در سرزمین ما عادت شده است که رسانه های گروهی و جمعی - که مرز بین این ها مشخص نیست - و همه ی سازمانهای دولتی ، سخنان مقام معظم رهبری را رصد می کنند و برای اعلام تبعیت از ایشان با همه توان تبلیغی به رواج آن می پردازند .
به عنوان مثال در سال صرفه جویی ، دیوارهای شهرداری تهران و همه ی سازمانها ، با نیت خیر صرفه جویی ، پر از بنرهایی بود که سخنان ایشان را به مردم ! یادآور می شدند . گویی مخطابین رهبری همین مردم کوچه و بازار بوده اند و لاغیر.
صدا و سیما هم به عنوان پیشتاز این حرکت ، دقایقی پس از نام گذاری سال جدید ، گوشه ی سمت راست تمام شبکه هایش را به رواج آن اختصاص می دهد .
در همین سرزمین ، رخداد مهمی در ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد و ایشان در جلسه ای با مسئولین نظام پس از ارائه ی مقدمه ای ، به اهمّ نقاط ضعف عملکرد مسئولان نظام اشاره می کنند .بخوانید:
البته نقاط مثبت ما بیشتر از این هاست. اما نقاط ضعف هم داریم. اگر نقاط منفى را نبینیم، ضعفهاى خودمان را نشناسیم، یقیناً ضربه خواهیم خورد. نقاط ضعف ما، هم در زمینههاى اقتصادى است، هم در زمینههاى فرهنگى است. ما خطاها داشتیم، ضعف ها داشتیم، بر بعضى از چالش ها نتوانستیم غلبه کنیم؛ این واقعیتى است. حتّى در همان تهدیدهائى که مستقیماً از طرف دشمن هست، اگر ما ضربهاى خوردیم، تقصیر خود ماست، کوتاهىهاى خود ماست. قرآن کریم در قضیهى جنگ احد میفرماید: »ا و لمّا اصابتکم مصیبة قد اصبتم مثلیها قلتم انّى هذا قل هو من عند انفسکم«.(6) در قضیهى احد، آن حادثهى تلخ اتفاق افتاد: مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عدهاى مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمع کردن؛ دشمن هم توانست نیروهاى اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادى از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند؛ به طورى که مسلمانها از ترسشان مجبور شدند به کوه پناه ببرند. جان مبارک پیغمبر به خطر افتاد، به پیغمبر ضربه وارد آمد. بعد مسلمانها گفتند: خب، چرا اینجورى شد؟ خدا به ما وعدهى پیروزى داده بود. خداى متعال میفرماید که ما شما را پیروز کردیم، وعدهى خدا عملى شد، اما شما خودتان هستید که کار را خراب کردید. اولاً اگر دشمن به شما ضربه زد، شما هم متقابلاً به دشمن ضربهها زدید - »قد اصبتم مثلیها« - تعجب نکنید؛ بالاخره در میدان جنگ، زدن و خوردن، هر دو هست. در عرصهى جنگ بزرگِ میدان سیاست و اقتصاد جهانى، آدم، هم میزند، هم میخورد؛ نباید خلاف انتظار باشد. اما »قلتم انّى هذا«؛ میگوئید ما از کجا این ضربه را خوردیم. بعد قرآن میفرماید: »قل هو من عند انفسکم«؛ از خود شما بود، خودتان خطا کردید. ما یک جاهائى خطا کردیم - »انّ الله على کلّ شىء قدیر«(7) - یک جاهائى طبق وظیفه عمل نکردیم؛ یک جاهائى مراقبتهائى که باید انجام بدهیم، انجام ندادیم؛ یک جاهائى دلبستگىهاى خودمان را زیر پا نگذاشتیم؛ اینها منجر شده به اشکالاتى - این را هم باید در نظر داشته باشیم - به چیزهائى که باید از آن پرهیز کرد و برحذر بود، سرگرم شدیم؛ به منازعات سیاسى، به مشاجرات سرگرم شدیم؛ به رفاهطلبى سرگرم شدیم، به منشهاى اشرافى سرگرم شدیم؛ اینها نقاط ضعف است. وقتى من و شما زندگىمان را زندگى رفاهطلبانه و اشرافى قرار بدهیم، مردم از ما یاد میگیرند. یک عدهاى منتظر بهانهاند؛ به ما نگاه میکنند، میگویند آقا ببینید اینها چه جورى زندگى میکنند، ما هم میخواهیم همین جور زندگى کنیم. اینها کسانى هستند که دستشان میرسد. یک عدهاى معتقدند که باید در زندگى مقتصد بود، نباید اسراف کرد، نباید افراط کرد؛ اینها وقتى نگاه میکنند مىبینند من و شما اسراف میکنیم، میگویند خب، ما از اینها که بالاتر نیستیم؛ اینها که رؤساى ما هستند. این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگى رفاهطلبانه براى خود بود. براى مردم هرچه میتوانید، رفاه ایجاد کنید؛ هرچه میتوانید، درآمد ملى را زیاد کنید؛ هرچه میتوانید، در کشور ثروت تولید کنید؛ اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتى مسئولند، به زندگى رفاهطلبى رو نکنند. غفلت از روحیهى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانهاى کشور، بىمبالاتى نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست.
میل به رفتارهاى قبیلهاى در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، از دیگر نقاط ضعف ماست. رفتار قبیلهاى معنایش این است که تخطئه یا تأییدى که نسبت به کار کسى میکنم، ناشى نباشد از ماهیت عمل او؛ ناشى باشد از نحوهى ارتباط او با من. اگر از قبیلهى ما کسى کار خطائى انجام داد، راحت قابل اغماض باشد؛ اما از قبیلهى مقابل اگر همان کار را انجام داد، این قابل پیگیرى و تعقیب میشود. کار خوب اگر از کسى که مربوط به قبیلهى ماست، انجام گرفت، قابل تحسین و تشویق باشد؛ اگر از قبیلهى دیگر بود، نه. رفتار قبیلهاى این است. این رفتار، اسلامى نیست، انقلابى نیست. ما متأسفانه اینگونه رفتار را در میان خودمان داریم. نمیگویم همهگیر است، فراگیر است؛ اما وجود دارد.
در زمینهى اقتصاد فعالیتهاى زیادى شده، باارزش هم هست؛ اما مسئلهى اشتغال حلنشده است، مسئلهى تورم حلنشده است، مسئلهى فرهنگ کار حلنشده است، مسئلهى ساعات مفید کار حلنشده است. فرهنگ کار باید در کشور یک جورى باشد که مردم کار را عبادت بدانند؛ هر یک ساعت کار را با شوق بیفزایند در مدت و مقدار کارى که انجام میدهند. باید کار کرد. با بیکارى و بىمیلى به کار و تنبلى و وادادگى، کشور پیش نخواهد رفت.
در زمینهى فرهنگ، اخلاق عمومى و عدم رواج فضائل اخلاقى، مشکلاتى داریم. باید روزبهروز فضائل اخلاقى در بین ما رشد کند. صبر ما، شکر ما، ذکر ما، احسان ما، مروت ما نسبت به دیگران، اجتناب ما از ایذاء دیگران، میل ما به خدمت به دیگران، روزبهروز باید در بین جامعه رشد پیدا کند. اینها به خودى خود پیش نمىآید؛ اینها کار لازم دارد، تلاش لازم دارد. در این زمینهها کوتاهى داریم. رواج فرهنگ اسراف و تجملگرائى در جامعه، رشد یا عدم توقف میل به خشونت در برخى از بدنهى جوان کشور، مضر است. ما فیلمهائى پخش میکنیم که خود آن کسانى که سازندهى این فیلمها هستند، به خودشان هشدار میدهند و میخواهند خطر این فیلمها را که تولید خشونت در جامعه است، متوقف کنند؛ ولى ما حالا داریم اینها را منتشر میکنیم! اینها مضر است. بچههاى ما از اول با خنجر و با قمه و با اسلحهى گرم - البته پلاستیکىاش - آشنا بشوند، انس پیدا کنند، یاد بگیرند؛ خب، اینها خطرات دارد، اشکالات دارد، تبعات دارد، در جامعه آثارش را هم مىبینیم؛ این جزو ضعفهاى ماست.
چند سال پیش من در یکى از مجلات آمریکائى دیدم که مصلحینى در آنجا پیشنهاد کرده بودند که این فیلمهاى رائجِ غالبِ هالیوودى را که در آنها یا شهوت بود یا خشونت، یواش یواش کم کنند و فیلمهاى خانوادگى، فیلمهاى معصومانه و نجیبانه را رائج کنند. آنها به فکرند، حالا ما تازه از آنها یاد گرفتهایم!
عدم مقابلهى درست و منطقى با تباه کردن نسل جوان، یکى دیگر از مشکلات ماست. یک نقشه، تباه کردن نسل جوان است. ما در این خصوص تا حالا مقابلهى درستى نداشتهایم و موفق نشدهایم. همچنین مواد مخدر صنعتى و تهییج غریزهى جنسى و از این چیزها. طرح درست مبانى اعتقادى؛ چه مبانى اعتقادى مربوط به اسلام، چه آنچه که مربوط به انقلاب و نظام جمهورى اسلامى است. عرض کردیم؛ نقاط قوت، امیدهاى ما را افزایش میدهد، ظرفیتها را به ما نشان میدهد؛ نقاط منفى اولویتها را به ما نشان میدهد که چه کار باید بکنیم.
اگر رسانه ها و سازمان های عمیقا فرهنگی ما به رسم گذشته عمل می کردند ، باید شاهد اعتراف نامه هایی بودیم که هر سازمان به نقد عملکردی خود می پرداخت .
به عنوان مثال شورای انقلاب فرهنگی یا سازمان تبلیغات اسلامی ، خلأهای عملکردی خود را صادقانه به مردم اعلام می کردند .وزارت ارشاد اعلام می کرد که پس از حذف نیمی از قواعد ممیزی ، چه سینمایی را به مردم تحویل داده است ؟ و با سیاست تسامح مرحوم مهاجرانی ، چه ترافیک موسیقی را برای خیابان های ذهن مردم تدارک دیده است . یا رسانه ی ملی در یک اقدام هنرمندانه می گفت دیده بانان افق رسانه چه جاهایی هدف ها را اشتباه رصد کرده اند.
یادتان هست که در همین سرزمین ، مجمع تشخیص مصلحت برای ارائه ی ناکارامدی دولت از نظر ماده ی 44 قانون اساسی ، سمینارهای بین المللی می گذاشت و دولت برای ناکارامدی شهرداری هم چنین .
دوستان !
فقط امریکا و سازمان ملل گرفتار سیاست دوگانه نیستند . ما هم بله!
1717
نظر شما