متولد 1/1/1351 هستم. فوتبال را از محله امامزاده حسن تهران شروع کردم. اولین باشگاهم نوجوانان افشین بود. بعد رفتم به تیم جوانان توحید. بعد به جوانان کشاورز رفتم و پله پله به تیم بزرگسالان کشاورز رسیدم. از بچگی به فوتبال علاقه داشتم. البته به نظرم فوتبال مادرزادی است و به زور نمیشود کسی را فوتبالیست کنی. نمیگویم تلاش کردن تاثیری ندارد اما فیزیک بدنی و علاقه و این جور مسائل را نمیشود به کسی تحمیل کرد. من هم علاقه داشتم و فیزیکم به درد فوتبال میخورد. گرچه فکر نمیکردم به اینجا برسم اما تلاشم را کردم. وقتی در رده سنی نوجوانان و جوانان بودم مربیانم میگفتند میتوانی پلههای ترقی را طی کنی. من هم پیشرفت کردم و به تیم ملی رسیدم. از نوجوانان تا بزرگسالان در تیمهای ملی بودم.
علاوه بر تیم ملی نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسالان، در تیم ملی ارتشها هم بازی کردهام. در تیم ملی نوجوانان آقای بیداریان سرمربی بود. در جوانان آقای حاجرضایی سرمربیگری را برعهده داشت. در امیدها هم که چند بار سرمربی عوض شد، آقایان عسکرزاده و حسن حبیبی سرمربی بودند. در تیم ملی بزرگسالان آقایان استانکو، مایلیکهن، ایویچ و ... سرمربی بودند. زمانی که سرباز بودم هم در تیم ملی ارتشها بازی کردم. آن موقع آقای مهدی مناجاتی سرمربی بود. ما به مسابقههای جهانی آفریقا که در شهر رباط برگزار میشد رفتیم. البته حذف شدیم و به توفیقی نرسیدیم.
وقتی در بزرگسالان کشاورز بازی میکردم، با تیم بانک تجارت بازی داشتیم. آقای علی پروین به ورزشگاه امجدیه آمده بود که بازی من را دید. اتفاقا در آن مسابقه خیلی خوب بازی کردم. بعد از مسابقه آقای پروین آمد و گفت اگر دوست داری بیا به پرسپولیس. من هم که از بچگی عاشق پرسپولیس بودم با کمال میل قبول کردم. بنابراین اواخر سال 1370 به پرسپولیس رفتم. من هم تا سال 1381 در پرسپولیس بودم. البته این وسط یک مقطعی به ترکیه رفتم و یک مقطعی هم به دالیال چین.
رفتنم به ترکیه خیلی اتفاقی بود. در بازیهای مقدماتی جام جهانی، منیجر تیم آنتای ازمیر ترکیه در تهران بود که بازی من را دید. ما در هتل هما بودیم که او آمد پیشم. گفت ما شما را میخواهیم. من هم که خوشحال شده بودم با آقای امیر عابدینی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس صحبت کردم. رفتم به ترکیه و قرارداد را بستیم. مبلغ قراردادم 350 هزار مارک بود که البته 300 هزار مارک هم باید به پرسپولیس داده میشد. بنابراین باشگاه آنتای ازمیر ترکیه 650 هزار مارک برای من خرج کرد. همان موقع بیشترین پولی که در ایران به فوتبالیستها داده میشد 18 میلیون تومان بود و من چندین برابر این پول را در ترکیه به دست آورده بودم. البته زیاد در تیم ترکیهای نبودم. فقط 6 ماه در این تیم بودم و در بقیه مواقع، برای انجام بازیهای مقدماتی تیم ملی به تهران میآمدم. این موضوع برای مسئولان تیم آنتای ازمیر ترکیه خوشایند نبود چون آنها هزینهای کرده بودند و توقع داشتند من به صورت تمام وقت در اختیارشان باشم. اما من بیشتر به تهران میآمدم تا در تیم ملی بازی کنم.
بعد قرار شد از این تیم جدا بشوم. برگشتم به ایران اما باشگاه آنتای ازمیر، کارت آیتیسی من را صادر نمیکرد. چون بدون کارت آیتیسی نمیتوانستم در هیچ تیمی بازی کنم، حدود دو سال از فوتبال دور ماندم تا سرانجام تیم ترکیهای کارتم را صادر کرد. در آن مدت فقط با پرسپولیس تمرین میکردم و اجازه بازی نداشتم. البته باشگاه آنتای ازمیر راضی بود که آیتیسی من را برای هر باشگاهی به جز باشگاه پرسپولیس بدهد اما من که فکر میکردم آنها به زودی دست از لجبازی برمیدارند، منتظر ماندم و حدود دو سال را از دست دادم. سرانجام باشگاه دالیان چین به من پیشنهاد داد و باشگاه آنتای ازمیر هم بلافاصله آیتیسی من را صادر کرد. به صورت قرضی از طرف تیم آنتای ازمیر ترکیه به دالیان چین رفتم. به دالیان که رفتم، شرایط خوبی داشتم. اما با ناراحتی از دالیان جدا شدم. دلیل جداییام اصلا ربطی به مسائل فنی فوتبال نداشت. 9 ماه از حضور من در تیم دالیان چین میگذشت که هنوز هیچ دریافتی از این تیم نداشتم. به همین دلیل خواستم از این باشگاه جدا شوم.
رفتم دنبال شکایت و به کمک آقای عابدینی 400 هزار دلار گرفتیم و قرارداد را فسخ کردیم. قراردادم برای دو فصل، دو تا 550 هزار دلار بود که من نتوانستم بقیه این پول را از باشگاه چینی بگیرم. حقم ضایع شد و دلیلش هم این بود که خواستم معرفت خرج کنم. اگر همان اول لوطیگریام گل نمیکرد و از این تیم شکایت میکردم، میتوانستم حقم را بگیرم. ولی متاسفانه این کار را نکردم. جالب بود که پول همه بازیکنان را داده بودند و فقط من بودم که پولم را نگرفته بودم. من تنها بازیکن ایرانی هستم که سابقه بازی در لیگ دسته اول چین را دارد. البته آقای حسن شیرمحمدی بازیکن قدیمی پرسپولیس هم در لیگ دسته دوم چین بازی کرده است. در باشگاه دالیان چین از نظر تغذیه مشکل داشتم. آنها هر جانوری را که حرکت میکند میخورند. من هم سعی میکردم غذاهایی را بخورم که با سبزی و گوشت درست شده بودند. وقتی از تیم چینی جدا شدم دوباره به پرسپولیس رفتم و تا سال 1381 در این تیم ماندم. سالهای 1382 و 1383 را در تیم پاسارگاد تهران بازی کردم. سالهای 1384 و 1385 را هم در تیم پیکان بازی کردم. بعد هم فوتبال را کنار گذاشتم. بعد از اینکه به فوتبال ترکیه رفتم تقریبا فوتبال من دیگر هیچ وقت دیده نشد. دلیلش هم این بود که بازیهایم در ترکیه دیده نمیشد و وقتی هم که به ایران آمدم، چون مجوز بازی نداشتم و از فوتبال دور ماندم، همه فکر میکردند فوتبال من تمام شده است. وقتی هم که به چین رفتم دوباره بازیهایم دیده نمیشد و بعد که به ایران برگشتم دیگر سنم بالا رفته بود و با آن رضا شاهرودی که از چند سال قبل در ذهن مردم مانده بود فرق میکردم.
در تیم ملی بدون احتساب بازیهایی که در جریان تمرین برگزار میشود 50 مسابقه انجام دادهام. اینکه میگویم بدن احتساب بازیهای تمرین، به این دلیل است که بعضیها، مسابقههای دستگرمی را هم از بازیهای ملی خود میدانند. تازه آن موقع که من در تیم ملی بودم خیلی کم بازی تدارکاتی برگزار میشد. مثل الان نبود که تعداد بازیهای ملی بالا باشد. آن موقع به جای اینکه با تیمهای ملی کشورهای دیگر مسابقه بدهیم، در جریان تمرین با تیمهای باشگاهی لیگ ایران مسابقه میدادیم. آن زمان به شکلی که الان اردو برگزار میشود اردو نداشتیم. آن موقع اکثرا در خوابگاه مجموعه ورزشی انقلاب بودیم. آنجا مثل هتل نبود. هر اتاق 6 تا تخت داشت و بچهها بیشتر با هم در ارتباط بودند. به همین دلیل هم بود که رفاقتها در تیم ملی زمان ما خیلی بیشتر از تیم ملی فعلی بود. من در تیم ملی 4 یا 5 تا گل زدهام.
یکی از بهترین خاطرههایم در تیم ملی برای زمانی است که در مسابقههای انتخابی جام جهانی 1998 فرانسه به استرالیا رفته بودیم تا با تیم ملی این کشور مسابقه بدهیم. جالب بود که بچههای ما استرس نداشتند و قبول کرده بودند که استرالیا تیم خیلی بهتری نسبت به ایران دارد. بی رودربایستی بگویم، فقط برای این رفته بودیم که کمتر گل بخوریم. خدا هم کمک کرد و با نتیجه 2-2 رفتیم جام جهانی. یکی از عواملی که باعث شد ایران نبازد، همان تماشاگری بود که وارد زمین شد و تور دروازه را پاره کرد. چون استرالیا داشت فشار میآورد، وقتی او وارد زمین شد، فشار استرالیا کم شد و ما توانستیم بازی خودمان را انجام دهیم. همین مسابقه آخرین بازی ملی من بود. این از بدشانسی من بود که تا جام جهانی همراه تیم ملی بودم و وقتی نوبت به بازی در جام جهانی رسید، مصدوم شدم. دقیقا یک روز قبل از بازی با یوگسلاوی در جام جهانی و در شرایطی که در ترکیب اصلی تیم بودم، مصدوم شدم و حضور در جام جهانی را از دست دادم.
وقتی از فوتبال خداحافظی کردم به کلاسهای مربیگری رفتم. مدرک مربیگری A آسیا را هم دارم. دو سال در تیم داماش مربیگری کردهام و یک سال هم در کوثر تهران. هر دو آنها در لیگ یک فوتبال ایران بودند و من هم در هر دو تیم، مربی بودهام نه سرمربی.
40
نظر شما