* شما مکررا در گفته های خود نشان داده اید که طرفدار تاسیس بانک های جدید هستید، چرا؟
یکی از راهکارهای توسعه و تسهیل تامین مالی به ویژه برای بنگاه های کوچک و متوسط تاسیس بانک های جدید است. یعنی باید اجازه دهند بانک های جدید تاسیس شوند تا فضا به نفع فعالان اقتصادی ترمیم شود بی آنکه بانک های موجود نیز به بحران کشیده شوند، زیرا بانک ها در فضای رقابتی ناگزیر از رقابت بیشتری با یکدیگر می شوند. اگر چه بانک ها، چه در ایران و چه در بسیاری کشورهای دیگر، همواره پیرو توافقات نانوشته ای هستند، یعنی آنها بیشتر از یک حدی با یکدیگر رقابت نمی کنند و نرخ ها را از یک حدی بیشتر پایین تر نمی آورند. این توافقات نانوشته البته در کشورهای دیگر، به میزان بیشتری نانوشته است. زیرا در تمامی کشورها شورای رقابت قوی و ریشه داری وجود دارد که در صورت آگاهی از هرگونه تبانی، جرایم سنگینی را برای متخلفان وضع می کند. شورای رقابت در کشور ما در حد شورای رقابت سایر کشورها نیست و تازه یک سال است که تاسیس شده و تاکنون نتوانسته کار خاصی انجام دهد. حتی این شورا نمی تواند کوچک ترین اظهار نظری کند که منجر به تغییر تصمیمی شود. در سیستم بانکی ما نیز توافقات نانوشته ای از این دست وجود دارد. علیرغم این توضیحات به هر حال یکی از راه های تضعیف توافقات نانوشته، تشدید رقابت است. در این فضاست که عدول از توافق بیشتر محتمل است و اگر یکی عدول کند دیگران هم تبعیت می کنند و نتیجه آن به نفع مشتریان بانک ها تمام می شود.
*سایر بخش های خصوصی چطور؟ آیا شما با تاسیس بانک های جدید موافقند؟
صحبت هایی که در اتاق بازرگانی می شود گویای مخالفت بسیاری از نمایندگان اتاق با تاسیس بانک های جدید است.
چرا؟
آنها چنین استدلال می کنند که بانک ها سودهای قابل توجهی دریافت می کنند و در نتیجه هر چه ملک بر خیابان ها بود را خریده و تبدیل به شعبه کرده اند. بانک هایی هم که در آینده تاسیس شوند همین رویه را در پیش خواهند گرفت و مجددا به بخش خصوصی اجحاف می شود، زیرا آنها بر اساس بانکداری اسلامی عمل نمی کنند و ربا می گیرند. آنها به همین دلایل موافق تاسیس بانک های جدید نیستند. در حالی که این تفکر مبنای کارشناسی شده و اقتصادی ندارد. در یکی از جلسات آقای نهاوندیان که رییس اتاق بازرگانی ایران و خود نیز اقتصاددان است اشاره ای به عملکرد بانک های جدید کرد که من با 50 درصد آن موافقم. او معتقد بود در این فضا اگر تعداد بانک ها بیشتر شود باز هم رقابت در سیستم بانکی ایجاد نمی شود. من معتقدم قوانین و مقررات بانک مرکزی یکی از عوامل عدم ترویج رقابت است و بنابراین در چنین فضایی با تاسیس بانک های جدید رقابت بوجود می آید اما محدود به همان میزان و اندازه ایست که بانک مرکزی به موجب مقررات خود تعیین کرده است. پس برای ایجاد رقابت واقعی هم نیاز به بانکهای جدید داریم و هم به تغییر مقررات و رویکرد بانک مرکزی نسبت به بانکداری تجاری درکشور.
*برخی از افراد معتقدند تاسیس بانک جدید تنها سهم بانک های دیگر را از منابع کاهش می دهد در نتیجه بانک ها کوچک تر و کوچک تر می شوند. برخی از بانکداران می گویند برخی از بانک های فعلی در آینده باید ادغام شوند تا بتوانند نقش موثری در اقتصاد ایفا کنند.
من این نظریه را در آینده می پذیرم و نه برای امروز.
*یعنی چند سال دیگر؟
به نظر من ما باید در پنج سال پیشرو اجازه تاسیس بانک ها را از نظر کمی بدهیم تا فضای رقابتی بین بانک ها اشباع شود و سودآوری آنهایی که از رقابت عقب می افتند افت کند و حتی در حاشیه زیان قرار گیرند. چرا سیستم بانکی ما نباید ضرر کند؟ چرا بانک ها مانند صنعت، تولید و هر حوزه کاری دیگر نباید ضرر بدهند؟ در همه جای دنیا بزرگ ترین بانک ها مانند "سی تی گروپ" امریکا و "UBS" سوییس برخی سال ها ضرر می کنند. پس چرا بانک های ایرانی ضرر نکنند؟ در یک دوره زمانی رقابت کنند و حتی لازم است فرارقابت (over competition) در شبکه بانکی اتفاق افتد و برخی از آنها ضرر دهند و سپس ادغامها برای ایجاد نسل جدید از بانکها در کشورمان آغاز شوند. ادغام در فضای سودآور تنها منجر به تشدید انحصار می شود. اتفاقا این نکته بسیار خطرناک تر است. من این نظر را بارها شنیده ام و آن را تایید می کنم اما به قول عرب ها به شرطها و شروطها. یعنی این که فضای بانکی را رقابتی کنیم تا مصرف کننده از این رقابت بهره مند شود. مصرف کننده خدمات بانکی یعنی هم کسی که سپرده گذار است و هم کسی که به دنبال دریافت تسهیلات است. این فضا بانک ها را به چالش می کشد تا نگران باشند و برای از دست دادن مشتری چاره ای بیاندیشند. تا بانک ها با این دغدغه ها دست و پنجه نرم نکنند سیستم بانکی قوام نمی گیرد. بارها شده است که از صنعت اظهار نارضایتی کرده ایم و آن را صنعت گلخانه ای نامیده ایم. یعنی این قدر از صنعت حمایت کرده ایم که قادر به رهاسازی آن نیستیم. بانک ها را هم داریم گلخانه ای می کنیم و نمی گذاریم فضای رقابتی برای آنها پیش آید تا بتوانند رقابت کنند و تحت فشار قرار گیرند و نهایتا به چالش بیافتند و در پایان سال نیز یکی، دو بانک نیز ضرر دهند. من اینها را از این منظر می گویم که لازم است نظام بانکداری ما بالغ شود. در مدیریت نظریه ای به نام چرخه عمر صنعت وجود دارد. یعنی هر صنعتی یک دوره ایجاد ، یک دوره رشد، یک دوره بلوغ و سپس یک دوره افت دارد. اگر نگذاریم سیستم بانکی در فرآیند ایجاد، رشد و بلوغ به دوره افت برسد کارکرد و عملکرد آنها به درد کشور نمی خورد. البته از دیدگاه بانکداران خوب است که با این سیستم گلخانه ای ایشان همواره در حاشیه امن قرار گیرند، یعنی حمایتشان می کنیم تا همواره در دوره رشد به سر برند و همواره قوی باشند. اما اگر سایر حوزه های اقتصادی همگام با این روند قوی نشوند این حمایتها فایده ای ندارد که به خود ببالیم که فقط شبکه بانکی را قوی کرده ایم. اگر بانک ها در فضای رقابتی به افت برسند هرگز از بین نمی روند زیرا تامین مالی همواره مورد نیاز یک اقتصاد بوده است و خواهد بود. پس در واقع اگر به افت هم برسند ناچارند خدمات خود را بهینه و اصلاح کنند و دوباره وارد مرحله جدیدی از چرخه رشد صنعت بانکداری شوند. بانکداری در ایران صنعت جدید و نوپایی نیست. پیش از انقلاب نیز وجود داشته و در حال حاضر نیز وجود دارد اما روزی که بانک های خصوصی وارد صحنه شدند نظام بانکداری ما به اصطلاح رایانه ای " ری استارت" یا باز آغاز شد. بانک های خصوصی هنوز از دوره رشد عبور نکرده اند و همچنان در دوره رشد به سر می برند. اگر به صنعت نگاه علمی داشته باشیم باید بانک ها را به سوی رقابت سوق دهیم. البته منظور من این نیست که بانک ها را به زور زیان ده کنیم بلکه باید بانک ها زیاد شوند و خدماتشان افزون شود و در فضای رقابتی قرار گیرند. من به عنوان رییس کمیسیون سازمان جهانی تجارت و سازمانهای بین الملل اتاق می خواهم بگویم بالاخره روزی فرا می رسد که ما به WTO (سازمان جهانی تجارت) بپیوندیم و دیگر اثری از تحریم نباشد و فضای طبیعی در کشور حاکم باشد. در این شرایط بانک های خارجی وارد کشور می شوند و کنار بانک های ما شعبه راه اندازی می کنند و با سابقه چند صد ساله با خدمات بانکی بهتر با سرمایه های بالاتر به ارایه خدمات می پردازند. در آن زمان است که ما با دست خودمان بانک های خود را زیان ده و ورشکسته می کنیم. در آن فضا بانک های ما قطعا به چه کنم چه کنم گرفتار می شوند، آن زمان، زمان ادغام بانک ها است و این فرآیند موجب رشد و نمو بانکداری ما می شود. ادغام در فرایند انحصار موجب تشدید انحصار می شود. به همین دلیل است که یکی از وظایف شورای رقابت در سایر کشورها این است که ادغام بنگاه ها را زیر ذره بین قرار دهند تا ببینند ادغام مورد درخواست به نفع مصرف کننده است یا به ضرر وی و این که آیا موجب انحصار می شود یا رقابت را تشدید می کند. بنابراین ادغام بانک ها در جای خودش خوب است و اگر قرار باشد در آینده برخی بانک ها ادغام شوند آن زمان هم باید الزامات آن فراهم شود.
*در حال حاضر هر بخشی برای خود بانک تاسیس می کند. بانک هایی مانند نفت، حمل و نقل، بیمه، انرژی، برق و غیره. این اقدامات چقدر تحت تاثیر تامین مالی صورت می گیرد و تا چه میزان تاسیس بانک با نگاه سودآوری انجام می شود؟
به طور حتم تاسیس بانک با نگاه سودآوری انجام می شود.
*یعنی کسب سود مهم تر از تامین مالی و دسترسی به منابع است که ادعا می شود بانک ها به دلیل در پیش گرفتن سیاست های انقباضی از پرداخت تسهیلات شانه خالی می کنند؟
دومین دلیل آن می تواند تامین مالی باشد اما مهم تر از آن کسب سود است.
*معمولا بخش هایی که متقاضی تاسیس بانک هستند از فعالان اقتصادی به شمار می روند. مگر این بخش ها که کوچک هم نیستند نمی توانند از این راه کسب درآمد کنند؟
زمانی که در فضای فعلی متوسط سود بانک ها به اضافه ارزش افزوده سهام بانک طی یک سال حدود 30 درصد و بعضا تا 70 درصد است، هر فعال اقتصادی به تاسیس بانک فکر می کند. چرا که نه؟ همین بانک نفت که می گویید شرکت هایی که فعال حوزه های مختلف نفتی هستند سهام دار آن نیز می توانند باشند. این اقدام نه تنها سودآور است بلکه منجر به تامین مالی نیز می شود. یعنی هم تامین مالی انجام شده است و هم در پایان سال مثل این می ماند که سودی را که برای تسهیلات دریافتی به بانک داده ایم دوباره در پایان سال بانک به ما پس داده باشد. زیرا در پایان سال هم بانک سودی را به سهامداران پرداخت می کند و هم ارزش سهام افراد افزایش یافته است. اتفاقا این نگاه، نگاه مثبتی است و من به همین دلیل به بانک مرکزی می گویم اجازه تاسیس بانک های خصوصی بیشتری صادر شود. زیرا اگر در آینده بانک ها از سودآوری بیافتند هیچ کس به دنبال تاسیس بانک نخواهد بود. پس در شرایط کنونی که این امر سودآوری دارد باید اجازه تاسیس بانک های جدید صادر شود و زمانی که تعداد آنها افزایش یافت رقابت دشوار می شود و میزان سود این فعالیت اقتصادی نیز کاهش می یابد و در این شرایط دیگر کسی به دنبال بانک نخواهد بود. بنابراین اگر تعداد بانک ها افزایش یابد هم به نفع مصرف کننده خواهد بود و هم به نفع بانک ها.
*در یکی، دو سال اخیر این نگاه شکل گرفته که افراد به دنبال تاسیس بانک باشند.
این اتفاق تنها مربوط به یکی، دو سال اخیر نبوده و از همان ابتدای مجاز شدن ایجاد بانک خصوصی نیز بوده است.
*منظورم بانکهای تجاری است که با نام بانکهای تخصصی میخواهند وارد عرصه بانکداری شوند.
بانکهایی که در اوایل دهه 80 با نام عمومی تاسیس شدند، برندگان اصلی این حوزه بودند. اما اکنون در فرآیند رقابت کمی کار آنها دشوار شده است. زمانی که این گروه از بانکها تاسیس شدند، سرمایه مورد نیاز برای تشکیل یک بانک 20 میلیارد تومان بود در حالی که این سرمایه در حال حاضر به 400 میلیارد تومان افزایش یافته است. انحصار بدین شکل به وجود میآید و بیدلیل نبود که این گروه از بانکها در مدت زمان کوتاهی به این میزان سود رسیدند. شکلگیری چنین روندی حاصل نگاه محافظهکارانه است. مسوولان از بابت صدور مجوز تاسیس بانک نگرانند زیرا معتقدند با افزایش تعداد بانکها، بانکهای قدیمیتر و به ویژه دولتیها قادر به رقابت نباشند و به چالش بیافتند. از سویی دیگر نگاه رایج در کشور، نگاه تودهگرایانه است. با وجود چنین نگاهی اگر مجوز بانک صادر کنند برخی خواهند گفت دوباره سرمایهگذاران زالوصفت آمدند. این قبیل مشکلات موجب شد که تا حدودی بانک مرکزی از صدور مجوز تاسیس بانک خودداری کند و موانعی مانند سرمایه اولیه بالا نیز برای جلوگیری از این امر شکل گیرد. زیرا در این شرایط افرادی که از یک پایگاه اقتصادی قویتری برخوردار باشند میتوانند اقدام به تاسیس بانک کنند و برای جذب افکار عمومی و سرمایه گذارن نیز به آن رنگ تخصصی می دهند، مثل بانک گردشگری، بانک حمل و نقل، بانک نفت و.... حتی در این زمینه به ایجاد جذابیت برای جذب غیرحرفهایها نیز روی میآورند. مثلا میگویند صنعت نفت موتور محرکه اقتصاد کشور است یا حمل و نقل عجب شبکه وسیعی است. افراد نیز به این امید پولشان را در این بانک ها میگذارند.
*البته شما بهتر میدانید که بانکهای تخصصی چندان وضعیت مطلوبی ندارند و اگر این گروه از بانکها نیز بخواهند تخصصی عمل کنند با چالش جدی مواجه خواهند شد.
بله. بانکداری تخصصی چندان جایگاه مطلوبی از حیث سوداوری و چشم انداز رشد در دنیا ندارد. این نوع بانکها عموماٌ بانکهای توسعه ای هستند که مالکیت دولتی یا عمومی دارند. بانکها عموماٌ برای توزیع ریسک به بانکداری عمومی یا تجاری رو میکنند و در واقع تخصص بانکها در سیستم بانکداری به جای حوزههای اقتصادی خاص به حوزههای خدمات بانکداری خاص معطوف می گردد. البته رنگ فعالیت در یک حوزه اقتصادی خاص به یک بانک جدید دادن برای تاسیس این بانکها جذابیت ایجاد میکند. یک مقدار هم شعارهای خوب مبنی بر تلاش برای توسعه آن حوزه داده میشود و بانکها تاسیس میشوند. بالاخره مملکت ما، مملکت شعار است. در فضای اقتصادی از این شعارها کم نیست. مثلا گفته میشود به داد گردشگری برسیم. حمل و نقل را توسعه دهیم. زیرساختهای نفت را تقویت کنیم. این شعارها هم در دولت و هم در بانک مرکزی و هم در اقشار مختلف خریدار دارد. بنابراین دولت و بانک مرکزی از تاسیس این گروه از بانکها پشتیبانی میکنند و مجوزها داده میشود و افراد نیز سهام آن بانک را میخرند و بالاخره آن بانک راه میافتد.
*پس عملا این بانکها، بانکهای تجاری خواهند بود، اگرچه با نامهای تخصصی تاسیس میشوند.
به احتمال قوی. زیرا اگر اینگونه نباشد آینده نگرانکنندهای در انتظار آنها خواهد بود. بانکهای تخصصی در تمام کشورها بانکهای دولتی یا شبه دولتی هستند. زیرا آنها با تفکر عمومی بانکداری مغایرتهایی دارند که اگر بخواهند خصوصی باشند با مشکل مواجه میشوند. سپردهگذاران آنها نیز گروه خاصی از افراد هستند. علاوه بر این، بانکهای تخصصی شعب کمتری نسبت به بانکهای تجاری دارند زیرا آنها به هیچ وجه شعبه محور نیستند.
*از گفتههای شما چنین برمیآید که بانکها همواره سودده بودند به ویژه به دلیل حمایتهای بانک مرکزی و ترس از ورشکستگی بانک ها. در حالی که سال گذشته بود که جوی شکل گرفت که بانکها به دلیل اعمال سیاستهای دستوری دولت، سودده نیستند. حتی رییس کل بانک مرکزی سال گذشته گفت که بانکها برخلاف آنچه که گفته میشود، سودده نیستند.
سود و زیان بانکها را با حرف نمیتوان ثابت کرد. ترازنامه بانکها در پایان سال نشان میدهد که بانکها با زیان یا سود مواجه شدهاند. تاکنون هیچیک از بانکها، زیان ندادهاند.
*گفته می شود بانک مرکزی با حمایت خود از بانک ها و تعیین بایدها و نبایدها برای آنها چنانچه در نرخ سود و سایر موارد مشاهده می شود حاشیه امنی را برای بانک ها به وجود آورده است تا علاوه بر جلوگیری از ورشکستگی آنها، این صنعت همواره سودآور باشد. نظر شما در این رابطه چیست؟
بانک مرکزی بسیار محافظه کار است و قوانین را به گونه ای تعریف می کند که بسیار محتاطانه است. برای نمونه بانک مرکزی برای هر چیزی مانند نرخ سود، تخفیف و... حد و مرز تعیین می کند. این اقدمات از نظر بیننده غیرحرفه ای کمک به فعالان اقتصادی است در حالی که چنین نیست. این گونه نیست که اگر بانک ها آزاد گذاشته شوند نرخ سود را مثلا 60 درصد تعیین کنند و مشتریان نیز آن را بپذیرند. این جاست که من معتقدم بانک مرکزی یک فضای انحصاری برای بانک ها به وجود آورده است. البته به نظر من در بانک مرکزی نگرانی وجود دارد که کاملا از محافظه کاری این نهاد ناشی می شود. بانک مرکزی از ترس ورشکستگی بانکها و هزینه بالای آن برای اقتصاد و افکار عمومی کشور تن به ورشکستگی یا تحمیل زیان به صنعت و تولید کشور داده است. از سال 2008 تا کنون که بحران اقتصادی جهانی بروز کرده است تنها حدود 400 بانک در امریکا ورشکسته شد. چه اتفاقی افتاد؟ حالا یک بانک در ایران ورشکسته شود، مگر چه می شود؟ بانک مرکزی از ترس ورشکستگی بانک ها به شدت از آنها حمایت می کند اما از سوی دیگر فشار و دود آن به چشم فعالان اقتصادی می رود.
*سیاستهای دستوری دولت چقدر به زیان بانکها تمام شده است؟
شاید بتوان در مورد بانکهای دولتی این گفته را پذیرفت. زیرا آقای بهمنی، رییس کل بانک مرکزی ادعا میکند سیاستهای دستوری به زیان بانکهای دولتی بوده است. این گفته تا حدی مورد قبول است. زیرا برای مدیران عامل بانکهای دولتی چندان فرقی نمیکند که بانک تحت امر آنها در پایان دوره با زیان همراه می شود یا نه. اگر هم زیان کند او به سیاستهای دستوری و اجرای دستورات مقامات بالاتر استناد میکند. حتی ممکن است اینگونه مدیران به دلیل حرفشنوی تشویق شوند و به نفع آنها باشد. بانکهای خصوصی چنین رفتاری از خود نشان نمیدهند. زیرا آنها پاتک هر مقرراتی را به صورت آماده در سیستمشان دارند. تا گفته شد نرخ سود عقود مبادلهای 12 درصد، آنها سریع به سمت پرداخت تسهیلات براساس عقود مشارکتی متمایل شدند. یا در ظاهر مدعی میشوند که 12 درصد سود دریافت میکنند اما در کنار آن متقاضی تسهیلات را به سپردهگذاری در بانک و پرداخت کارمزد بالاتر و انواع و اقسام پرداختها مجبور میکنند که سود پرداختی توسط آنها به 25 درصد میرسد. بنابراین میتوان گفت سیاستهای دستوری به ضرر بانکهای دولتی و به نفع خصوصیها بوده است. من معتقدم مقررات بانک مرکزی تا به حال به نفع مصرفکننده یعنی سپردهگذار و گیرنده تسهیلات نبوده و در نهایت به نفع بانک تمام شده است.
نظر شما