در هماندیشی «تخیل و مهاجرت» که به همت فرهنگستان هنر، دانشگاه شهید بهشتی و مرکز هنرپژوهی نقشجهان برپا شده بود، اکبر مجدالدین؛ رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی به عنوان اولین سخنران، با ابراز خوشحالی از برگزاری این همایش در این دانشگاه گفت: مهاجرت، مسئله مهمی است و در اهمیت آن همین بس که هیچ تمدن مهمی بدون اینکه مبنایی در مهاجرت داشته باشد به وجود نیامده و اکثر جریانهای تاریخساز با مهاجرت سروکار داشته است. در دین ما بر مساله مهاجرت با مهاجرت بزرگ رسول اکرم که مبنای گسترش و شکوفایی اسلام شد، تاکید شده است.
مجدالدین با اشاره به عنوان همایش گفت: تخیل یکی از پایههای اصلی مهاجرت است، چرا که اگر مهاجران دیدگاهی تخیلی از مکانی که میخواهند به آن هجرت کنند، نداشته باشند، مهارت نخواهد کرد.
رییس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه متذکر شد: به نظر میرسد که در شرایط کنونی، باتوجه به رویکردهای اصلی در نظام ما، جایی برای پرداختن به کارهای تفننی نیست. امیدواریم در فرهنگستان هنر این رویکردها وجود داشته باشد و همکاران ما که با فرهنگستان هنر همکاری داشتهاند، توجه داشته باشند که این فعالیتها زمانی ثمربخش خواهد بود که در چهارچوبهای خاص انجام شود. که به جای استفاده از نگاه غرب به مساله مهاجرت، روی این مساله در ایران و در دین اسلام کار کنیم، فلسطین نمونه کاملی از مسئله مهاجرت است که امیدواریم فرهنگستان هنر روی این مسئله متمرکز شود.
در ادامه این هم اندیشی، بهمن نامور مطلق؛ دبیر و معاون پژوهشی فرهنگستان هنر، با تشکر از اساتید و دانشجویان حاضر در هماندیشی گفت: تخیل، شاید مهمترین عنصر ادبیات و هنر باشد عقل و تخیل ممیز انسان از باقی مخلوقات است و با کشف هوش مصنوعی، تخیل شاید آخرین وجه تمایز انسان و ناانسان، ادبیات و ناادبیات و هنر و ناهنر باشد.
نامور مطلق با اشاره به رابطه پیچیده تخیل و جهان بیرونی گفت: بحث رابطه بین تخیل و جهان بیرون هزاران سال است که در مناقشه و مناظره بین متفکران بوده است محیط با تخیل ارتباط تنگاتنگ دارد و جابجایی محیط نیز با تخیل مرتبط است. موضوع این همایش هم مهاجرت و جابجایی بافت و محیط با خلق آثار هنری و تخیلی است. در طول تاریخ نیز در تحولات فرهنگی اجتماعی و ادبی رابطه تنگاتنگی بین هنر و ادبیات با مهاجرت وجود داشته که نمونههایش را شاهدیم. اما امروزه تخیل و مهاجرت بیشتر شده که شاهد ادبیات مهاجرت و هنر مهاجرت هستیم.»
نامور مطلق با تشکر از اساتیدی که با مقالههای ارائه شده خود در این هماندیشی شرکت دارند و دانشجویانی که با پرسشهای خود بحث را غنیتر میکنند، گفت: امیدواریم نشستهایی با بحث در این باره «تخیل و مهاجرت»که نیاز پژهشگرهای جوان ما است بیشتر برگزار شود.
علی عباسی، رییس گروه تخیل هنری فرهنگستان هنر نیز گفت: خدا را شکر میکنیم که 4 سال پیش هماندیشی «تخیل هنری» در این دانکشده برگزار شد و امسال چهارمین هماندیشی با عنوان «تخیل و خلاقیت را در اینجا شاهدیم. عباسی با اشاره به اهداف گروه تخیل هنری گفت: گروه تخیل هنری، میخواهد الگوسازی کند، ما بر این ادعا هستیم که اندیشهها در ایران هست اما نتوانستهایم الگویی از این اندیشهها نشان دهیم. یکی از سیاستهای این گروه این است که با استفاده از اندیشههای اعضایی که در خارج از ایران تحصیل کرده و به تخیل غرب آشنا هستند و اعضایی که در داخل کشور تحصیل کردهاند و تخصص آنها در تخیل ایرانی است، الگویی از این دو اندیشه بیرون بکشیم و نظریهای ارائه دهیم.
سپس شیده احمدزاده، دبیر علمی هماندیشی و عضو هیات علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، درباره مهاجرت و تاثیر آن بر تخیل گفت: بازتابهای چندگانگی پدیده مهاجرت به بهترین شکل در هنر مهاجر نمود مییابد. در این نوع هنر مهاجر، مفاهیمی مثل بیگانگی، نوستالژیا و هویت ملی نمود مییابند. از سوی دیگر در طیف وسیع هنر و ادبیات مهاجر گاه به نمونههایی برمیخوریم که برخلاف جهت هویت ملی- نژادی حرکت کرده و آنرا کمرنگ مینماید.
در اینجا با هنری روبرو هستیم که فرهنگ مقصد را جایگزین فرهنگ مبدأ کرده است. به نظر میرسد که هویت مهاجر به مثابه خرده فرهنگی است که در حاشیه دو فرهنگ اصلی حاکم رشد کرده و محکوم به بازنمایی است. به عبارت دیگر در مهاجرت، فضای سومی روبرو هستیم که بر روی خط مرزی دو فرهنگ ساخته شده است. در این فضای سوم، هویتشناسی شکل میگیرد که از آن به عنوان هویت سرگردان (Disporic) یا سوژه سرگردان نام میبرند که ماهیتی نامتجانس و ناهمگون دارد. در چنین فضایی است که تخیل در ادبیات و هنر مهاجر اهمیت ویژهای مییابد، چرا که هنرمند مهاجر در این بازنمایی محکوم به خلق زبان متفاوت و مفاهیم جدیدی است.»
دبیرعلمی هماندیشی «تخیل و مهاجرت» درباره همایش گفت: «در نقد مطالعات فرهنگی پدیده مهاجرت و ارتباط آن با هویت، ملیت، نژادپرستی و فرهنگ مساله تازهای نیست. اما هماندیشی «تخیل و مهاجرت» از زاویه خاصی به مهاجرت میپردازد بدینترتیب محور اصلی همایش این است که ارتباط مهاجرت را به عنوان پدیدهای که تاثیر شگرفی بر تخیل هنری میگذارد مورد بحث قرار دهد.
پس از سخنان آغازین دبیر علمی هم اندیشی«تخیل و مهاجرت»، نشست اول این هم اندیشی با ریاست علی عباسی و ارائه 3 مقاله برپا شد.
«سفر به فرهنگ در دوران قاجار، رویکردی پسااستعماری» عنوان اولین مقاله این هماندیشی بود که توسط مریم لاری، دانشجوی دکتری پژوهش هنر و عضو گروه تطبیقی فرهنگستان هنر ارائه شد. این مقاله به تقابل شرق و غرب در سفرنامههای ایرانیان به فرنگ. در دوره قاجار اشاره داشت: ایرانیان در سفرنامههای خود، فرنگ را تقریباً بینقص و دستنیافتنی معرفی میکردند و بدینسان تصویری خیالی از «بهشت موعود» را در ذهن مخاطب خود به وجود آوردند. این تصویر و کلیشههای فکری حاصل از آن به جداسازی «ما» و «دیگران»انجامید. حضور مفاهیمی چون «حوری و پری»، «بهشت آرزوها»و « جهان رویاها» نشانگر آرزوهای دیرین و ذهن خیالپرور ایرانیان در دوران قاجار است که در سفرنامههای ایشان به فرنگ متجلی میشود. مقاله مذکور به بررسی این جهان تخیلی که به صورت کلیشههای ثابت به نسلهای بعدی انتقال یافتند پرداخت.
حسن بلخاری، عضو هیات علمی فرهنگستان هنر، نیز با مقاله تحول فرم و معنا در مهاجرت نگارگران ایرانی به هند به یکی از مشهورترین مهاجرتهای هنری نگارگران ایرانی اشاره کرد: مهاجرت میرسیدعلی و میرعبدالصمد از دربار شاه طهماسب صفوی به دربار گورگانیان در هند، از مشهورترین مهاجرتهای هنری نگارگران ایرانی است. این دو نقاش چیرهدست زیرنظر بهزاد در تبریز کار میکردند، پس از درخواست همایون پادشاه پناهنده گورکانی به ایران، با وی به هند رفته، طرح عظیم حمزهنامه را بنیاد گذاشتند. بلخاری به تفاوت در نقاشیهای این دو هنرمند پس از مهاجرت به هند اشاره کرد و گفت: سه تفاوت در نقاشیهای این دو هنرمند (در دو کشور ایران و هند) به چشم میخورد که مهمترین حاصل آن مهاجرت از متن یک تمدن به تمدن دیگر است.
در نقاشیهای این دو هنرمند، تمثالسازی دچار محدودیت نگشته است و در صحنهپردازی نیز ژرفانمایی حضور کامل دارد. تأثیرپذیری این دو هنرمند از نقاشیهای هندی و نیز رنگهای روشن نقاشی هندی در کنار عدم سختگیری فقیهان مسلمان هندی و نیز تأثیرپذیری از سبک غربی که متأثر از نقاشیها و حکاکیهای کشیشان یسوعی و پرتقالی و سفیران اروپایی بود، تفاوت نقاشیهای این دو هنرمند را در دو سرزمین سبب گشته بود.
رئیس پژوهشکده فرهنگستان هنر با اشاره به تفاوت نگارگران هندی و ایرانی گفت: نگارگران هندی، واقعیت را تخیل میکردند و نگارگران ایرانی، عالم مثال را. که در نقاشیهای این دو نگارگر ایرانی پس از مهاجرت به هند،این تخیل واقعیت مشهود است.
سپس شیده احمدزاده ، مقالهای با عنوان دگرگونی نوستالژیا در ادبیات مهاجرت ایران را ارائه داد. احمدزاده در این مقاله مفهوم نوستالژیا و ساختاری بودن مضمون آن در ادبیات مهاجر را بیان کرد و گفت: مضمون نوستالژیا که یکی از ویژگیهای ادبیات مهاجرت است هم به معنای «حسرت گذشته» در تعابیر شاعران آمده و هم به معنای غربتزدگی، غربی در تعابیر رئالیستی استفاده شده است. دگرگونی و نحوه تحول آن در طول سه دهه ادبیات معاصر کشورمان، موضوعی قابل پرداخت است.
دبیر علمی هم اندیشی «تخیل و مهاجرت»، با اشاره به دو رمان «دو دنیا» اثر گلی ترقی و «عطر سنبل، عطر کاج» گفت: اگر مهاجرت را به تعبیر مطالعات فرهنگی حرکتی پویا بدانیم که به بازسازی فرهنگ مبدا منجر میشود، میبینیم که چگونه نویسنده مهاجر از زاویهای متفاوت، گذشته را به تصویر میکشد و مفاهیم جدیدی را وارد عرصه ادبیات معاصر مینماید.
در رمان «دو دنیا» نوستالژی کامل راوی زن را نسبت به ایران میبینیم اما در رمان «عطر سنبل، عطر کاج» از فیروزه جزایری، اثری از نوستالژی نمیبینیم بلکه تضاد بین دو مکان؛ ایران و آمریکا، را به لحاظ فرهنگی در این رمان شاهدیم.
نشست دوم به ریاست دکتر بابک معین و با مقاله «بسط تجربه مهاجرت و تخیل کودکی» نوشته امیرعلی نجومیان، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی آغاز شد. امیرعلی نجومیان در این مقاله به طرح دو نظریه جدید از مهاجرت در مطالعات فرهنگ پرداخت: اول اینکه تجربه مهاجرت را میتوان فراتر از دلالتهای معمول آن بررسی کرد و آن را به هر جابجایی مکانی و دورافتادگی از تعلقها و پرتاب شدگی(هایدگری) به عالمی دیگر نسبت داد. با این کار میتوان به تحلیل بسیاری از رفتارها و تجربههای انسانی از زاویه جدیدی نگریست و فهم جدیدی از آنها حاصل کرد.
دوم اینکه اگر نظریه نخست را بپذیریم، آنگاه میتوانیم ادعا کنیم که تخیل و مهاجرت با تخیل دوران کودکی تا حدی همارز و هم سنگ است. بخشی از تجربه مهاجرت، تجربه یادگرفتن، دیدن و درک همه چیز از نوست. به این اعتبار، سازوکار تخیل در تجربه مهاجر شباهتهای غریبی به تجربه کودک و خیال پردازی او از جهان دارد.
نجومیان ادامه داد: واکنش اصلی به وضعیت مهاجرت، ساخت خیالپردازی درباره خوشیها و تنگناهای سرزمین مادری است طبق اعتقاد لاکان در دوران نوزادی تا 18 ماهگی کودک در یک نظم خیالی بسر میبرد. و بعد با یادگیری زبان وارد نظم نمادین میشود. انگار نظم خیالی قلمرو سرزمین مادر است و نظم نمادین قلمرو پدر که همراه با فقدان همراه است به همین دلیل گسست مهاجر یا آواره از سرزمیناش شبیه گسستی است که کودک از نظم خیالیاش تجربه میکند.
بهمن نامور مطلق سخنران بعدی این نشست ، مقاله «مهاجرت و بینامتنیت» را با دو پرسش آغاز کرد: مهاجرت به عنوان یک متغیر چه نقشی در شکلگیری تخیل هنری دارد؟ و آیا میان مهاجرت و تخیل یک رابطه محتوم است؟
پیکره بحث دبیر فرهنگستان هنر، نقاشیهای فرشچیان، پیش و پس از مهاجرتاش از ایران بود. نامورمطلق، به دو نظریه متضاد در خصوص رابطه اثر هنری با محیط پیرامون مؤلف اشاره کرد: نظریه نخست، نظریهای است که خلاقیت اثر هنری را تابع محیط زندگی مؤلف میداند و به نظریه بازتابی معروف است. نظریه دوم براساس جدایی من خلاق مولف از تعاملات با فضای بیرون استوار است. بر همین اساس رابطه میان تخیل و مهاجرت نیز میتواند با توجه به دوگانگی و دو شکل یادشده تعریف شود.
نامورمطلق مطالعه وضعیت هنرمندان مهاجر را بیانگر تنوع و گوناگونی تاثیر محیط مبدا بر آثار هنری دانست و گفت: پارهای از هنرمندان به شدت متاثر از محیط مبدا هستند و پارهای دیگر، از محیط مقصد البته همیشه حد میانی نیز قابل تصور است. در پی یافتن نظریهای که پاسخگوی چنین سیاستی باشد، یعنی بتواند هنرمندان متاثر از محیط مبدا و مقصد را در بر بگیرد، میتوان به بینامتنیت توجه کرد. بنابراین نظریه، چنانچه مهاجرت بتواند به دلایلی، بینامتنهای هنرمند مهاجر را تغییر دهد، خلق آثارش نیز دگرگون میشود و چنانچه مهاجرت به دلایلی، شبکه بینامتنی هنرمند را دگرگون نکند، خلق اثر هنری نیز متحول نخواهد شد. به عبارت دیگر یک هنرمند بیش از آنکه متاثر از فضای بیرونی و محیطی خود باشد، پیرو فضای نشانهای و بینامتنی خود است.
دبیر و معاون پژوهشی فرهنگستان هنر با اشاره به فرشچیان و مراحل آموزش هنری او و در نهایت مهاجرت او به آمریکا گفت: از سال 65 استاد فرشچیان به آمریکا مهاجرت کردند و باقی آثارشان در آمریکا خلق شده است. ما در نقاشیهای فرشچیان با مضامین اسطورهای، مذهبی، عرفانی و تغزلی روبروییم که با مطالعه مضامین آثار فرشچیان قبل و بعد از مهاجرتش، تفاوت اساسی نمیبینیم. همچنین به لحاظ خاصیکه، استاد فرشچیان با مکتب اصفهان شروع کرده است، بسیاری از طرحهای گل مینیاتورها و تزئینات روی لباسها تحتتاثیر «مکتب روکوکو» غرب بوده است که البته این ویژگی را قبل از مهاجرتش به آمریکا نیز می بینیم.
نامورمطلق با اشاره به تاثیر بینامتنیت در مهاجرت فرشچیان گفت: فرشچیان وقتی مهاجرت کرد این بینامتنیت را با خود برد و رابطهاش را با فضای معماری ایران، موسیقی ایرانی و کتابهای ایرانی حفظ کرد و اگرچه در بافت غرب قرارگرفته بود اما یک خرده بافت ایراین در آمریکا برای خود خلق کرد.
«آستانه مهاجرت در تخیل نایپال» عنوان مقاله طیبه یموت، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی بود. یموت در مباحث مربوط به آستانه در گفتمان پسااستعماری به این نکته اشاره کرد این گفتمان، فرهنگ ملتها را به عنوان پدیدهای منسجم و اصیل زیر سوال میبرد. او با اشاره به کتاب «مکان فرهنگ» نوشته «هومی بابا» گفت: هومی بابا در کتاب مکان فرهنگ معتقد است که آنچه در بینابین اشکال سامان یافته فرهنگ و هویت وجود دارد، نقش مهمی در ایجاد معنی در فرهنگ دارد. او معتقد است که جایگاه واقعی فرهنگ، در میان اشکال کاملاً آشنای فرهنگ رسمی قرار دارد. باتوجه به این بحث هویت ملی و شهروندی، دیگر از جایگاه اسطورهای و با ثباتی برخوردار نسیتند. این مفاهیم نتیجه تعامل دو عامل تعلیمی و کنشی-رفتاری در فضای فرهنگی است.
یموت درباره فضای یکی از داستانهای «وی.اس نایپال» که نویسندهای مهاجر است گفت: وی.اس نایپال از جمله نویسندگانی است که تخیل هنریاش برگرفته از لحظاتی است که مهاجرت تجربه کرده. تخیل هنری او نشان دهنده فروپاشی مفاهیم ملیت و شهروندی به عنوان مفاهیم ذاتی و جهانی در آثار او تخیل جمعی و ارتباط این تخیل با روند ساخت هویت ملی و شهروندی به خوبی نمایان است.
حبیبالله درخشانی؛ عضو گروه پژوهشی تخیل هنری فرهنگستان هنر، با مقاله «پیکاسو، مهاجرت و دگرگونی تخیلات هنرمندانه»، نشست سوم هماندیشی «تخیل و مهاجرت» به ریاست کیوان زاهدی را آغاز کرد.
درخشانی در این مقاله با اشاره به زندگی پیکاسو و تاثیر مهاجرتهایی که از کودکی تا سالهای پایان عمرش داشته گفت: پابلو پیکاسو در سال 1881 در «مالاقا» شهری در ناحیه فینیقی باستانی به دنیا آمد و بعد ها همراه با خانوادهاش به کورونا سفر کرد. او تمام کودکیاش در بندر مالاقا با قصهها و خیالپردازیهای شگفت و رازآمیز مادربزرگش درآمیخته بود که تخیل او را نوعی شکل داد. پابلو در زمانی نه چندان دور، در بازآفرینی قصهها و خیالهای کودکانهاش توانایی شگرفی از خود نشان داد. سفر به بارسلون و مادرید و شرکت در آدکادمی سن فرناندو تجربههایش را کاملتر کرد. آنچه در نوجوانی انجام داد سرشار از تخیلات شگرف است که میتوان از میان آن، تک چهرههای پدر و مادر و روگرفتهایی از آثار الگرکوو ولاسکز نام برد سفر چندگانه به پاریس و در نهایت ماندگاریاش پس از سفر چهارم در این شهر، برایش سرآغاز پیدایش تخیلات جدیدی بود. برای پیکاسو فرصتی بود تا خود را در جریان گستردهترین تجربههای هنری قرار دهد. هنوز مونه، سزان،دگا و لوترک حیات داشتند. در سال 1913 دگرباره به بارسلون بازگشت و یکی از پربارترین دوران زندگی هنریاش را در آنجا رقم زد.« دوره آبی » او بین پاریس و بارسلون گذشت و سپس آثار « دوره صورتی » را پدید آورد.
درخشانی با سنجش دومرحله از زندگی پیکاسو در اسپانیا و فرانسه و مقایسه گونههای هنری او به تاثیر مهاجرت در پیدایش تخیلات دگرگون هنری پیکاسو، پرداخت و گفت: پس از دوره صورتی پیکاسو با گذر از دوران کوبیسم تحلیلی و کوبیسم ترکیبی، سرانجام شاهکار خود «گرونیکا» را پدید آورد. او این تابلو را در زمان بمباران گرونیکا کشید در آن زمان با شدت و حدت به دوران کودکیاش بازگشته بود. حضور حیوانات اساطیری، گاوآدم و اسب آدمها و مجسمههای آفریقایی در گرونیکا بسیار مشهود است. دگرگونی دائمی در کارش تنوع و گسترش آثارش و پیچیدگی شخصیت این هنرمند از او هنرمندی بزرگ ساخت.
مقاله بعدی نشست سوم هم اندیشی «تخیل و مهاجرت»؛ درجستوجوی مکان و زمان از دسترفته در نگاهی به کتاب «بیدرکجا» اثر ادوارد سعید از پروین شیربیشه، کارشناس ارشد فلسفه هنر بود. او در این مقاله بر تلاش معطوف به مکان ادوارد سعید در کتاب «بیدرکجا» تاکید کرد و گفت: سعید، از طریق مکان، داستان خود را پیش میبرد و سایر عناصر اصلی این روایت همچون زبان، مهاجرت، آمرزش، فرهنگ، مساله فلسطین، کاراکترها و موقعیت تحت استعمار قاهره در آن روزگار هر یک از طریق نسبتی که با موضوع محوری این کتاب یعنی «مکان» دارند، مطرح میشوند. سعید به عنوان منتقد ادبی و نظریهپردازی فرهنگی در سایر آثار حرفهای خود این تعامل میان فرهنگ و جغرافیا را در مواجهه با متون مورد توجه قرارداده بود و این نوع نگاه وی در مقام راوی به کتاب «بیدرکجا» که تنها اثر ادبی، روایی اوست، راه یاتفه است.
او زندگی خود را حاصل مجموعهای از تبعیدها و آوارگیها در قلمروهای زبانی، فرهنگی و جغرافیایی میداند و از آن تحت عنوان و موهبت بیدرکجایی یاد میکند. این وضعیت در مقام یک روشنفکر، نوعی احساس عدم تعلق به مکان و فرهنگی مشخص به او بخشیده و او را قادر به بازگویی این تناقضات و چندپارگیهای حاکم بر زندگی خود و آشفتگیهای موجود در حیات اجتماعی و فرهنگی مردم خاورمیانه میسازد.
پروین شیربیشه با تحلیل بافت زیستی و مکانی دائماً در تغییر کتاب بیدرکجا گفت: گرچه بیدرکجا زاده بیمکانی نویسنده است اما در روایت با اتکا به مکان پیش میرود و مکان در همه جای آن وجود دارد. این تناقض عامدانه از سوی نویسنده به طور خودآگاهانهای آشکار میسازد که هنرمند و اندیشمند مهاجر تنها از طریق تحلیل بافتزیستی و مکانی مؤثر و دائماً در تغییر خود و چندگانگیهای حاصل از آن که مدام تجربه میکند قادر به یادآوری و روایت رخدادهای گذشته، تاریخ و هویت فردی و جمعی پیرامونش است.
چهارمین نشست تخصصی هم اندشی «تخیل هنری» با مقاله «هویت و مکان» از منصوره کمالی و با ریاست جلال سخنور برپا شد. منصوره کمالی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد مترجمی زبان فرانسه دانشگاه شهید بهشتی، در این مقاله با نگاهی به دیدگاه «پروت» در رمان هایش به پدیده مهاجرت اشاره کرد: مهاجرت، پدیده پیچیدهای است که همواره همزاد و همسرنوشت آدمیان بوده و از سپیده دم تاریخ بشری تا به امروز به شیوههای گوناگون وجود داشته است. این پدیده پیامدهایی را به همراه دارد که از آن جمله میتوان به تاثیرمکان بر هویت افراد اشاره کرد. «ژرژ پوله» منتقد و نویسنده بزرگ قرن بیستم فرانسه، در تحلیل خود از «مارسل پروست» بر این عقیده است که وی برای هر مکان هویتی جداگانه قائل است، هویتی که از مکانی به مکان دیگر تغییر میکند. او مکانها را نیز به مانند انسانها دارای هویتی مستقل میبیند که براشخاص سکان در آن تاثیر مستقیمی دارد. وی نکته معنادار مکانشناسی پروستی را همین ویژگی منحصر به فرد مکان میداند.
نامورمطلق در پایان این هماندیشی از دانشجویان، استادان و صاحبنظران خواست که بحث این هماندیشی باز بماند و گفت: ما یک افق را برای بحثهای آیندهمان طراحی میکنیم، پس تلاش نکنیم که این بحث را ببنیدم. برخی آثار هستند که در مهاجرت خلق میشوند اما چندان به آن بافت متعلق نیستند. ما به این خلاقیتهای هنری چه میگوییم؟ مرز خود و دیگر فرهنگی باتوجه به این بحث جهانی شدن کجاست؟
نظر شما