طباطبایی که از همان دیدار نخست متوجه شرافت انسانی و سلامت نفس فیرحی شده بود، رابطهای دوستانه و فراتر از استادی و شاگردی با او آغاز کرد. در اواخر دهه شصت، هنوز دوره چیرگی کوپنیسم بود و استادان دانشکده نیز بدشان نمیآمد که از جایگاه دانشجویان شاغل در دستگاهها و ادارات دولتی استفاده کنند و از لاستیک ماشین گرفته تا گوشت یخزده کوپنی خارج از نوبت دریافت کنند. به همین خاطر جلسات نخست معارفه دانشجویان در دوره فوقلیسانس و دکتری، بیش از همه به پرسش از شغل دانشجویان اختصاص داشت!
فیرحی در این میان طلبهای بود که جایگاهی دولتی و شرکتی نداشت و به همین خاطر چندان مورد اعتنای استادانش نبود. اما طباطبایی بر خلاف روحیه غیردینی که داشت، از فیرحی استقبال میکرد. فیرحی نیز که طباطبایی را تنها استادی میدید که فارغ از شان طلبگیاش،به عنوان دانشجو به اومینگرد، بسیار خوشحال بود و یک بار نیز به صورتی مبرهن و روشن، اما خصوصی، به طباطبایی گفته بود که او تنها استادی است که توجهش را از او برنمیگیرد.
چهارشنبه ظهر هفته پیش که خبر مرگ داود فیرحی در ایران پیچید، در کالیفرنیا نیمههای شب بود و تلخی خبر خواب از چشم جواد طباطبایی ربود. او که سال پیش با انتشار کتاب «ملاحظات در باب دانشگاه» منتقد صریحاللهجه شاگردش شده بود، اینک محزون مرگ نابهنگام او شده بود. کتاب طباطبایی حاوی صریحترین موضع درباره سرشت و سرنوشت نهاد دانشگاه پس از انقلاب سال پنجاهوهفت است. او در فصلهای اول و دوم با عنوان «دانشگاه ایرانشهر» و «دانشگاه بومی و دانشگاه ایرانشهر» دست به تبیین مقدماتی برای ارائه چارچوبی برای فهم مسائل ایران معاصر از دریچه تفکر ایرانشهری میزند. از رهگذر این تبیین است که نویسنده شدیدترین انتقادات را به فیرحی وارد میآورد.
* عکسی که میبینید قابی جانانه از مجلس گرامیداشت طباطبایی در سال نود و پنج است. جایی که فیرحی و داوری به تجلیل از شخصیت و نه الزاما اندیشه طباطبایی سخنرانی کردند.
طباطبایی بر آن بود که شاگرد سابقش گرفتار توهمات خویش است و تقریبا هیچ مطلب مهم و جدی را نتوانسه به بخواند یا بفهمد. اما این انتقاد کاملا علمی ومعطوف به کارنامه فکری فیرحی بوده و هیچ ارتباطی با شخصیت سالم و سلیم او نداشته و ندارد. طباطبایی تفکیکی پیدا و پرواضح میان شخصیت و دانش افراد قائل است و همین تمیز و تفکیک درباره فیرحی نیز اعمال شده است. بدینترتیب اگر طباطبایی ناقد راه و روش فیرحی در علوم سیاسی است، ستایشکننده منش و سلوک او در رفتار انسانی نیز است.
اما در این میان جامعه علوم سیاسی ایران منتظر واکنش طباطبایی ماندهاند. او که خودش سه سال است که در کلینیکها و بیمارستانهای واشینگتن و کالیفرنیا در حال رفت و آمد برای درمان یک بیماری درازدامن است، در روزهای اخیر نیز پروسههای درمانی را از سر گرفته و با اینکه درصدد بود تا سابقه دوستی سی ساله با شاگرد قدیمی خویش را قلمی کند، اما بیماری و بیمارستان فرصتی برای او باقی نگذاشته است. امیدوار باشیم که بتوانیم روزی را ببینیم که بتوانیم میان دانش و شخصیت افراد تمیز اعمال کنیم و نقد به دانایی را حمل بر انتقاد شخصی نکنیم.
رویه و روند جواد طباطبایی در برخورد با داود فیرحی و فراتر از آن رضا داوری حاوی همین نکته است که او اگر چه داوری و فیرحی را گرامی میدارد، اما حقیقت را بیش از آن دو گرامی می دارد. عکس که میبینید قابی جانانه از مجلس گرامیداشت طباطبایی در سال نود و پنج است. جایی که فیرحی و داوری به تجلیل از شخصیت و نه الزاما اندیشه طباطبایی سخنرانی کردند.
نظر شما