بهرام اخوان کاظمی

 در بحث از عدالت و آزادی یکی از سؤال های شایع این بوده و هست که آیا در بین این دو مفهوم، مشکل همگرایی و تنافرِ غایات و اهداف وجود دارد؟ آیا این دو ارزشِ اصلی به هر شکل که تعریف شوند دچار تعارض می گردند و یکدیگر را تهدید یا تحدید می کنند؟ آیا دین، عدالت را مبنای تفکیک میان آزادی و بی بند و باری می گیرد و آزادی معارض با عدالت را از بن، آزادی نمی داند و به دیگر سخن (آزادی ناعادلانه) را مفهومی متنافی الاجزاء (پارادوکسیکال) می شناسد؟

هم چنین می توان پرسش نمود که آیا این دو جمله متناقض به نظر نمی رسد: آزاد هستید که عادلانه رفتار کنید یا آزادی تا جایی است که عادلانه باشد؟

در پاسخ باید گفت که در زبان سیاسیِ اسلامی برای آزادی از واژه «حریت» استفاده می شود که در نقطه مقابل عبودیتِ [غیر خدا] قرار دارد و در دو معنا به کار می رود: یکی در معنای رهایی از هر آمریت دنیایی و دیگری رهایی از تمنیّات درونی برای وسوسه های مادی.

در آثار اسلام شناسان معاصر نیز همین معنا از آزادی به خوبی مشهود است. به اعتقاد آن ها با چنین فهمی از آزادی، همه انبیا پیام دار آزادی بشر و معارض خودخواهی و خودکامگی بوده اند. در آثار معصومین (ع) نیز پیام آزادی خواهی موج می زند هم چنان که علی (ع) در سندی گویا خطاب به فرزندش امام مجتبی (ع) می فرماید: «بنده غیرخدا مباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است» با چنین نگرشی تفاوت دیدگاه اسلام و مکاتب دیگر درباره آزادی نمایان است. آیة اللّه جوادی آملی با استناد به آیات و روایات متعدد در این باره می نویسد:

«آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیرخدا... پس آزادی حقیقی انسان در این است که با استغفار، خود را از بند گناهان پیشین برهاند و با ایمان و عمل صالح در زمره (اصحاب یمین) قرار گیرد. این آزادی است که می تواند مقدمه حیات اصیل و رفیع باشد و (فکّ رقبه)ی حقیقی همین است»

از نگاه قرآن، آزادی مقدمه حیات و ضامن حیات اصیل و ارجمند مادی و معنوی است و این آزادی در پرتو رهایی از بند طواغیت نفسانی و غیر نفسانی و انقیاد و تبعیت از شریعت اسلام پدید می آید.

اما تبیین رابطه آزادی و عدالت در اندیشه های سیاسی اجتماعی اسلام، رابطه مستقیمی با نوع تعریفی دارد که از این دو مفهوم لحاظ می گردد. پس از شرح مفهوم آزادی باید گفت که مبنایی ترین تعریفی که از عدالت توسط اسلام شناسان و اندیشمندان سیاسی قدیم و جدید صورت گرفته است به ترتیب اولویت در دو تعریف مرتبط و مکمل زیر خلاصه می شود:

1ـ عدالت به معنای (وضع کل شیء فی موضعه) یا قرار دادن هر چیز در جای مناسب خویش.

2ـ عدالت به معنای (اعطاء کل ذی حق حقه) یا عطاء به میزان استحقاق و حق را به حق دار رساندن و استیفای حقوق.

اما آیا تعریف: «وضع الشی فی موضعه» دارای ابهام است و فقط نمایان گرِ اصلی کلی فاقد مصادیق واضح می باشد؟ پاسخ آن است که بر کلیت یا عمومیت این تعریف نقدی وارد نیست و برای تعیین مصادیق عدالت می باید به منبعی که عهده دار تطبیق آن ها است مراجعه کرد، که در درجه اول همان شریعت اسلامی و در درجه دوم بیان پیامبر(ص) و سایر معصومین(ع) است.

بسیاری از اندیشمندان اسلامی، مبنای عدالت و تعادل و توازن، و (حق) را شریعت اسلامی دانسته اند و اجرای شریعت را منجر به ظهور عدالت محض دانسته اند; مثلاً عالم سده پیشین ملا احمد نراقی عدل را این گونه تعریف می کند: « میزان عدل در وسط هر امری نیست مگر شریعت حقه الهیه و طریقه سنّیه نبوی که از سرچشمه وحدت حقیقت صادر شده پس آن، میزان عدل است در جمع چیزها». از نظر وی عادل واقعی کسی است که عالم به شریعت الهی و نوامیس نبوی باشد.

با این توضیح رابطه عدالت و آزادی مشخص می شود. عدالت به معنای عمل بر مبنای معیار شریعت و انجام تکالیف خاص شرعی در جهت وصول به سعادت الهی است و آزادی هم بدین معنا است که در مسیر این عمل، مانعی وجود نداشته باشد و فرد از موانع و محدودیت های نفسانی و طاغوتی رها باشد تا بتواند با کنار زدن بندگی غیرخدا، خود را خلاصی بخشیده و با امتثال شریعت به آزادی واقعی، که همان سعادت اخروی است، برسد. البته همین عمل به تکلیف و وظیفه شرعی موجد حق است و فرد با انجام وظیفه بهتر و بیش تر، از استحقاق بالاتری برخوردار گشته و بنا به آیه « ان اکرمکم عند اللّه اتقاکم» با تقوای بیش تر و پرهیز الهه های نفسانی و غیرخدایی، از کرامت بیش تری بهره خواهد برد. و این عین عدالت و ناشی از ملازمه حق و تکلیف است.

هم چنین آزادی در این معنا فقط به رفع محدودیت ها و موانع مزبور خلاصه نمی شود بلکه همه افراد می بایستی دارای آزادی عمل در شرکت در مسابقه انجام تکالیف بوده و جهت تحقق استعدادهای خویش از امکانات مساوی و برابر برخوردار شوند. علامه شهید مطهری نیز همین نوع رابطه میان عدالت و آزادی را تصریح و تشریح نموده اند و ضمن همدوش دانستن حق و تکلیف، زندگی را بنا به آیه 93 سوره نجم مسابقه انجام وظیفه و تکلیف به شمار می آورند. از نظر ایشان نتیجه و جایزه مسابقه همان بهره مند شدن از حقوق اجتماعی است. جامعه خود دارای مراتب اجتماعی و سیاسی متفاوت است و راه منحصر به فرد تقسیم و درجه بندی افراد، آزاد گذاشتن آن ها و زمینه مسابقه را فراهم کردن است. آزادی به معنای مذکور اجازه می دهد که استعدادهای متفاوت تکوینی و ذاتی افراد در میدان مسابقه و در شرایط برابر، تحقق های مختلف پذیرد و اختلاف و تفاوت در مراتب اجتماعی سیاسی افراد به وجود آید و حیات اجتماعی نیز به همین تنوع و تفاوت مراتب است.

 افزون بر این ، با ترسیم یک چهار ضلعی، روابط عدالت و آزادی رامی توان اینگونه بیان کرد. در این چهار ضلعی ، یک ضلع فرد یا عامل بازی است، دیگری نبود محدودیت، سومی توانمندی و میدان عمل [امکانات جهت تحقق توانایی ها]، و چهارمی جامعه است. آزادی منبع و نیروی محرکه این چهار ضلعی است و در صورتی معنا و تحقق می یابد که این چهار عامل به صورت متوازن یا عادلانه عمل نمایند.

در این چهارچوب، محدودیت فراوان مانع تحقق توانمندی ها گشته و احساس ناامنی، باعث بسته شدن عرصه مدنی به روی افراد است، لذا رفع محدودیت و میدان عمل آزادانه ضروری است. مشکل اساسی در شرح عمل متوازن و عادلانه و درک درست از حد و حدود است و این که چیزها را چگونه باید در جای خود قرار داد؟ پاسخ آن است که اگر بر اساس یکی از  تعاریف اصلی و اسلامی از عدالت، هر چیز در جای خود قرار گیرد در آن صورت نه به فرد احساس ناامنی و نه به جامعه احساس نامتعالی دست خواهد داد. بنابر این می توان نتیجه گرفت  که بین عدالت و آزادی تناقض و واگرایی وجود ندارد و عدالت، تنها حدود آزادی را بر مبنای شریعت الهی و منابع آن تحدید می نماید و وظیفه تأمین و استیفای متعادل آن را برای همه افراد برعهده دارد. پس این دو مفهوم نه تنها متنافی الاجزاء نیستند بلکه مکمل و متمم یکدیگرند.

 

کد خبر 159597

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار