کشور و مردم را محقق کند و در درجه دوم زمینه مشارکت نیروهای مختلف را در حاکمیت بعدی به وجود آورد.
البته به یاد داشته باشیم که تحولات در مصر و جهان عرب، بسیار پیچیده و دشوار است و مشکلات زیادی بر سر راه مردم و دمکراسی سازی به خصوص در مصر وجود خواهد داشت.معاهده کمپ دیوید، رابطه با اسراییل،نقش آمریکا در آینده مصر،تحولات دمکراتیک در سایر کشورهای عربی،دولت آینده و تعاملات آن با اسلامگراها همه و همه چالشهایی است که مصر با آن روبرست.همه این سوالها پاسخ های خاص خود را دارد، اما آنچه که امروز بیش از هر مدل دیگری برای مصر فردا در ذهن و فکر متفکران قابل پیش بینی است مدلی شبیه ترکیه است که در آنجا نیز ارتش، تأمین کننده امنیت کشور بوده و نقشی استراتژیک در تحولات خاورمیانه، اروپا و جهان بازی می کند و در عین حال هر حزبی که بتواند رأی بیشتری به دست آورد، حکومت را به دست خواهد گرفت.
اینکه حکومت در مصر مدلی شبیه ترکیه شود و یا اسلامگراها این شانس را پیدا کنند که همانند حزب عدالت و توسعه در قدرت مشارکت داشته باشند، از مهمترین مسائلی است که به واقعیت نزدیکتر است.به نظر نمی رسد که مدل مذکور به سادگی و سرعت و یا حداقل در یکی دو دوره آینده تحقق یابد،ولی در صورتی که اسلامگراها بتوانند در مصر برنامه ای مدون را ارائه و در طول زمان پاسخگوی نیازهای مردم در همه ابعاد باشد،طبیعتا خواهند توانست راههایی را به سمت قدرت یابی پیدا کنند.16346
سفیر اسبق ایران در لبنان
نظر شما