به گزارش «مبلغ»- نشریه علمی-خبری نامه علم و دین در سال ۱۳۷۹ مقاله ای را به عنوان «نگاهی به علوم طبیعی از منظر الهیات»که توسط دکترمایکل هلر[i] کیهان شناس و استاد فلسفه در آکادمی پاپ لهستان نوشته شده است منتشر نمود که به دلیل اهمیت آن در ادامه بازنشر شده است:
ما در دوره ای بسیار مهم زندگی میکنیم چرا که اینک برای تفاهم میان اندیشهی دینی و نوعی عقلانیت که با علوم طبیعی و ریاضی مناسب باشد، امکانات و فرصتهایی فراهم شده است. این، واقعیت ندارد که متفکران دینی معاصر نسبت به آنچه در دیگر حوزه ها میگذرد حساسیت ندارند. بلکه انان در بسیاری موارد در صددند تا تعارض ها را تبیین کنند و نقاط اشتراک و زمینههای مکملیتِ رویکردها را احراز نمایند. رشد روزافزون تاملات روش شناسانه دربارهی علم( یعنی آنچه اصطلاحا «فلسفه علم» خوانده می شود) از زمینههایی شمرده میشود که به عالمان الهیات مدد رسانده است.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ عالمان الهیات و فیلسوفانی که گرایشهای دینی داشتند با ملاحظهی نتایج مثبت «فلسفه علم» تشویق شدند در محدودهی رشتههای خود به بررسیهای روش شناختی بپردازند. اگرچه این پژوهش های روش شناسانه نشان داد تفاوت هایی اساسی میان معرفت فلسفی و الهیاتی از یک سو، و علوم طبیعی از سوی دیگر وجود دارد اما در عین حال، عالمان الهیات به تدریج درمییابند که بین این دو دسته معرفت تعارضی وجود ندارد و آنچه گاهی به نامتعارض مطرح میشود نوعی بدفهمی به شمار میآید که معلول عدم شناخت کافی دربارهی «روش شناسی[۱]» است. با افول پوزیتیویسم[۲] در دهه ۱۹۷۰، علم از تنگناهایی که تفسیرهای پوزیتیویستی[۳] تحمیل میکردند رهایی یافت. هرچند داشنمندان دراین دوره محدودیتهای روش علمی را به رسمیت شناختند اما از آن پس، فرا رفتن از مرزهای این محدودیتها غیرمجاز تلقی نمیشد. شمار فراوان کتابهایی که هر سال دانشمندان مختلف مینگارند و در آنها مطالبی فراتر از فیزیک جدید و اخترشناسی نوین به چشم میخورد گواه این مدعا است. توجه به رویکردهای جدید در حوزه فلسفه و نیز ارائه خلاقیتهای فلسفی از ویژگیهای بارز این آثار به شمار میآید. با وجود آنکه زوال ایدئولوژیهای پوزیتیویستی، نوعی آشوب را در حوزه اندیشه پدید اورد ولی امکانات و فرصتهای جدیدی را نیز فراهم ساخت. اینک برای نخستین بار پس از قرون میانی، اندیشههای فلسفی که از گرایشهای دینی تاثیر پذیرفتهاند فرصت دارند تا با جهان علم ارتباط برقرار کنند. هرچند این بیم وجود دارد که نتوانند این فرصت را غنیمت شمارند و از آن به خوبی استفاده کنند. من برنامهای را برای رشتهای جدید مشابه فلسفهی علم و با نام «الهیات علم[۴]» مطرح ساخته ام. بیتردید «الهیات علم» اشتراکهای زیادی با الهیات و شیوه تامل الهیاتی خواهد داشت ولی تفاوتهایی نیز دارد. به طور کلی، منظور من از «الهیات علم» شیوهای معتبر در «تامل الهیاتی» است که به علوم اختصاص مییابد و به بررسی مبانی، روشها و نتایج علوم میپردازد. جهان طبیعت، موضوع مطالعه و پژوهش در علوم طبیعی است. براین اساس، مرزهای روش تجربی در واقع بیانگر مرزهای طبیعت و هرآنچه که ورای امکانات و قابلیتهای پژوهش تجربی باشد بیرون از محدودهی علوم طبیعی خواهد بود. یکی از هدفهای اصلی فلسفه فم تعیین محدودهی کارایی روش تجربی است که در حقیقت قلمرو و مرزهای جهان طبیعت را مشخص میسازد. در الهیات، بنیادیترین حقیقتی که درباره جهان مطرح میشود آفرینش آن از سوی خداوند است و همهی چیزهایی که خداوند آفریده است در قلمروی جهان عالم قرار میگیرد. بنابراین، جهانی که علم دربارهی آن پژوهش میکند با جهانی که در الهیات مطرح میشود یکی نیست بلکه فقط بخشی از آن است. جهان علم، فقط شامل جهان مادی است، در حالی که جهان الهیات، جهانی است که قلمروی آن فراتر از مرزهای مادی را در بر میگیرد. علاوه بر این، الهیات میتواند حتی درباره جهان مادی، گزارهها و احکامی را بیان کند که فراسوی قلمرو روش تجربی قرار دارند. بدین سان، به یک معنا میتوانیم بگوییم، تصویر الهیات از جهان مادی، غنی تر از چشم اندازی است که علم، آن را ترسیم مینماید. الهیات علم به عنوان تاملی دربارهی علوم، پیامدهای این حقیقت را بررسی میکند که علوم طبیعی دربارهی جهانی به پژوهش میپردازد که خداوند، آفریده است. این نکته بسیار مهم است که الهیات علم را باید بخشی از الهیات به شمار آورد. الهیات علم که از سرفصلهای فرعی الهیات است غالبا از نتایج تحقیقات فلسفه علم کمک میگیرد. اشاره کردیم که فلسفه علم قلمرو و مرزهای توانایی علوم طبیعی را بررسی میکند ولی سرشت آن به گونهای نیست که بتواند به ورای قلمرو مذکور بپردازد. اما الهیات میتواند این مرزها را پشت سر گذارد. آگاهی از اینکه جهان، آفریده خداوند است «الهیات علم» را قادر میسازد تا جنبهها و ابعادی از جهان را که با پژوهشهای تجربی مدرن نمیتوانیم به آنها دست یابیم در اختیار ما قرار دهد.
در اینجا سزاوار است به دو ویژگی جهان توجه کنیم که شناخت و پذیرش آنها موجب میشود تا در «الهیات علم» بتوانیم علوم طبیعی را از فراسوی محدودیتهای روششناختی شان بنگریم. نخست آنکه، جهان کاملا به خداوند وابسته است که معمولا در الهیات سنتی به پیروی از فلسفهی سنتی، این ویژگی را امکان جهان میخوانند. فعلا نمیخواهم به این مساله بپردازم که «آیا علوم طبیعی درباره نحوه هستی موجوداتی که مطالعه میکنند سخن میگویند یا خیر؟؛ اما حتی اگر چنین باشد قطعا در زمینهی وابستگی هستی آنها به خداوند اظهار نظر نمیکنند. این ساحتی است که به الهیات تعلق دارد و هدف الهیات علم آن است که در پرتو این حقیقت به تامل در علوم بپردازد. دوم آنکه جهان آکنده از ارزشها[۵] است. دست کم از هنگام تشکیل «حلقه وین[۶]» به خوبی دانسته شد که روش تجربی نسبت به ارزشها حساس نیست و تعابیر مربوط به هنجارها و ارزشها به واژگان علوم طبیعی تعلق ندارند.
با وجود این، سخن مزبور به آن معنا نخواهد بود که جهان حاصل ارزشها نیست. آفرینش جهان، نتیجه نقشه و طرح خاصی از سوی خداوند است که نه تنها همهی علوم طبیعی بلکه هرآنچه که در «دانش ارزش شناسی[۷]» به نام ارزشها میخوانند نیز در برمیگیرد. در بررسی مسالهی غایت و هدف، نظامی از ارزشها مطرح خواهد شد و اساسا«غایت»، خود یک ارزش به شمار میآید. بدین سان، مطالعهی علوم طبیعی از منظر ارزشی نیز موضوع «الهیات علم» خواهد بود.
منبع
Heller, Michael. 1996. The New Physics and a New Theology. Vatican:
Vatican Observatory Publications. Pp. 18-20, 95-99
[۱] .methodology
[۲] .positivism
[۳] positivist
[۴] .theology of science
[۵] .values
[۶] .Vienna Circle
[۷] .Axiology
[i] Michael Heller کیهان شناس است و در رشته فلسفه تحصیلات عالی دارد. وی هم اکنون علاوه بر پژوهش در زمینه کیهان شناسی و فیزیک بنیادی، مقام استادی فلسفه در آکادمی الهیات پاپ را در لهستان به عهده دارد.
نظر شما