ما چقدر توصیه و حدیث داریم که علم را فرا بگیرد حتی اگر در چین باشد. چقدر حدیث داریم که اندیشه و خرد گمشده مومن است و هرکجا که سرچشمه حکمت است مومن باید به آنجا برود؟ بارها از خودم پرسیدهام که چرا ما اینقدر دیگری ستیز و دیگری گریز شدهایم؟ حتی در بحارالانوار حدیثی داریم با این مضمون که گاهی دعای یهودی در حق شما مستجاب میشود. یهودیت از آنجا اهمیت دارد که ما بیشتری درگیری را با آنها داشته و داریم. حدیث به ما میگوید که نباید دعای هیچ یک از بندگان خدا را ناچیز شمرد.
ما در دورههای مختلف تاریخ در معرض هجوم و ستیز بودیم و شاید این یک نکته برای دیگری ستیزی ما باشد. همچنین از دوران صفویه که قدرت را در دست گرفتیم دیگر اختیار مطلق در دست ما بود و نیاز به دیگری نداشتیم. این «دیگری» که میتوانست هویت ما را برجسته کند، ناخواست حذف شد. این بحث جدی ماست. چندی پیش خبری پخش شد مبنی بر اینکه ۲۰ مسیحی در کربلا مسلمان شدند. شورای خلیفه گری ارامنه اعتراض به نادرستی این خبر کرد و جنجالی به پا شد. نمیدانم چرا این برای ما مساله شد که آمار درست کنیم که چند مسیحی مسلمان شدهاند؟ برای امام موسی صدر اینها به هیچ عنوان مساله نبود.
مساله انسان سازی برای امام موسی صدر
امام موسی به دنبال آمارسازی برای مسلمان کردن مردم نبود. در لبنان یکی از دوستان مسیحی امام موسی صدر برای من گفت که وقتی او صحبت میکرد من احساس میکردم که انگار یک کشیش مسیحی دارد با من صحبت میکند. اهل سنت، درزیها و... همین همین حال را نسبت به امام موسی صدر داشتند. پیروان ادیان دیگر در لبنان احساس میکردند که امام موسی صدر آمده که کاملترشان کند نه اینکه چیزی از آنها بکند.
ما ایرانیها هیچگاه در طول تاریخ مانند امروز در معرض مواجهه با «دیگری» نبودهایم. در این بزنگاه تاریخی که ارتباط با «دیگری» برای ما اهمیت پیدا کرده اندیشه امام موسی صدر و کتاب «ادیان در خدمت انسان» باید بدل به کتاب بالینی ما شود. این کتاب به ما میآموزد که چگونه بدون حذف خودمان با دیگری دیالوگ کنیم. فقط در این حالت است که دیالوگ و گفتوگو سازنده و رشد دهنده میشود.
روزهای ابتدایی که به لبنان رفته بودم، مشکلی برای من در فرودگاه پیش آمد که پس از ساعتها دوندگی حل نشد و من طاقتم طاق شد و به کارمند فرودگاه گفتم که مگر تو مسلمان نیستی؟ من فکر نمیکردم بگوید نه اما گفت و من چند ثانیه هاج و واج ماندم. همین چند ثانیه برای من اندازه چند ترم درس انسانشناسی، ارتباطات و... بود. ناگهان من احساس کردم که با یک انسان طرفم که هم دین من نیست و نمیتوانم او را به مقدسات خودم قسم بدهم. تا آن روز حوزه علمیه، کتابهای درسی و محیط اجتماعی من را برای ارتباط و گفتوگو با این انسان تربیت نکرده بود. تربیت من و تربیت ما درون دینی بوده و هست.
نسل جدید و فرزندان ما، دیدگاههای ما را نسبت به دین ندارند و ما باید ادبیات مناسب برای گفتوگو با آنها را پیدا کنیم. امام موسی صدر در جمع فارغ التحصیلان پرستاری در لبنان که از همه طوایف بودند، میگوید که در دنیایی که همه دارند لشگر تربیت میکنند برای اسلحه به دست گرفتن، جنگیدن و کشتن، ما لشگر تربیت کردیم برای دوستی و مهربانی. امام صدر در ادامه نیز میگوید که توی پرستار سرباز محبت، انسان دوستی و مهربانی هستی. یعنی فرقی نمیکند که سنی هستی یا شیعه، تو پرستار هستی که مهربانی را منتشر کنی.
اختلاف و تنوع لازمه پیشرفت است
شهید مطهری در یکی از گفتارهای خود اشاره کرد که اختلاف و تنوع لازمه پیشرفت است. امام موسی صدر هم میگوید که اگر لبنان نبود ما باید برای پیشرفت شرایطی مانند لبنان را ایجاد میکردیم.
یکی از بلاهایی که ما با دست خودمان بر سر خود آوردیم این بود که چون نگذاشتیم دیدگاههای دیگری مطرح شود. این مطرح نشدن دیدگاه مخالف باعث شد تا ما ضعیف شویم. امروز بسیاری از نوجوانان و جوانان متدین ما دچار مشکلند چون فرصت پرسش و چالش طرح دیدگاههای دیگری را نداشتند. ما به راحتی هرچه تمامتر اجازه ندادیم که بسیاری از اندیشهها و فکرها مطرح شود، در حالی که اگر مطرح میشد ما مجبور بودیم که فکر و اندیشه خود را بازسازی کنیم و این منجر به پیشرفت ما میشد.
سیره ائمه ما اینگونه بود که من ابرملحد و ابر آتهئیستی چون ابن ابی العوجا در مسجد پیغمبر میرفت و با امام صادق(ع) درباره نبودن خدا بحث میکرد. امام هم با صبر و حوصله حرفهای او را گوش میداد و در بحث هیچگاه تند نمیشد. کدام طلبه شیعه را امروزه میشناسید که حتی با فقه اهل سنت آشنایی داشته باشد. ما روز به روز خود را محدود کردیم و متوجه نشدیم که چه مصیبتی پشت این محدود کردن نهفته است. جوانان امروز بسیار به تغییر دیدگاههای دین باوران نیاز دارد.
* متن سخنرانی در نشست رونمایی از ترجمه ایتالیایی کتاب «ادیان در خدمت انسان» امام موسی صدر
نظر شما