یکی از موضوعاتی که در کتاب خاطرات میخوانید، مربوط به آیتالله منتظری است. سخنرانی انتقادی ایشان به مناسبت سیزدهم رجب در سال 1376، باعث شد تحرکات نگرانکنندهای در شهر قم و نیز اصفهان و نجفآباد ایجاد شود و در نهایت به حصر خانگی بینجامد. در ادامه، اقدامات و مواضع آیتالله آذریقمی هم به آن اضافه شد.
این اقدامات در سال 1377 هم ادامه داشت. آیتالله هاشمی که از شاگردان و همرزمان آیتالله منتظری بود، چه در زمان امام خمینی(ره) و چه بعد از آن، سعی بر حفظ شخصیت و مرجعیت ایشان داشت. از طرف دیگر، بخشی از روحانیون، فضلا و مراجع، در ملاقاتها و پیغامهای متناوب، برای ورود ایشان به موضوع و آرامکردن فضا اصرار میکردند.
آیتالله، اقدامات عملی مرضیالطرفینی را برای رفع حصر پیش برد، اما در آخرین مرحله، به جهت عدم پایبندی بر قرارها، به ثمر نمینشست. ایشان آیتالله منتظری را جزء پیشکسوتان نهضت و از مؤسسان نظام جمهوری اسلامی و نیز نظریهپرداز اصلی ولایت فقیه میدانست که باید حفظ شود و از دانش فقهی وسیع ایشان در حوزه علمیه قم بهره گرفته شود؛ از دیگر سو، حفظ شأن و جایگاه رهبری و جلوگیری از تضعیف آن را نیز وظیفهای برای خود فرض میکرد. اگر نقشآفرینی ایشان در این وقایع نبود که بخشی از آن را در خاطرات مطالعه میکنید، التهابات عمیقتر میشد.
جنجالیترین رویداد سال 1377، قتلهای امنیتی و سیاسی مخالفان به دست عناصر خودسر وزارت اطلاعات بود که به پرونده قتلهای زنجیرهای معروف شد. هرچند با گذشت 23 سال هنوز ابهاماتی درباره این وقایع باقی مانده است، اما در آسیبهایی که این رخداد بر اعتماد عمومی به دستگاه امنیتیکشور و انسجام داخلی وزارت اطلاعات وارد کرد، تردیدی نیست. بخش تندرو جناح چپ، قتلها را فرصتی برای ضربهزدن به رقیب تلقی کرد. بخش تندرو جناح راست نیز نیروهای امنیتی وابسته به جناح چپ را طراح و آمر قتلها معرفی میکرد. در پاییز و زمستان کتاب خاطرات 1377، گوشههایی از این بحران سیاسی را میخوانید.
موضوع دیگری که در کتاب خاطرات جلب توجه میکند، مسئله رابطه با آمریکاست. رابطه با آمریکا از ابتدای پیروزی انقلاب، تحت تأثیر ظلمهای آمریکا به مردم ایران و بعد تصرف سفارت آمریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام قطع شد. یکی از چند معضلی که رئیس مجلس وقت قصد داشت قبل از ارتحال امام خمینی(ره) حلوفصل شود، همین بود که به نتیجه نرسید. مشی سیاست خارجی دولت اصلاحات آن بود که از این مسئله عبور کرده و گشایشی در امور ایجاد کند. انتخابات پُرشور دوم خرداد هم بستر مناسب بینالمللی را برای حلوفصل موضوع فراهم کرده بود. در سال 1377، دولت برای مذاکره با آمریکا تلاش میکرد و آقای خاتمی انتظار داشت آیتالله هاشمی کمک کند.
رهبری، در سخنرانی دوم فروردین در شهر مشهد، از طرفداران مذاکره و ارتباط با آمریکا انتقاد کرده بودند که به مخالفت با سیاست دولت تفسیر شده بود. آیتالله هاشمیرفسنجانی در طول سال تلاش میکرد دیدگاه بینابین و سازندهای ایجاد کند. در این خاطرات، برای اولین بار اقدامات دفتر مشاورت رهبری در امور بینالملل برای ایجاد کانال ارتباطی با دولتمردان سابق آمریکا، از جمله ملاقات با جفری کمپ که در پژوهشگاهها فعال است، بیان میشود. آنها برای نزدیککردن ایران و آمریکا تلاش میکردند و متوجه شده بودند که آقای خاتمی نمیتواند تصمیمی بگیرد و خبری از مقامات آمریکایی میآورند که گفتهاند به اقدامات مثبت برای نزدیکی به ایران ادامه میدهند و میدانند که راهکار از طریق رهبری و شخصیتهای سابقهدارتر انقلاب میگذرد و نه از طریق نیروهای فرعی، لیبرالها و... .
یکی از مهمترین ارکان موفقیت دولت سازندگی، نوع هماهنگی و تفاهم رئیسجمهور وقت با آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب بود؛ همانطور که ناکامی دولتهای بعدی از ناهماهنگی و فقدان ارتباط سازنده و دوسویه نشئت گرفت. مشی سردار سازندگی آن بود که مواظبت کند جایگاه رهبری صدمه نبیند؛ برای همین سعی بر اعتمادآفرینی داشت. انتخابات دوم خرداد 1376، فضایی را ایجاد کرد که اصلاحطلبان به رهبری نزدیک شوند. خوشبختانه ابتدا رهبر انقلاب هم در این زمینه همراهی میکردند، اما علیرغم حُسننیت و همدلی آقای خاتمی، رئیسجمهور، اشتباهات راهبردی برخی برنامهریزان تندروی پشتِ صحنه، فرصت پیشآمده را سوزاند و به این ترتیب اعتماد دوجانبه دچار آسیب شد.
23302
نظر شما