مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

ترک‌ستایی‌های مولوی و سعدی و حافظ و دیگران را بگذاریم کنار، آیا این که آدمی به اصلیت منسوبیت قومی خود اشاره کند، توهین می‌شود؟ این فقط در قاموس پان‌ایرانیست‌ها است که در رژیم سلطنتی جوک‌های ترکی نُقل محافلشان بود.

به گزارش خبرآنلاین، حسین محمد زاده صدیق، استاد زبان ادبیات ترکی و فارسی و مترجم رسمی قوه قضائیه در پاسخ به نامه سرگشاده محمد بقایی ماکان به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به صدور مجوز نشر برای کتابی با عنوان «فرضیه زبان آذری و کسروی» که آن را «مخرب وحدت ملی و سراسر جعل و تحریف تاریخ آذربایجان» خوانده یادداشتی نوشته و نسخه‌ای از آن را در اختیار خبرآنلاین قرار داده است.

بخش‌هایی از این یادداشت بدین شرح است: احمد کسروی در سال 1317 ش. تئوری «زبان آذری» را مطرح کرد. طبق این تئوری گویا در آذربایجان زبان ترکی بعدها رایج شده است و ترکان به تدریج آمده، اسکان یافته‌اند و قبل از آن‌ها مردمی زندگی می‌کردند که زبانشناسان «آذری»‌ بوده و این زبان موهوم در نقطه‌ وسیعی از شمال غرب کشورمان رایج بوده و در اثر غلبه ترکان آن مردم و زبانشان از بین رفته است. من در این کتاب نشان داده‌ام که این تئوری در دنیای زبانشناسی اثبات نشده است و چنین زبانی هم تاکنون در تاریخ بشریت متولد نشده است و زبان‌هایی که در آذربایجان امروز رایج است از ترکی، کردی، تاتی، گیلکی، طالشی، آسوری، ارمنی و گویش‌های هرزندی، کرینکانی و غیره و غیره همگی هزاران سال است که در این منطقه بوده‌اند و دارای تاریخ ادبیات و فولکلور و پیشینه هستند و نیز صرف و نحو مدوّن دارند و در گویش‌شناسی ایرانی قابل اعتنا و بررسی هستند.

اما زبان فرضی که کسروی ادعا کرده است که در منطقه‌ای به وسعت آذربایجان رواج داشته، هیچ چیزش تاکنون معلوم نشده است، حتی یک نسخه‌ی خطی به این زبان یافت نشده است و امثله و شواهدی که کسروی و پیروان او برای اثبات این تئوری پیش کشیده‌اند، به نیم زبان‌ها و گویش‌هایی مانند گیلکی، طالشی و تاتی منسوب‌اند و این تئوری در رژیم شاهنشاهی به جهت مقابله با حوادث سیاسی در آذربایجان و مآلاً بلحاظ سرکوب زبان ترکی جعل و تبلیغ شد. حاصل کلام آن که این فرضیه تبدیل به حکم نشده است. من با این فرضیه در اوایل دهه‌ چهل که دانشجوی مقطع لیسانس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز بودم، آشنا شدم. یکی از پیروان کسروی که درس «درآمد بر زبانشناسی عمومی» به ما تدریس می‌کرد، در کلاس با سیاسی‌بازی‌های خاصی به تبلیغ این تئوری می‌پرداخت. استاد دیگری که شیفته‌ زرتشتی‌بازی بود و از تهران با هواپیما به تبریز می‌آمد و به ما درس «پارسی باستان» را تدریس می‌کرد، بی آن که حتی یک کلمه‌ ترکی بداند، به تحقیر و توهین به زبان ترکی می‌پرداخت و به ما می‌گفت که شما آذری هستید. ترک نیستید.

یک روز من در کلاس گفتم که: «بهتر است یک درس دو واحدی برای زبان آذری بگذارند و این زبان را به ما یاد بدهند و ادبیات آن را تدریس کنند تا به اصل خود بازگردیم.» همین حرف من سیاسی شد و سبب شد من که هنوز پشت لبم سبز نشده بود، به اسارت ساواک درآیم و به زندان بیفتم. نفوذ و احترام قابل توجه پدرم در تبریز سبب شد که سه شب بیشتر در زندان نخوابم. اما برایم پرونده درست شد و سال‌ها گرفتارم کرد. من با آن شور و کنجکاوی که داشتم، واقعاً می‌خواستم این زبان و ادبیات آن را فراگیرم. اما دریغ از یک دوبیتی و یک ضرب‌المثل و یک قصه که به این زبان یافت نشد که نشد. من عاشق زبان‌شناسی بودم. در آن سن جوانی‌ام اوستا و پهلوی و سانسکریت را آموخته بودم، اسپرانتو یاد گرفتم، روسی یاد گرفتم، هر روزم در کتابخانه‌ی تربیت تبریز می‌گذشت، با کارمندها وارد می‌شدم و با آن‌ها خارج می‌شدم.

هر کتابی مربوط به گویش‌شناسی و زبان‌شناسی بود، می‌خواندم. جعلی بودن این تئوری برایم اثبات شده بود و شاید همین هم سبب عشق روزافزون من به زبان مادری‌ام یعنی «ترکی» گشت و سال‌های عمر خود را وقف تحقیق در ادبیات این زبان کردم. در اواخر دهه‌ چهل و اوایل دهه پنجاه به تهران آمدم و در مقطع فوق لیسانس به تحصیل پرداختم. در آن سال‌ها در تهران کتابم با عنوان «گفتاری پیرامون زبان‌های ایرانی رایج در آذربایجان» توسط انتشارات بابک چاپ شد.

گرچه کتاب از اداره‌ نگارش رژیم پهلوی مجوز نشر داشت، اما ساواک دو ماه بعد از انتشار، کتاب را جمع کرد و من را هم دستگیر کرد و به ساواک تبریز اعزام کرد. شش ماه به زندان و پنج سال به محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شدم. وقتی از زندان آزاد شدم، بی‌کار بودم و از ادامه‌ تحصیل هم محروم شده بودم. اما به هر حال من نمی‌توانستم با تئوری مجعول کسروی کنار بیایم. کتابی با عنوان «مسایل زبانشناسی ایران» نوشتم و توسط انتشارات بامداد چاپ کردم و در سال‌های اخیر در جلد دوم از کتاب «مقالات ایرانشناسی»ام تجدید چاپ کرده‌ام.

در آن کتاب به چند گویش ایرانی پرداخته بودم و تئوری کسروی را زیر سؤال می‌بردم. پس از انتشار کتاب، «صادق رضازاده‌ شفق» و «یحیی ذکاء» که اولی سناتور رژیم پهلوی و دومی از پیروان پر و پا قرص کسروی بودند و هر دو با پدرم دوستی و نسبت داشتند، به اشاره‌ پدرم و عموهایم مرا در تهران احضار کردند، به قول خودشان منِ جوانِ خام را نصیحت کردند. شفق سه ساعت با من حرف زد و چندین توصیه به مقامات رژیم شاه نوشت و وعده‌ها داد و تلاش کرد همه‌ جور من را تطمیع کند و «ذکاء» هم مرا به دفترش در خیابان حافظ برد و در شأن کسروی با من سخن گفت. من به ذکاء گفتم: «فلانی در کتابش نوشته است ترکی برای آذربایجانیان زبان ناپدری‌های زورکی است. این حرف یعنی؟» ذکاء گفت:«این حرف یعنی سیاست. تو خودت را قاطی سیاست نکن، من با پدر تو رفیقم و . . . » و پیشنهاد مدیریت چند مؤسسه و مجله را کرد. اما من با هیچ یک از این‌ها کنار نمی‌آمدم. قبلاً هم «منوچهر مرتضوی» و «عبدالعلی کارنگ» درباره‌ لزوم ترکی‌ستیزی با من حرف‌ها زده بودند، زیر بار حرف‌هایشان نمی‌رفتم. من جور دیگر بودم، با آن‌ها فرق داشتم. نه از مادرم، نه از کس دیگری نشنیده بودم که ما آذری هستیم.

نوجوان که بودم سیزده روز محرم را در مسجد محله‌مان «مسجد آقامیرعلی» که به نام پدر بزرگ پدرم نامیده می‌شد، به اشاره‌ پیشنماز مسجدمان «آقا میر تقی» نوحه‌های ترکی که خودم می‌سرودم می‌خواندم. «آقا میرتقی» هیچ گاه به من نمی‌گفت نوحه‌ آذری بخوان، می‌گفت:«تورکی نوحه‌لریوی گتیر اوخو!» پس از انقلاب اسلامی و بویژه در دهه‌ 70 در کلاس‌های ترکی که در دانشگاه‌های ما در سطح کشور از سوی دانشجویان ترکی آشنای ایرانی تشکیل می‌شد، همین تئوری بی‌‌پشتوانه را به بحث می‌گذاشتم و حاصل این بحث‌ها را چند ماه پیش تحت نام «فرضیه زبان آذری و کسروی» انتشار داده‌ام.

شخصی اخیراً در گفتگویی از ممیزی ارشاد درباره‌ کتاب‌های خودش گله کرده است. گویا همان گونه که خودش گفته اخیراً به چند کشور و شهر از جمله هنگ‌کنگ و امارات متحده عربی سفر کرده و پس از بازگشت، سفرنامه‌ای نوشته است. از فحوای سخنش پیداست که در آن سفرنامه،‌ ایران‌ستیزی کرده است و ایران اسلامی را با کشورهایی که چند روزی در آن‌ها بوده، مقایسه و خوار و خفیف کرده است و چون حاضر به رفع این ایران‌ستیزی‌ها نشده، وزارت ارشاد اجازه‌ چاپ به کتابش نداده است. و به دنبال آن، وی در چندین خبرگزاری، وزارت ارشاد را به «پادگان» تشبیه و مظلوم‌نمایی کرده است.

او، در کافه‌ خبر در این باره چنین افاضه فرموده است: « . . . این در حالی است که اخیراً کتابی خواندم که نویسنده، همه‌ آذری‌های ایران را ترک تبار دانسته و به طور ضمنی چنین القاء می‌کند که زبان ترکی در کشور باید هم‌ردیف فارسی ترویج و تبلیغ شود . . . نکته‌ جالب در خصوص نویسنده‌ کتاب این است که او در ابتدای انقلاب به خاطر چاپ نشریه‌ یولداش به زبان ترکی تحت پیگرد قرار داشت و به آذربایجان شوروی و به ترکیه فرار کرد و حالا به سادگی به ایران برگشته و کتابی چاپ کرده، مغایر وحدت ملی و هویت ایرانی . . . » این حرف‌ها را درباره‌ من زده است. دروغ‌های بالا بر هر کسی که اندک آشنایی با من دارد، معلوم است.

من از مهرماه 1340 تاکنون یکسره درس گفته‌ام و جز سفرهای علمی به دانشگاه‌ها و کنگره‌های ادبی و یا اعزام‌های مأموریتی چند روزه یا اعزام برای ادامه تحصیل، پا را از کشور خودم بیرون نگذاشتم و کلیه‌ کتاب‌های تحقیقی من به زبان ترکی (شاید بیش از صد عنوان)‌ در جمهوری اسلامی چاپ شده است و تاکنون حتی یک کتابم در ممیزی گیر نکرده است و حتی برخی از آثارم لوح تقدیر از کشور خودمان ایران دریافت کرده است. من در جایی از کتاب چنین گفته‌ام: «. . . این مقلّد کسروی همه جا مسلمین را «ارتش عرب» نام می‌نهد و از «ملت نوین» که رضاخان سواد کوهی پالانی بنیان گذاشت، ستایش می‌کند و ترکان آذربایجان را به جای ایرانی، «گروهی قومی»‌به شمار می‌آورد . . . » شخص موصوف می‌نویسد: « . . . به یکی از آنان ایراد می‌گیرد که چرا ترکان آذربایجان را «قوم» خوانده است. لابد به زعم او باید «ملت» بخواند تا به مذاق پان ترکیست‌ها سازگار باشد و آرزویشان زودتر جامه‌ عمل بپوشد.» این همه تحریف واقعاً از نجابت و نزاکت ایرانی به دور است. من باورم نمی‌شود که تحریف‌کننده و افترا زننده‌ای این‌چنینی و مدافعان کسانی مانند «محمد علی فروغی» معروف به یهودی میهن‌فروش، برای بر هم زدن امنیت کشور مباحث علمی صرف را با هوچیگری‌های سیاسی در هم می‌آمیزند.

این شخص به ظاهر به زبان فارسی دلسوزی می‌کند، اما این‌ها همه بهانه است. ما دیدیم که در رژیم شاهنشاهی چه قدم‌هایی در تخریب زبان و ادبیات فارسی برداشتند. فارسی را ناب و سره و خالص و ضعیف و خفیف کردند. سعی کردند فارسی را از محتوای اسلامی، معنوی و عرفانی آن خالی کنند. تلاش داشتند هر لغت قرآنی در فارسی است، آن را بیگانه قلمداد کنند و کلمات عجیب و غریبی که من در کتاب «فرضیه‌ زبان آذری و کسروی» کم و بیش برشمرده‌ام به جای لغات قرآنی به زبان فارسی وارد کنند. حتی اینان از وارد کردن تنوین به زبان فارسی ناراحت بودند. چرا که تنوین ریشه در زبان قرآن داشت. نقش ما ترکان ایرانی را در تقویت زبان فارسی کم‌رنگ جلوه می‌دهند. سعی می‌کنند بگویند که نظامی، خاقانی، مولوی، ابن‌سینا، فارابی، پروین اعتصامی، علی اکبر دهخدا، شهریار و . . . ترکی بلد نبودند و اصلاً ترک ایران نبودند. پس چه بودند؟ از کره‌ی مریخ آمده بودند؟ البته که ایرانی و ترک بودند و گرچه فارسی برای آن‌ها زبان مادری (Native Language) و حتی زبان دوم (Secound Language) نبود، بهترین و زیباترین نمونه‌های ادبیات ایرانی را هم به زبان فارسی و هم به ترکی آفریده‌اند. غزلیات ترکی مولوی از مآخذ شعری ادبیات اسلامی به شمار می‌رود. پسرش سلطان ولد نیز دیوانی ترکی با مضامین عرفانی دارد. علی اکبر دهخدا که دیوان ترکی دارد، برای فارسی لغت‌نامه نوشت. یکی دیگر پیدا کنند که چنین خدمتی به فارسی کرده است. مرحوم دکتر جعفر شعار که تبریزی بودند برای زبان فارسی «فرهنگ املایی» نوشته‌اند. این حرف‌ها که می‌زنند آیا تفرقه افکنانه نیست؟ جریحه‌دار کردن احساسات ترکان ایرانی نیست؟ اینان بروند خودشان را اصلاح کنند.

زبان ترکی در ایران وجود دارد از سواحل دریای خزر تا جزایر آب‌های نیلگون خلیج فارس. حتی در جزیره‌ قشم هم امروزه می‌توان با زبان ترکی زندگی کرد. اگر وجود نداشت چرا لسان الغیب، حافظ آسمانی از «ترک شیرازی» سخن می‌گوید؟ ما ترکان ایرانی در همه استان‌ها هستیم و از خونمان در سر تا سر مرزهای جمهوری اسلامی لاله روئیده است. این حرف‌های من که درباره‌ زبان ترکی ایرانی است و در این کتاب هم آورده‌ام از سوی این شخص چنین تعبیر شده است که گویا مثلاً علیه فارسی برخاسته‌ام! در حالی که باز عرض می‌کنم این مدعی تحصیل در فلسفه چگونه این اصل فلسفی را از یاد می‌برد که «اثبات شیء، نفی ماسوی نمی‌کند.»

نامه سرگشاده محمد بقایی ماکان را اینجــــا مطالعه فرمایید.

60

کد خبر 136354

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام US ۱۳:۳۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۰
    40 13
    آفرین بر دکتر محمدزاده صدیق . در این روزگار هر حرفی که از زبان ترکی زده میشه به پانترکیسم لقب داده میشه این نامه ،نامه ای بجا و در خور تحسین می باشد .
  • بدون نام US ۱۸:۴۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۰
    15 19
    از کی ابن سینا ترک شد؟؟؟اونکه پدرش از بلخ بود! هیچ اثر ترکی هم که نداره!
  • بدون نام IR ۱۷:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۰
    16 29
    آقاي صديق زبان تركي ريشه اي آلتاييك و غير آريايي دارد ولي بررسي هاي ژنتيك همنژاد بودن آذري ها و ديگر اقوام ايراني را اثبات مي كند بله نياكان خودت هم ترك تبار نبوده اند پس اينقدر چنگيز ستايي و تيمور پرستي نكن و خرد را پيشه راهت كن
  • بدون نام IR ۱۷:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۰
    10 18
    آقاي صديق نزديك به همه زبانشناسان غير مغرض جهان اعتقاد دارند كه زبان مردم آذربايجان تركي نبوده و تركي شده! به سايت wikipedia.org مراجعه كن و tukification و azerbaijan را جستجو و بررسي كن
  • بدون نام IR ۰۴:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۱
    12 22
    آقای صدیق آیا رساله انار جانی که به زبان اذری نوشته شده است را شما ندیده اید یا خود را به خواب زده اید و از بی سوادی قومگراها سوء استفاده می کنید. این را هم بدانید که به زودی کتابی در این رابطه منتشر خواهد شد و به کذب بودن ادعاهای پانترکها پایان خواهد داد.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین