زمان در دیپلماسی نقش غیرقابلانکاری دارد اما زمانی که بحث خاورمیانه به میان میآید و مشکلاتی که نیم قرن است این منطقه را تبدیل به قلب آشوبهای بینالمللی کرده است عنصری به اسم زمان میتواند مخرب باشد و البته دشمن ثابت صلح. این زمان است که به راحتی آب خوردن همه تلاشها برای برقراری آرامش در فلسطین را زیر پای ظالم خود له کرده است. هشت سال از ریاست جمهوری مردی گذشته است به نام و رسم جورج بوش که تا بود تمایل چندانی به برقراری صلح در خاورمیانه نداشت. جز یکسال آخر باقیمانده از عمر حرفهایاش که بخشی از توان خود را بر این مسیر متمرکز کرده و البته ناکام کاخ سفید را ترک کرد. حالا اما مردی سیهچرده سکاندار همین مسند است. مردی که نیت کردهاست تا بهار را در تکتک لحظههای این چهار سال زنده نگاه دارد. مردی که میگوید به کمتر از پیروزی در خاورمیانه قناعت نخواهد کرد.
کار برای باراک اوباما اما سخت شدهاست. زمان جورج بوش مردی در تلآویو قدرت را در دست داشت که به راهکار تشکیل دو کشور مستقل در کنار هم برای رسیدن به صلح ایمان داشت. ایهود اولمرت سیاستمداری از حزب کادیما بود که چندان به تندروی شهرت نداشت. حالا اما چهار ماهی میشود که تغییر ساختار قدرت در اسرائیل ورقها را برگردانده است و البته این بار به ضرر باراک اوبامایی که به دنبال پایان دادن به این مناقشه در کمترین فاصله زمانی ممکن است. بنیامین نتانیاهو از حزب لیکود قدرت را در دست گرفتهاست. تندرو افراطی که پیش از این نیز یک بار مسند نخستوزیری اسرائیل را به نام خود سند زده است و البته هر بار با تندرویهای بیحد و مرزش راه را بر صلحطلبان بسته است. بیبی چندان علاقهای به تشکیل کشور مستقل فلسطین ندارد. بیشتر به دنبال حفظ فلسطین به عنوان زیرمجموعهای از کشوری به نام اسرائیل است که هنوز بسیاری از اعراب موجودیت آن را به رسمیت نشناختهاند.
از بحث فلسطین که بگذریم، بیبی با وجود اصرارهای ایالاتمتحده برای عادیسازی روابط میان اسرائیل و اعراب چندان به دنبال تحقق این امر نیست. در زمان نخستوزیری ایهود اولمرت تلاشهای جامعه بینالمللی به رهبری ترکیه برای برقراری آشتی میان سوریه و اسرائیل به مراحل بسیار خوبی رسیده بود حالا اما با وجود اعلام آمادگی و سوریه برای مذاکره، بیبی چندان به این نکته اهمیتی نمیدهد. گویا بیبی برای کنار نهادن رابطه خصومتآمیز با دمشقنشینها هم چندان عجلهای ندارد. مشاور امنیت ملی نتانیاهو اخیراً آب پاکی را بر دستان ترکهایی ریخت که نقش میانجی میان تلآویو و دمشق را بازی میکنند. این مقام اسرائیلی به صراحت اعلام کرد که دولتش بلندیهای جولان را به سوریها پس نخواهد داد. این در حالی است که تنها مطالبه سوریه از اسرائیل برای کنار نهادن دشمنیها بلندیهای جولان است که اسرائیلیها به زور و به اعتراف جامعه جهانی از سوریه جدا کردهاند.
همزمان اما در کاخ سفید هیچکس منتظر ننشسته است تا اسرائیلیها چراغ سبز به کاخسفیدنشینها نشان دهند. باراک برای عادیسازی رابطه دولتش با دولت بشار اسد که زمانی بوش آن را دشمن خوانده بود به جنگ با زمان روآورده است.
نتانیاهو به خوبی میداند که مناقشه جدی و دانم با ایالات متحدهای که حمایت خود از اسرائیل را پشت قباله این دوستی انداخته است نه عاقلانه است و نه منطقی. رأیدهندگان اسرائیلی شاید هر از چندگاهی سیاستمدارانی تندرو را روی کار بیاورند اما حقیقت این است که آنها هیچ تمایلی به بر هم خوردن رابطه خود با دوستی ندارند که اسرائیل با حمایت آن ساخته شد. اسرائیلیها همه ساکنان کاخ سفید را از جمهوریخواه تا دموکرات حافظ منافع تلآویو میدانند. این حمایت آسان به دست آمد اما قرار نیست آسان هم از دست برود.
دعوا میان ایالات متحده و اسرائیل اما از سخنرانی تند و تیز باراک در قاهره شدت گرفت. قرار بود باراک در این سخنرانی جهان اسلام را هدف قرار دهد. اما اسرائیلیها متوجه طعم تلخ کنایه در سخنان باراک در قبال خود شدند. اوباما در همان چند لحظه از امیدهای دولتش برای تشکیل کشور فلسطین سخن گفت و البته کام را بر دوستان اسرائیلی تلخ کرد. سخنان باراک در قاهره بیبی را متقاعد کرد که باید پای حرف خود ایستاده و به هیچوجه کشور مستقل فلسطین را اجازه پاگیری هم ندهد. مقاومت بیبی برای تشکیل کشور مستقل فلسطین حتی شک و تردید میانهروترین سیاستمداران فلسطینی را هم برانگیخته است. مردانی که نمیتوانند دلیل این میزان از دشمنی با خود را درک کنند. اوباما میداند که اسرائیلیها با مقاومت در برابر پذیرفتن اسرائیل تنها و تنها به دنبال خرید زمان و البته بالا بردن قیمت هستند. رئیسجمهور ایالاتمتحده اما اعتقاد دارد که کاخ سفید در طول نیمقرن گذشته به اندازه کافی هزینه زیادهخواهیهای دوستان خود در تلآویو را پرداخت کرده است.
باراک اوباما رئیسجمهوری که با شعار پیروزی و تغییر به روی کار آمد حالا در دو جبهه متفاوت اما مرتبط شکست خورده است. نخست آنکه باراک با همه جذبهای که در گفتارش است و سرسختی که در رفتارش هنوز نتوانسته اسرائیلیها را به پایان دادن به شهرکسازیها در کرانه باختری متقاعد کند. دوم آنکه قرار بود عربستان سعودی اعراب را به عادیسازی رابطه با اسرائیل تشویق کند اما ریاض هم در برآورده کردن حاجت متحد خود ناکام مانده است. بیشک نارضایتی اعراب از اسرائیل به اصرارهای نتانیاهو برای ادامه دادن به شهرکسازیها در کرانه باختری بیارتباط هم نیست. اعراب چندان بیمیل به عادیسازی رابطه با اسرائیل نیستند اما بر سر میز مذاکره اعراب با یک دست دوستی خود را هدیه میدهند و با دست دیگر نقشه کشور مستقل فلسطین با مرزهای سال 1967 را دریافت میکنند. البته اسرائیل تاکنون در برابر ترسیم این نقشه سکوت کرده است. سکوتی که این بار نشانه منفی است.
بیبی از جنبههایی حق هم دارد. برای حزب راستگرای او پایان دادن به این شهرکسازیها یعنی مرگ عزم و اراده سیاسی. اولمرت هم در زمان نخستوزیری خود نتوانست به این شهرکسازیها به طور کامل پایان دهد. شاید تنها آریل شارون که خود آغازگر جدی این شهرکسازیها بود بتواند مانع ادامه این امر شود اما حالا اغمایی طولانی چند سالی است که او را بر تخت بیحرکت نشانده است.
زمان به فلسطینیها هم ظلم کرد. حالا فتح به رهبری محمود عباس حسرت روزهای رهبری یاسر عرفات را در سینه حبس کرده است. تنها مردی که میتوانست فلسطینیها را متحد در کنار هم نگاه دارد.
نیویورک تایمز 21 جولای / ترجمه: سارا معصومی
نظر شما