به نظر می رسد داشتن میراث فرهنگی اعم از مادی یا معنوی بهتر از نداشتن اش باشد چرا که در سالهای اخیر بسیاری از کشورهایی که سابقه کمی در فرهنگ جهانی دارند و احساس می کنند که جای پایشان در این عرصه کم عمق است شروع کرده اند به احداث میراث فرهنگی !

این میراث یا ساختمانهای عجیب و غریب ورکورد شکن و البته پر هزینه است یا سند زدن نام دانشمندانی از تمدنهای بزرگ پیشین که به نحوی گذارشان به دیار آنها افتاده ویا به زبان آنها سلام وعلیکی کرده اند.

اما از همه این حرفها گذشته عملکرد کشورهای مختلف با میراث فرهنگی خود بیانگر حقایقی در ارتباط با مفهوم فرهنگ در مناسبات توسعه است.

معمولا کشورهایی که نقشه شان را از روی تمدنهای بزرگ به ارث برده اند در فرایند توسعه با پدیده هایی رو به رو می شوند که این پدیده ها گاه مانند غرور کاذب باعث در جا زدن و گاه مانند همسازگاری سنت با فرایند توسعه باعث پیشرفت می شود.

ناگفته پیداست که این بحث دارای مثالهای فراوانی است اما مقصود ما حاضر و غایب کردن این ممالک نیست،مقصود ما چگونگی رویکرد جامعه خودمان به موضوع میراث فرهنگی است.

وقتی در خبرها می خوانیم که سی و سه پل در اثر عبور مترو ترک برداشته یا سدی باعث آسیب رسانی آب به پاسارگاد شده با می شنویم و میبینیم اجرای بعضی ازپروژه های آب رسانی چه بر سر دریاچه ارومیه ، زاینده رود ،تالاب پریشان و.......آورده.

وقتی می شنویم منظومه کلاسیک خسرو و شیرین بعد از سالها دچار جرح و تعدیل شده و دهها نمونه دیگر ،حق داریم لا اقل از خود بپرسیم چرا؟

ریشه این بی مهری که صد البته فقط دولتی نیست و گاه در رفتارهای تک تک مردم جامعه ما نمود دارد در چیست؟

چرا مردمانی با سابقه تمدنی بسیار کمتر از ما برای یک ساختمان مستعمراتی 200 ساله چنان احترام قایلند که ما یک دهمش را برای مثلا چغازنبیل قایل نیستیم؟

چرا منشور کوروش را باید کشان کشان از لندن به ایران بیاوریم اما بیخ گوشمان تور گردشگری عرفانی را ترکیه در قونیه سند بزند؟

کشور ما به دلیل تاریخ پر فراز و نشیب چهار راه یا آوردگاه چند فرهنگ بزرگ دنیای باستان است از فرهنگ عیلام و بابل گرفته تا تمدن آریایی از فرهنگ یونانی و مقدونی گرفته تا فرهنگ ودایی و بالاخره رسیدن به فرهنگ اسلامی که باز به دلیل برخورد با پیشینه فرهنگی ما ایرانیان محصولات فرهنگی دیگر گون نسبت به سایر ممالک اسلامی دارد.

این تاریخ پر فراز و نشیب باعث شده است که ما مانند چند کشور انگشت شمار دیگر واجد میراثی باشیم که متاسفانه به جای فرصت تبدیل به سد راه توسعه شده است؛ چرا که ما به عنوان بازماندگان تمدنهای گذشته یا باید فرهنگ حفظ این آثار را داشته باشیم با این که این محصولات برایمان بصرفد.

خط نوشته ها و یادگاری ها در زیر سبیل شاه ساسانی که والرین امپراتور روم را زیر اسب کشیده نشان می دهد که متاسفانه ما فرهنگ حفظ میراث را نداریم (البته کافیست نگاهی به سواحل خزر بیاندازیم که ببینیم وضع در مورد میراث طبیعی صد برابر تاسف بار تر است)

اما نکته این جاست که عملکرد غلط دولت ها در بخش گردشگری و مردمی نبودن این صنعت در کشور ما باعث شده است که این میراث فرهنگی حتی برای مردم مناطق مختلف نیز نصرفد؛یک کشاورز استان فارس وقتی آب کشاورزی اش تامین نباشد می خواهد سر به تن کلیه پادشاها ن هخامنشی اعم از کبیر و صغیرشان نباشد ویا یک شهروند همدانی که اگر سود صنعت گردشگری را مستقیم در زندگی اش نبیند برایش گنج نامه با نقشه گنج گالیور فرقی نمی کند.

البته این تنها مردمان شهرستانها نیستند، درست بغل گوشمان در تهران اگر ساختمان پدر جد فلان شخص مهم که از لحاظ نوع معماری و چه چه یگانه است وسط یکی از طرحهای یک سازمان محترم قرار گیرد، رویای بولدزری اش حتما به حقیقت می پیوندد. حال فرقی نمی کند که سریال دایی جان ناپلئون را در آن ساخته باشند یا فلان نویسنده بچگی اش را آنجا گذرانده باشد.

لذا در این شرایط که سود و منفعت دنیوی حرف اول و آخر را در مناسبات ما بامحیط اطرافمان می زند، به نظر می رسد که راه نجات میراث فرهنگی ،طبیعی ،ادبی و.....تنها در ایجاد صرفه اقتصادی کردن برای آن است و از آن مهم تر مشارکت دادن مردم در سود حاصل از آن ؛چیزی که به عنوان مثال در ترکیه جواب داده و ما به جای الگو گیری همواره به آنها لعنت می فرستیم که چرا مولوی ما را با خود برده اند و یا قسمت اعظم ظرفیت های گردشگری داخلی ما را به خود معطوف کرده اند.

کد خبر 170990

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار