تا پيش از خيزش هاي اخير مردمي و فروپاشي رژيم هاي ديكتاتور وابسته به غرب ، روند منازعه ، اعراب و فلسطينيان با اسراييل به گونه اي بود كه شكست هاي پي در پي نصيب مسلمانان و اعراب مي شد. چراكه به رغم انقلاب مردم فلسطين معروف به انتفاضه ، حركت سازش كارانه به محوريت مصر و جانبداري برخي ديگر از كشورهاي عربي ، اقدامات مردم بي دفاع فلسطين براي احقاق حقوق حقه ناكام مانده بود.
البته در اين ناكامي ها و تكرار تجربه چهار جنگ معروف اعراب با اسراييل جانبداري كليت جهان غرب از تضمين برتري نظامي و تحميل شرايط ظالمانه اين رژيم به فلسطين و منطقه نقش برجسته اي داشت. كم كم اين تصور در منطقه شكل گرفته بود كه گويا اسراييل سحري را در اختيار دارد كه با تضمين پيروزي ، شكست دائمي را نصيب مسلمانان مي كند. بدين ترتيب شرايطي در منطقه طي چندين دهه ايجاد شده بود كه گويا تز شكست ناپذيري اسراييل به عنوان واقعيت پذيرفته شده براي مردم مسلمان منطقه قلمداد مي گرديد.
البته اين تز شوم به حدي در نخبگان اعراب سازشكار و برخي از گروه هاي فلسطيني رسوخ پيدا كرده بود كه هرگونه اقدام نظامي و عملي عليه جاه طلبي هاي اسراييل را در منطقه بي اثر مي ساخت ، تحت اين شرايط سران تل آويو همگام با جرج بوش پس از استراتژي معروف حملات پيش دستانه براي وارد نمودن ضربه اول به دشمن ، تلاش هايي را هم براي تحقق شعار از نيل تا فرات به عمل آوردند. تقابل اين فرضيه تا يك دهه پيش گرچه بر پايه هاي منطق و عقل استوار بود ليكن صرفاً مبتني بر تحليل هاي ذهني تلقي مي شد. اما اين تز قبل از شروع بهار عربي در دو نوبت مشخص با شكست مواجه گشت ، اولي در جنگ 32 روزه اين رژيم با حزب الله لبنان در 2006 و دومي در جنگ نوار غزه ، دستاوردهاي عظيم اين دو جنگ خط بطلاني بر تز شكست ناپذيري اسراييل در منطقه بود ، چراكه در هر دو جنگ اسراييل به رغم به كارگيري تسليحات نظامي پيشرفته و حمايت غرب از تجاوز به لبنان و غزه نتوانست به اهداف خويش دست يابد و اين سرآغاز ناكامي هاي بعدي اين رژيم در منطقه و انزواي كامل آن گرديد. بعد از اين شكست هاي تاريخي اسراييل تلاش داشت تا سيطره رواني خود بر صحنه را حفظ كند كه البته قوي ترين برگه آن ايجاد تنش ميان گروه هاي فلسطيني و اختلاف ميان مسلمانان بود. لذا تلاش مي شد كه شكست هاي پي در پي اسراييل در منطقه را به عوامل خارج از منطقه از جمله حمايت علني ايران از نيروهاي مقاومت ربط دهند ، حتي سران تل آويو در يك اقدام هماهنگ با امريكا و خروج از جنوب لبنان و نوار غزه را به يك پروسه سياسي تعبير كردند و گويا اين رژيم در راستاي كسب مشروعيت و ايجاد دشواري براي مخالفان خود دست به اين اقدام زده است. اما پس از شروع بهار عربي به دلايل مختلف اسراييل در منطقه منزوي گشت در ذيل به برخي از اين عوامل اشاره مي كنيم :
1- گسست در روابط استراتژيك آنكارا – تل آويو :
روابط تل آويو – آنكارا تا زمان به قدرت رسيدن اسلامگرايان در تركيه همواره در حوزه هاي مختلف به ويژه مسايل دفاعي – استراتژيك رو به گسترش بوده است ، بطوريكه با عقد قرارداد 1996 ميان تركيه و اسراييل بيشترين كارشناسان مسايل سياسي از تل آويو – آنكارا به عنوان متحد استراتژيك و راهبردي در منطقه نام مي برند. سران اسراييل بر اساس تز پيراموني ارتباط نزديك با تركيه را راهي براي جلوگيري از ايزوله شدن در منطقه مي ديدند ولي با به قدرت رسيدن اسلامگرايان به رهبري حزب عدالت و توسعه از گرمي اين روابط كاسته شده و پس از اعزام كاروان آزادي براي شكستن حصر نوار غزه و حملات كماندوهاي اسراييل و كشته شدن تعدادي از ملوانان ترك وارد بحران جدي گرديد ، جدال هاي ديپلماتيك بين تركيه و اسراييل پس از نشست مجمع اقتصاد جهاني در دافوس سوييس و قاتل خواندن مقامات رژيم صهيونيستي از سوي اردوغان وارد بحران جدي گرديد ، به طوريكه عدم عذرخواهي مقامات اين رژيم به دليل حمله به كشتي ترك منجر به فراخواني سفير اين كشور از تل آويو گرديد ، گرچه رخدادهاي تركيه – اسراييل پيش از شروع بهار عربي است، با اين وجود تداوم تنش بين دو متحد سابق بر انزواي اسراييل و معضلات امنيتي آن افزوده است.
2- فروپاشي رژيم مبارك :
مصر از زمان سادات تا فروپاشي رژيم مبارك از متحدان نزديك اسراييل و غرب در منطقه محسوب مي گرديد ، بطوريكه غرب و اسراييل مصر را به عنوان كليد حفظ منافع راهبردي خود در منطقه تصور مي كردند. مصر نقش تاريخي و سنتي در قضاياي فلسطين ايفا مي كرد ، مبارك تلاش داشت ضمن تماس با گروه هاي مختلف فلسطيني آنها را به لزوم صلح با اسراييل قانع سازد ، بنابراين نقش مصر در طرح سازش نقش بي بديل و غيرقابل انكار بود و مبارك همواره در منازعه اعراب – اسراييل خود را به عنوان واسطه بي طرف معرفي مي كرد تا كشورهاي مختلف عربي گامهايي را براي صلح با اسراييل بردارند. البته مصر در طول جنگ حزب الله لبنان با اسراييل و نيز حصر نوار غزه شديداً طرف اسراييل را گرفت ، مبارك حزب الله را متهم مي ساخت كه بلند پروازي ها و ماجراجويي آن ، ثبات و امنيت منطقه را به خطر مي اندازد ، حتي مبارك در قبال خواست عمومي مصري ها مبني بر اقدام نظامي عليه اسراييل به دليل تداوم تجاوز به نوار غزه موضع مخالف گرفت و گفت ارتش مصر براي دفاع از مصر است نه جنگ با اسراييل.
بنابراين يكي از اثرات بهار عربي ، فروپاشي متحد سازشكار اسراييل و امريكا و اعلام مواضع جديد از سوي انقلابيون مصري بود گرچه شوراي نظامي حاكم بر مصر با ارتباطات پنهاني تلاش دارند با مديريت بحران و كاستن از اعتراضات ، مردم مصر را به تداوم رابطه با اسراييل و پايبندي به قراردادها و صلح كمپ ديويد قانع سازند با اين وجود ، حمله معترضين به سفارت اسراييل در قاهره و تنش در صحراي سينا بدليل كشته شدن چند نظامي مصر آينده روابط مصر جديد با اسراييل را با ابهامات جدي مواجه ساخته است. بنابراين اسراييل به عنوان يكي از بازندگان اصلي تحولات منطقه به ويژه مصر محسوب مي گردد.
3- يكي ديگر از اثرات بهار عربي را بايد در نزديكي گروه هاي فلسطيني و اتخاذ مواضع مشترك بر عليه اسراييل و تاكيد بر احقاق حقوق فلسطينيان دانست. حماس پس از پيروزي در انتخابات پارلماني اقدام به تشكيل دولت دهم فلسطيني نمود ولي تشكيلات خودگردان به رهبري ابومازن با اين دولت جديد به عنوان نماينده ملت فلسطين تعامل شايسته و مناسب نداشتند. اتخاذ مواضع تند عليه دولت قانوني ابوهنيه در نوار غزه و تلاش هاي سازمان يافته براي سازش با اسراييل به محوريت قاهره بر تداوم منازعه ميان گروه هاي فلسطيني افزود و درگيري هاي فلسطيني – فلسطيني به مقاومت اسلامي و مردم فلسطين عليه اسراييل ضربه زد و در نتيجه هزينه امنيتي و دفاعي اين رژيم را تا اندازه اي كاهش داد و اسراييل توانسته بود براي خروج از بحران داخلي و بن بست هاي سياسي – اقتصادي راه مطمئن پيشروي خود ببينند آنهم دميدن بر تنور اختلافات داخلي ميان گروه هاي فلسطيني بود. اين رژيم در سايه اختلافات حماس و تشكيلات خودگردان و سكوت هاي دولت هاي عربي توانست به تصرف زمين هاي فلسطيني و ايجاد شهرك هاي صهيونيستي ادامه دهد و گامهايي هم در يهودي سازي شهر قدس بردارد. ولي بهار عربي براي اسراييل تعبير به خزان شد. چراكه اسراييل علاوه بر از دست دادن متحدان نزديك مانند مبارك و بن علي با شرايط غيرقابل پيش بيني مواجه گشت ، گامهاي دو گروه متخاصم فلسطيني براي نزديك شدن به هم و تشكيل دولت واحد فلسطيني خواب سران تل آويو را آشفته تر نمود. بطوريكه در نشست اخير مجمع عمومي سازمان ملل متحد ، رايزني هاي ديپلماتيك گسترده اي براي پذيرفتن درخواست فلسطينيان مبني بر تشكيل دولت مستقل هر چند در سرزمين 1967 انجام پذيرفته است. گرچه اسراييل همچنان دلگرم به پشتيباني امريكا و برخي از كشورهاي اروپايي براي وتو درخواست محمود عباس در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است با اين وجود تحولات منطقه به نفع گروه هاي فلسطيني و به ضرر اسراييل پيش مي رود.
*عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
/214
نظر شما