از رشد و تکثیر بیقاعده و غیرمعقول جشنوارههای مختلف در زمینههای متنوع هنری و اجتماعی، به ویژه در حوزههای تئاتر و سینما بسیار گفته شده؛ اما تا زمانی که با وجود انتقادهای گسترده، رفتار نظام و سازمان دولتی هنر این مرز و بوم، همچنان برپایه گسترش جشنوارهها، بدون توسعه مناسب در حوزه تولید حرفهای هنر باشد، برپایی هر جشنواره بهانهای میشود برای مکرر شدن انتقاد نسبت به نظام جشنوارهای تئاتر و تبعاتی که برآیند آن است.
بیتردید جشن و جشنواره در ذات خود میتواند امر مطلوبی باشد و موجب افزایش نشاط اجتماعی شود. برپایی جشنواره در حوزههای متنوع، به ویژه تئاتر، با عرضه ابداعات تازه و ایجاد عرصه تجربیات نوین، نه تنها میتواند موجب توسعه هنر نمایش در شاخههای مختلف شود، بلکه با ایجاد رقابت مثبت، رشد و گسترش بیش از پیش این میدان را دامن زند.
اما دستکم چند پیششرط اسباب این توسعه را فراهم میآورد. اول آنکه نیاز است زمینههای لازم در آموزش هنر و تئاتر پایهریزی شود و در پی آن، امکانات سختافزاری (توسعه فضاها و امکانات فرهنگی، ساخت تالارهای مناسب نمایشی، سرمایهگذاری و تشویق تئاتر شهرستان، تئاتر دانشجویی و تئاتر نیمهحرفهای) ایجاد شود و مهمتر از همه توسعه همهجانبه تولید حرفهای تئاتر نیز فراهم شود و پس از ایجاد چنین زمینههایی، رویکرد جشنواره، فارغ از آمارها و رفتار رسمی دولتی، در فضایی بهواقع توسعهطلب، تجربهگرا و جسورانه تعریف شود و پس از آنکه پیشزمینههای یاد شده برای تئاتر و جشنواره فراهم شد، آنگاه نیاز است استراتژی مناسبی برای برپایی تعدادی محدود و قابل دسترسی جشنواره - در سراسر ایران و در حوزههای مختلف- تعریف شود.
در آسیبشناسی جشنوارهها، از بودجه و مخارج سخاوتمندانه تا دیدگاه آماری و مناسبتی بسیار گفتهاند که چنین بودجههایی چگونه میتوانست در عرصههای مختلف هنر فقیر نمایش، از تولید، آموزش و کارگاه تا ساخت تالار و توسعه امکانات شهرستانها خرج شود و مرهمی باشد بر زخمهای بسیار تئاتر ایران و میتوان از آمارگرایی دولتیان گفت که در برپایی جشنوارهها باز هم عاملی میشود در بازماندن از خلاقیت و کیفیت مورد انتظار چنین عرصههایی و باز میتوان از ممیزی توسعهیافته در جشنوارهها و توصیههای سیاسی موسمی سخن به میان آورد که به روشنی در برابر آزادیطلبی و گریز از چارچوبهای متعارف در جشنوارههای معتبر مورد انتظار است و شاید همین است که پس از سه دهه و در پی برگزاری صدها جشنواره، همچنان پدیدههای بدعتگرای برآمده از این همه انگشتشمار مینماید.
به نظر میرسد نگاه دولتی به تئاتر و جشنواره، با وجود رفتارهای مقید و رسمی، امکان چندانی برای دستیابی به جشنوارهای تجربهگرا و جسورانه را نداشته باشد و به جز رونق مناسبتهای موسمی، عمدتاً در پی دستیابی به آمارهای چشمگیر و نهچندان بامحتوا باشد. و البته چنین حاصلی برآیند طبیعی نگاه رسمی دولتی به هر موضوع فرهنگی، از جمله جشنوارههاست. شاید حاصل مطلوب از جشنوارهها زمانی به دست آید که با در اختیار قرار دادن بودجههای کنونی به تشکلهای مردمی و غیردولتی، برپایی و اداره هنری جشنوارهها به نهادهای مناسب سپرده شود و تشکیلات غیردولتی، فارغ از دغدغههای سیاسی و برکنار از محدودیتهای نامتعارف، با رویکردی به واقع جسارتآمیز و تجربهگرا، با برپایی جشنوارههای شاداب تئاتری، عرصههای تازهای را در هنر نمایش جستوجو کند و بعد از همه اینها، جشن و جشنواره گویی حال و حوصلهای میخواهد که شاید در میان تشویشها و دلهرهها و دلهای غمزده کنونی، اهل تئاتر چندان دل و دماغی برای حضور در چنین سروری را نداشته باشند.
نظر شما