دکتر حسام الدین واعظ زاده

با اوج گیری انقلابهای مردمی در کشورهای عربی و اصرار مردم منطقه برای تغییر وضع موجود و سرنگونی حکومتهای غیر دموکراتیک،  اتحادیه اروپا با چالش جدی و سرنوشت سازی روبروست. نوع رفتار اتحادیه اروپا در برابر این تحولات،  آینده روابط این اتحادیه را با خاورمیانه رقم خواهد زد.

در واقع، از نظر ساختاری از سال 2010 تحولات و تغییرات جدیدی در حوزه سیاست خارجی اتحادیه اروپا اتفاق افتاده است. ایجاد نهادی به نام "خدمات خارجی اروپایی"  و نیز پست "نماینده عالی در امور خارجی" که بر کرسی هدایت سیاست خارجی اتحادیه اروپا تکیه می زند، تحول و تغییر عمده ای برای اتحادیه اروپاست. 

نگرانی اتحادیه اروپا از نقش و نفوذ ایران در تحولات جهان عرب، بر حرکت محافظه کارانه اروپا  در قبال این تحولات بی تاثیر نیست.  اتحادیه اروپا در چند سال اخیر روابط گسترده ای با کشورهای عربی خلیج فارس و عمدتا بر سه محور برقرار کرده است: ایجاد ثبات در ساختار سیاسی کشورهای عربی، اطمینان از صدور نفت و نیز حفظ موضع یکپارچه و هماهنگ کشورهای این منطقه با اروپا بویژه در برابر برنامه هسته ای ایران.

معضل دولت‌های اروپایی داشتن روابط محکم و متقابل اقتصادی با دولت‌هایی مانند تونس، لیبی، عربستان، مصر و بحرین است. هریک از کشورهای اروپایی به نحوی با رژیم‌های عرب روابط تجاری گسترده ای دارند.  لیبی مهمترین شریک تجاری و صادر کننده نفت به ایتالیاست، انگلیس در برابر بستن قراردهای نفتی با لیبی توانست قضیه انفجار لاکربی را حل و فصل کند و روابط نزدیکی با لیبی برقرار سازد.

مشکل مهم اتحادیه آن بوده است که چه نوع استراتژی برای مدیریت بحران اتحاذ کند؟  چه سیاستی در قبال  حرکتهای خودجوش مردم سالار جهان عرب داشته باشد؟  چه حکومتهایی جایگزین رژیمهای عرب خواهد شد؟ آیا دولتهای جدید از دوستان غرب خواهند بود، یا از دشمنان؟  

در واقع، بخشی از شوک وارده به اتحادیه اروپا، بعلت عدم داشتن اطلاعات دقیق و عمیق از تواناییهای بالقوه مردمی، و بخشی دیگر بعلت توجه بیش از حد به حفظ منافع خاورمیانه ای خود بوده است.  ظهور انقلاب‌های زنجیره ای، ساختار جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا را با امتحان بزرگ و زود هنگامی مواجه کرده است و  چنین وضعیتی می تواند فرصتی برای محک زدن ساختار و مدیریت جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا در برابر حرکتهای مردمی منطقه  باشد. بنظر می رسد اتحادیه اروپا هنوز  با داشتن یک دیدگاه سازنده و مثبت نسبت به اعتراضات مردمی منطقه، فاصله زیادی دارد.

باید توجه داشت که آمریکا منافع حیاتی کمتری نسبت به اروپا در شمال آفریقا دارد. این در حالی است که طولانی‌تر شدن جنگ و بی ثباتی در هر یک از کشورهای عربی به نفع اروپایی‌ها نیست. این نکته قابل توجه است که بعد از حوادث یازدهم سپتامبر 2001، اروپا بیش از پیش تحت نفوذ سیاستهای آمریکا در خاورمیانه قرار گرفت. در واقع، اروپا در شرایطی قرار گرفت که دیدگاه امنیتی و نظامی آمریکا را در خلیج فارس پذیرفت. حوادث یازدهم سپتامبر موجب نفوذ بیشتر آمریکا بر دولتهای اروپایی گردید اما این امر، اعتراضات و احساسات ضد آمریکایی میان ملتهای اروپایی را افزایش داد.

اتحادیه اروپا برای جلب حمایت اعراب از قطعنامه های 1970 و 1973 شورای امنیت در مورد لیبی در تلاش کرده است. در خصوص یمن نیز اتحادیه اروپا از طرح شورای همکاری خلیج فارس حمایت کرده و خواهان ایجاد مصالحه سیاسی بین شورای انتقالی با دولت یمن است.  خانم اشتون در آخرین سفر خود به منطقه، بر موضع اتحادیه اروپا برای  انجام گفتگو بجای استفاده از زور و خشنوت در برابر مخالفتهای احتمالی و بویژه در مورد اوضاع بحرین تاکید کرده است. همه این تلاشها برای آن است که هرگونه تغییرسیاسی در منطقه می بایست در پروسه آرام و تدریجی انجام شود.

 اتحادیه اروپا نقشی موثری در عملیلت نظامی علیه لیبی وآنچه از سوی ناتو صورت می گیرد ندارد. با این حال، اتحادیه اروپا تمایل داشته با ایجاد مقر نظامی در یونان برای ایفای نقشی موثرتر اقدام کند. نام ماموریت اتحادیه اروپا با داشتن 1500 نیرو تحت نام یورلیبیا است که در صورت مجوز سازمان وارد عمل می شود. اتحادیه اروپا همچنین تمایل دارد دفتری در بنغازی که  تحت کنترل نیروهای مخالف دولت لیبی است تاسیس نماید تا از دولت موقت و مخالفین قذافی حمایت کند.

با توجه به دگرگونی در مدیریت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، عدم وجود قدرت قاهره و تضمینهای  لازم برای اجرایی شدن تصمیمات از جمله ضعفهایی است چنین سازمانهایی با داشتن رویکرد منطقه ای که در زمان بحرانها با آن روبرو می شوند.

*برای دریافت متن  کامل مقاله به شماره 47 همشهری دیپلماتیک مراجعه شود.

کد خبر 156086

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار