پاسخ این است که بله ممکن است کسانی از ادیان و مکاتب دیگر به آنچه ما حقیقت می دانیم مانند توحید و نبوت و امامت و معاد و شریعت اسلام، از طریق استدلال عقلی و مطالعه متون و یا گفتگو با اندیشمندان مسلمان، دست یابند و حجت بر آنان به طور نسبی تمام شود اما بعد آگاهانه و عنودانه در برابر حقیقت بایستند و منکر شوند و در این صورت مستحق عناوینی چون کفر و الحاد و فسق و ... شوند اما اولا در این صورت لازم است آگاهی و عناد آنها در برابر حقیقت احراز شود تا بتوان آنان را به چنین صفاتی متصف کرد و البته رسیدن به چنین اطمینانی، سخت و دیریاب است. ثانیا در این صورت نیز مجاز به اعمال خشونت علیه آنان بدون آن که آنان دست به خشونتی بزنند، نیستیم.
در جمع بندی باید بگویم که بر اساس دیدگاه حیرت، اکثریت قاطع انسانهای کنونی که محروم از حضور حجت معصوم خداوندند، مستحق بازخواست و عقوبت خداوند از جهت مسائل اعتقادی و عدم رعایت حق الله نبوده و به دلیل کرامت انسانی، در دنیا نیز سزاوار تکفیر و تفسیق و تحریم از حقوق و حرمت انسانی از جانب مومنان و هیچ کس دیگر نیستند و باب خشونت و نزاعهای کینه توزانه عقیدتی و ایدئولوژیک بسته است.
طبیعی است با چنین نتیجه گیری ای باب تساهل، تسامح و مدارا با آنان که از نظر ما دگراندیش بوده و اندیشه و حتی مذهب دیگری دارند، گشوده بوده و تکثر عقیدتی و مذهبی را از جهت تعامل و تعایش و گفنگو با هم به رسمیت می شناسیم، بی آن که لازم باشد حقیقت مطلق را که نزد خداوند و پیامبران و اهل بیت ع محفوظ است و ما نیز با مراجعه به کتاب و سنت و عقل می توانیم به نسبتی از آنها به طور علمی و اطمینانی و به بخشی از آن به طور ظنی، دست یابیم و از یافته های خویش به طور منطقی دفاع کنیم، منکر شویم.
از دیگر نتایج مهم دیدگاه حیرت فاصله گیری از دگم و جزمیت بر سر مسائلی در ساحتهای دینی و فقهی و علوم انسانی است که از دایره حقایق علمی و قطعی خارج بوده و در دایره ظنیات و اختلافیات قرار دارد. همین که در موضوعی با بیش از یک دیدگاه در میان اهل فن و متخصصان آن موضوع مواجه هستیم و بعضا ادله هر طرف از وزنی تقریبا مساوی با ادله طرف دیگر برخوردار است و به اصطلاح تکافؤی ادله وجود دارد، معنی اش این است که ادعای قطع و یقین کردن و نظریه مختار خود را غیرقابل بحث دانستن و بدتر آن که بر سر آن جنگ و نزاع راه انداختن، ناشی از تعصب و جزمیت بی دلیل است.
با دیدگاه حیرت، ضرورت گفتگو بر سر مسائل عقیدتی و یافته های علوم انسانی و دانشهای غیریقینی رخ می نماید. در این مسائل باید همیشه تمثیل «فیل در تاریکی» نصب العین ما باشد که به دلیل عدم احاطه تام و کامل به یک موضوع و حقیقت، و فقدان چراغ فصل الخطاب معصوم، هر کس از زاویه دید خاص خود در باره موضوع نظر می دهد و این نظرات گاه با هم تضادهایی فاحش دارند اما در این میان یک راه برای آن که به موضوع و حقیقت تقرب بیشتری پیدا کنیم آن است که انظار گوناگون با یکدیگر گفتگو کرده و بر نقاط ضعف و قوت خود آگاه شده و نظر قوی تر را انتخاب کنند.
بر اساس چنین رویکردی است که در سیاست سخن از ضرروت گفتگو و استفاده از خرد جمعی به میان می آید و به حاکمان و سیاستمداران توصیه می شود که بر رای خود استبداد نورزند و به روی دیدگاههای مخالف و مختلف گشوده باشند.
در عرصه دانش فقه نیز که جولانگاه حیرت است، ضرورت شورای افتا و رایزنی و گفتگوی مستمر فقها با یکدیگر مطرح می شود، چیزی که ضعف آن در حوزه های علمیه کاملا محسوس است. این که هر سال در عید فطر شاهد اختلاف فقها بر سر رویت هلال عید و سرگردانی عده ای به دلیل اختلاف در فتوایشان هستیم و مراجع تمایلی به تنازل از فتوای خود به نفع فتوای فقیه دیگر برای رسیدن به نظر واحد ندارند و به همین دلیل هر سال هزینه ای سنگین بر بیت المال برای رؤیت هلال با چشم مسلح هزینه می شود، نشانه ای از غفلت از امر حیرت است که هر فقیه احساس می کند بر حکم واقعی خداوند دست یافته و اگر از آن به نفع فتوای فقیهی دیگر برای ایجاد وحدت عدول کند، گویا از حکم قطعی خداوند عدول کرده و لابد به دین ضربه ای مهلک وارد می شود!!
نظر شما