به گزارش خبرآنلاین، کتاب «نشت نشا» نوشته رضا امیرخانی را انتشارات قدیانی در 104 صفحه با قیمت 1800 تومان منتشر کرده که تا کنون با استقبال مردم بارها تجدید چاپ شده است. در این کتاب به علل پدیده فرار مغزها یا به تعبیری همان نشت نشا، به شیوهای خواندنی پرداخته می شود.
نویسنده این کتاب می نویسد: «فرار مغزها کلمه مناسبی نیست زیرا اولا اینهایی که میروند غالبا مغز نیستند بلکه استعداد هایی هستند که اگر شکوفا شوند تبدیل به مغز میشوند. پس بهتر است بجای کلمه مغز از کلمه نشاء استفاده کنیم که این معنا را بهتر برسانیم. فرار هم کلمه مناسبی نیست. وقتی می گوییم فرار این به ذهن می اید که شخصی چیز ترسناکی دیده است و دارد بخاطر این خطر خود را نجات می دهد. اما حقیقت این است که این مهاجرت دانشجویان به دانشگاههای خارجی بیشتر بدلیل خرابی ظرف آموزش و پرورش و دانشگاههاست. کلمه نشت که نشان دهنده خروج تدریجی و ناشی از خرابی ظرف است٬ بهتر است. پس بجای فرار مغزها بگوییم نشت نشاء!»
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
کانون توطئه ...
نمونههایی از نگاه رایج خرد غیر مسالهای به پدیدههای نشت نشا
از میان شش نفر تیم المیپاد ریاضی، پنج نفرشان در کلاس ما بودند...
پس میتوانیم بگوییم مسالهای نشت نشا (فرار مغزها)، با المپیادیها ارتباط وثیقی دارد. البته از آنجایی که این بچهها در دبیرستان علامه حلی تهران، وابسته به سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان درس میخواندند، میتوانیم بگوییم فرار مغزها با سازمان ملی الخ ارتباط وثیقی دارد. از طرف دیگر همه این بچهها بدون کنکور وارد دانشگاه شدند و همهگی دانشگاه صنعتی شریف را برای ادامه تحصیل انتخاب کردند، پس میتوانیم بگوییم فرار مغزها با صنعتی شریف ارتباط وثیقی دارد ... همه مقالات و شبه مقالاتی که در مورد مساله فرار مغزها نگاشته شده است، پیرامون یکی از این سه محدوده نگاشته شده است.
راحت میتوان، عنوان بسازی ... استاد دانشگاه صنعتی شریف، رئیس باند زیرزمینی فرار مغزها بود، این باند با شستشوی مغزی دانشجوان، آنها را به ادامه تحصیل در امریکا ترغیب میکردند. یا مثلاً 50%- اصلاً کی به کیست؟ 90% - فارغالتحصیلان سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در خارج از کشور تحصیل میکنند... و عناوینی نظیر این که به وفور در مطبوعات یافت میشود ... نامههای مخفی پذیرش، دختران زیبارو در قالب آموزش زبان، مهمانیهای علمی و الخ!
نشت نشا یک پدیده زیرزمینی نیست. فقط محدود به کشور ما هم نیست. چین و هند و پاکستان هم سالهاست که گرفتار این معضل هستند و نیروهای دانشگاهیشان عمدتاً در غرب مشغول به تحصیلاند. نه فقط کشورهای آسیایی که امروز اروپاییها نیز از مساله مهاجرت مغزها مینالند. دانشگاه سوربون فرانسه پایهی حقوقی بسیار پایینتر و امکاناتی بسیار کمتر از یک دانشگاه درجه دوی امریکایی دارد، پس خیلی غریب نیست که اساتید و دانشجویان سوربون و اکسفورد و سایر دانشگاههای اروپایی، جل و پلاسشان را جمع کنند و آرام آرام بن کن کنند به سمت ینگه دنیا.
مساله زیرزمینی نیست. در آن مافیایی وجود ندارد. حرف در آوردهایم که باندهایی زیرزمینی برای بچهها پذیرش میفرستند و خودمان هم باور کردهایم. بچهها سر ودست میشکنند برای رفتن، بگذار مسئولان آگاه بخوانند! دانشجوی سال سه شریف، اگر اپلیکیشن فرم دستش نباشد و برای تافل لغت حفظ نکند، یا مشنگ است، یا فقیر است، یا پخمه. زمانی که کشتی آمیستاد بنادر اسپانیا را به مقصد امریکا ترک میکرد، تجار برده، آنها را در غل و زنجیر میکردند و از پیرها و لاغرها و بیماریهایشان هم نمیگذشتند. اما امروزه قضیه متفاوت است. آمیستاد گنجایشش محدود است و بردهگان فراوان. پس تجار دست به انتخاب میزنند. چاقها، سالمها و باهوشها را سوا میکنند. سرکنسول برای همین توی سفارتخانه مینشیند به مصاحبه، امروز بردگانند که برای سوار شدن به کشتی سر و دست میشکنند ...
علم بومی ....
تنها راه آببندی نشت نشا
به عوض تعلیم علم ترجمهای باید قصه گفت. به همین سادهگی. باید قصه تولید علم را تعریف کرد. یعنی زندگی مولد دانش را به دانشآموزان نشان داد. همان تقدم سیره بر سنت ... از کل نیوتن همین را به ما چپاندهاند که یک سیب از بالای درختی- تالاپ - افتاد و همه چیز کشف شد. حالا همه سیستم آموزشی کشور هم منتظر نشستهاند تا سیبی از بالای درخت بیافتد و خورشید مشرقی به درآید ...
دانشآموز ما چون نحوه تولید علم غربی را نمیفهمد، زندگی علمی را نمیبیند، عادت میکند به لقمه آماده جویدن، پس دستگاه گوارشش نحیف و نحیفتر میشود. تا آنجا که به یک هندبوک ساده، یک حلالمسائل مبتذل، یک دائرة المعارف تنک، تبدیل میشود. نه او که استاد دانشگاه هم از متدلوژی علمی بیبهره است. ما نمیدانیم که علم چگونه تولید میشود. برای همین پای این قافله تا به حشر لنگ است. روند ترجمه علم، اگر به تولید علم تبدیل نشود، روزاروز پرت و پلاتر خواهیم شد. تازه حتا با آوردن روششناسی علم تجربی غرب هم به جایی نخواهیم رسید. دست بالا میشویم یک شعبه از شعبات بد و عقبافتاده دانشگاههای غربی. ما حتا باید روششناسی علمیمان را نیز خود تولید کنیم. و این علم، از تولید سؤال آغاز میشود. ما باید بتوانیم سؤال بومی طرح کنیم تا برای یافتن جواب مجبور به تولید علم شویم. سالهاست که باب تولید سؤال علمی در این مملکت بسته شده است. از شور و نشاط علمی هیچ خبری نیست. دانشگاههایی که در آن علم تولید نشود و زورکی تدریس شود، بدل میشود به گورستانهای علمی، باور کنیم که همیشه اینگونه نبوده است ...»
بنابراین گزارش، امیرخانی بعد از این کتاب، رمان «بیوتن»، کتاب انتقادی «نفحات نفت» و سفرنامه خواندنی «جانستان کابلستان» را منتشر کرده است.
هموطنان تهرانی برای تهیه این کتابها کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.
291/60
نظر شما