اخیرا شاهد رسانهای شدن چند مورد کودک آزاری بودهایم که بسیار فجیع بوده و اتفاق افتاده است. اما نکتهای که در این میان وجود دارد این است که اینها تنها کودکآزاریهای شدید است که دیده میشود و موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در گوشه و کنار اتفاق میافتد و کسی متوجهش نمیشود. در همین زمینه باید به این نکته توجه داشت که کودک آزاری معلولی از علتهاست. وقتی پدر و مادر چنین کاری میکنند باید مطمئن بود که تعادل روحی و روانی ندارند، اما نکته اینجاست که خود این پدر و مادر را نیز در بسیاری مواقع نمیتوان خیلی مقصر دانست چرا که آنها هم معلولی از علتها هستند و عواملی باعث شده که به این نقطه برسند.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که چه مسائلی وجود دارد که این افراد را به کودک آزار تبدیل میکند؟ در پاسخ باید گفت مسائل خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و قوانین موجود. با این وجود حتی اگر تصور کنیم پدر یا مادر کودک آزار را زندانی کردیم، آیا مشکل حل میشود؟ خیر، نه تنها مشکل حل نشده بلکه چند مشکل دیگر نیز پیش میآید؛ مهمتر از همه این که هیچ سازمانی وجود ندارد که این افراد را تحت پوشش قرار دهد چون فقط در شرایطی به آنها پول تعلق میگیرد که پدر مرده باشد.
با کمی دقت به آمارهای موجود درمییابیم هر کجا آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کرده، بیکاری، تورم و فقر وجود داشته است. یا به طور کلی، عواملی که باعث میشود والدین به چنین کاری دست بزنند را میتوان در دلایل عاطفی، اقتصادی، کاری و عدم امنیت شغلی دسته بندی کرد.
ممکن است گفته شود آسیب کودک آزاری در خانواده های متوسط و حتی دارای رفاه نسبی مادی هم دیده میشود. در این زمینه نیز باید گفت وقتی مادر و پدر دو شیفت کار میکنند تا این رفاه را به وجود بیاورند، با فشارهای کاری وارد خانه می شوند، دیگر برای کودکشان وقت و حوصله ندارند و از این رو موجب کودک آزاری جسمی یا روانی فرزندشان خواهند شد.
اشخاصی که دست به چنین اعمالی میزنند یا دچار مشکلات روانی هستند یا مشکلات روانی ندارند اما مساله و مشکل اجتماعی دارند. در چنین صورتی به مددکار اجتماعی تخصصی نیاز است که برود علتها را ببیند، به دولت ارائه دهد، آسیب دیدهها امکانات بگیرند و مشکلات حل شود. این در حالی است که اکنون هیچ کدام از این موارد وجود ندارد، پدر از زندان رها شده، بچه تحویل خانواده داده میشود و هیچ امکاناتی وجود نداشته که از لحاظ روانی روی والدین کار شود.
باید به جای حل مشکل، زمینههای به وجود آورنده آسیبها را از بین ببریم. به عنوان مثال میتوان گفت با ازدواجهای ارزان قیمت و وام هایی که داده میشود، حتی وقتی کسی شغلی نداشته باشد میرود ازدواج می کند و پس از مدتی به طلاق یا کودکآزاری و مسائلی از این دست منجر خواهد شد. از این رو بهتر است به جای وام دادن و ارائه چنین تسهیلاتی برای ازدواج، در ابتدا برای جوانان کار فراهم شود تا با تامین شدن از لحاظ مالی، دچار مشکلات روحی و در نتیجه چنین مشکلات خانوادگی نشوند.
نظر شما