مهدی حجازی مهریزی- غمانگیزتر اینکه همهی این نهادها و دستگاهها، چنان بر موفقیت برنامههای توسعهی روستایی خود تأکید میورزند که گویی پس از حضورشان در مناطق روستایی هیچ مشکلی یا اساساً وجود ندارد یا اگر وجود دارد؛ ناشی از مسائل منطقهای و ملی است.
توسعهی روستایی در مفهوم عام آن، جدای از روند کلی توسعه نیست. به دیگر سخن، برنامههای توسعهی روستایی، بخشی از برنامههای توسعهی هر کشور است که مقصود نهایی آن دگرگونسازی ساخت اجتماعی و اقتصادی جامعهی روستایی میباشد. بانک جهانی در سال ۱۹۷۵، توسعهی روستایی را یک راهبرد برنامهریزی جهت بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی گروههای فقیر روستاییان میداند. به بیانی دیگر، تعمیم منافع توسعه برای فقیرترین کسانی که به دنبال یک زندگی معیشتی در نواحی روستایی هستند (شامل خردهمالکان، مستأجران و کسانی که زمین کمتری دارند)؛ توسعهی روستایی بهحساب میآید.
دولت و کارگزاران آنها در مناطق روستایی، پیادهسازی و اجرای راهبردها و برنامههای توسعهی روستایی را بر عهدهدارند و بدین لحاظ موضوع اخیر (توسعهی روستایی) در میان کشورهای درحالتوسعه (و ازجمله ایران) بهواسطهی نقش اساسی دولت برای تجدید ساختار جامعه و ایجاد هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی ویژهی خود، دارای اهمیت بیشتری است.
توسعهی روستایی چهار هدف: اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و طبیعی را دنبال میکند.
در حوزهی اقتصادی، هدف دستیابی به درآمد ثابت و دائمی، دارا بودن امنیت شغلی، ایجاد تعادل شغلی (به معنای ترکیب متناسب بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات)، فراهمسازی امکان کسب یک زندگی آزاد، تقسیم توان پاسخگویی منابع طبیعی برای کلیه ساکنان مناطق روستای و درنهایت توزیع و مصرف برای طولانیمدت است.
در حوزهی اجتماعی، هدفهایی نظیر حفظ سلامتی و تهیه و توزیع آن در سطح جامعه که اساس ادامهی حیات آن است، توسعهی آموزش که عامل هدایت توسعه و ایجاد یک زندگی سالم است، رسیدن به خوداتکایی بر اساس ارزشهای فرهنگی و درنهایت حفظ محیط طبیعی برای سلامت جامعه دنبال میشود.
در بخش اهداف طبیعی حفظ محیط طبیعی بهنحویکه قابلتحمل باشد، تغییر در نوع زندگی بهگونهای که نیازمند انواع مواد غذایی و میزان متفاوتی از تولیدات باشد؛ تکمیل استانداردهای محیط طبیعی و اعمال آن در همهی واقعیات زندگی اجتماعی و دستآخر احساس مسئولیت بین-المللی باوجود جدایی انسانها در داخل فضای جهانی مورد تأکید و توجه قرار میگیرد.
در حوزهی سیاسی، باآنکه در جوامع گوناگون، اهداف متفاوتی دنبال میشود؛ ولی در کل همراه ساختن جامعهی روستایی باسیاستهای دولت و در پی آن بهرهگیری از روستا بهعنوان یک منبع پایدار، مهمترین مؤلفهای است که دنبال میشود.
برای رسیدن به این اهداف، ضروری است زمینه و بستر مساعدی فراهم گردد که در این میان، چهار مسئله شایان توجه و اهتمام بیشتری است:
اول: چارچوب تئوری توسعهی روستایی.
دوم: اهداف عملی که در آن موضوع بگنجد.
سوم: مدیریت و ساختار سازمانی که باید متناسب با اهداف عملی و بر مبنای آن، منابع انسانی موردنیاز و ازجمله متخصصان فنی توسعه، تعیین گردد.
و چهارم: اجرای هماهنگ و مؤثر برنامههای عملی برای تحقق اهداف مذکور.
بااینحال، موضوع اول یعنی چارچوب نظریهی توسعهی روستایی میبایست در اولویت قرار گیرد؛ چراکه گام نهادن در توسعه و توسعهی روستایی بدون در دست داشتن دیدگاه نظری و طرح نظریه یا نظریههای متناسب با شرایط جامعه راه بهجایی نمیبرد و به فرضی که نتایجی هم به همراه داشته باشد، این نتایج پایدار و فراگیر نیست و مقطعی میتواند به حل برخی از مشکلات روستایی و روستاییان آنهم بهصورت سطحی بیانجامد.
بهرغم چنین اهمیتی، عدهای از صاحبنظران بر این باورند که یکی از علل عدم توسعهی روستایی در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه و ازجمله ایران، فقدان سیاست مشخص مبتنی بر یک نظریهی توسعهی روستایی و بهرهمندی از نظریات متعدد و در مواردی متضاد در امور روستایی است.
در کشور ما این موضوع هم عامتر و هم حادتر است. چراکه تعدد دستگاهها و نهادهای متولی در مباحث توسعهی روستایی در فقدان یک مرکز هماهنگکننده و انسجام دهندهی برنامههای تدوینی، روستاهای کشور را تبدیل به محلی برای تجربهی انواع نظریههای توسعه نموده است. شاید بیان این نکته گزاف نباشد که در هیچ کشوری از جهان بهاندازهی ایران اینهمه نظریه در امر توسعه و بهصورت ویژه توسعهی روستایی، آزمایش و خطا نشده باشد.
غمانگیزتر اینکه همهی این نهادها و دستگاهها، چنان بر موفقیت برنامههای توسعهی روستایی خود تأکید میورزند که گویی پس از حضورشان در مناطق روستایی هیچ مشکلی یا اساساً وجود ندارد یا اگر وجود دارد؛ ناشی از مسائل منطقهای و ملی است.
کوتاهسخن اینکه روستاهای ایران ناگزیر میبایست از زندگی سنتی خود جدا و به زندگی مدرن و حتی فرا مدرن وارد شوند و در صورتی در این امر موفق خواهند بود که طرح و برنامهای مبتنی برجهان بینی و ایدئولوژی خود داشته باشند و نظریهها و قوانین ویژهای را که بافرهنگ آنها تطابق دارد؛ بهعنوان ابزار و روش کار برگزینند و صدالبته یکی از مهمترین موضوعاتی که باید بررسی شود، شناسایی مواردی است تا مسئولیتهای اولیه واصلی دستگاهها و نهادهای متولی و مدعی توسعهی روستایی، در امتداد مداخلات در این مناطق همراستا شوند.
امری که در ساختار فعلی دستگاههای اجرایی همتی بلند و جسارتی بزرگ میطلبد و در چنین وضعیتی حتی با نگاه مثبت، چندان نزدیک نیست مگر آنکه افرادی که در کسوت مدیریت توسعهی روستایی قرار دارند و خود را مبرا از بهرهگیری از نظرات متخصصان میدانند و کمتر بدانها اعتماد میکنند؛ برای یکبار هنجارشکنی نموده و بر دیدگاهها و نظرات غیرقابل نفوذ خود، شک و تردید نمایند که بنا به باور امام محمد غزالی شک مقدمه یقین و یقین مقدمه عمل صحیح است.
*کارشناس مسائل اجتماعی
46
نظر شما