به گزارش خبرآنلاین، کورش علیانی، نویسنده و محقق سه کتاب جدید آماده چاپ دارد که هر سه را انتشارات سوره مهر قرار است منتشر کند. او درباره این کتاب ها اینگونه می گوید: «اولین کتابم «یادداشتهای پای پنجره» است. این کتاب یادداشتهایی درباره رژیم صهیونیستی است که بیشتر سعی کردهام اخبار روز را دنبال کنم و هر کدام از این خبرها را که حواشی و زوایای پنهان داشتند، انتخاب و دربارهشان بنویسم. این یادداشتها میتواند برای خواننده جالب باشد؛ هم به لحاظ اینکه خواننده آن خبر خاص را شناسایی میکند و هم بدین سبب که اطلاعاتی عمومی درباره اسرائیل - که همیشه درباره آن حرف زده میشود و چیزی هم درباره آن نمیدانیم، به دست میآورد.»
وی در ادامه به دیگر کتاب در انتظار چاپش با نام «ولگردی در کوچههای زبان» اشاره می کند و می گوید: «این کتاب هم مجموعه یادداشتهایی است درباره پدیدههای زبانی. سعی کردهام در هر کدام از این یادداشتها، پدیدههای زبان فارسی را با دید علمی بررسی کنم. البته، در زمینه زبان اختلاف نظر وجود دارد. به طور خاص زبانشناسان بیشتر به ویژگیهای زبانشناختی زبان نگاه میکنند. ولی واقعیت این است که زبان نه ابزار تزیین است و نه به مکتوبات محدود میشود. زبان بیش از اینکه ابزار تزیین و مکتوب باشد ابزار ارتباط انسانی است. این ارتباط انسانی خیلی خیلی گستردهتر از این مفاهیم است. مثلاً اینکه هر روز شما دوستتان را میبینید و میگویید: «سلام حالتان چطور است؟» میگوید: «خوبم...» و ممکن است دوست شما اصلاً حالش خوب نباشد، ولی با این جمله «خوبم»، وضع روحیاش را انتقال نمیدهد. بنابراین، ما فقط مفاهیم را انتقال میدهیم. لذا، این جملات از معنا تهی است و فقط کارکردی اجتماعی دارد. این را زبانشناسان به رسمیت نمیشناسند و ملاک را زبان مکتوب و زبان گذشته میگیرند.»
علیانی توضیح می دهد: «اگر شما زبان را به عنوان ابزار نگاه کنید، ابزار به معیار نیاز ندارد. ابزار به مهارت نیاز دارد. شما هیچ وقت نمیگویید این خودکار غلط است. شما میگویید میتوانید با این خودکار بنویسید یا نه؟ یا میگویید این خودکار برای نوشتن مناسب است یا نه؟ این خودکار است یا قاشق؟ هیچ وقت غلط و درست درباره آن نمیگویید. بنابراین، به معیار نیاز ندارید. بلکه به مهارت نیاز دارید. زبان نه یک ابزار، بلکه سامانهای از سامانههاست. زبان مجموعه بزرگی از ابزارها را به ما میدهد. بنابراین، ما به معیار نیازی نداریم. بلکه به ساختن آن و استفاده ماهرانه از آن نیاز داریم.»
وی درباره سومین کتابش هم اینگونه به سایت سوره مهر می گوید: «اسم موقت کتاب سومم «همینه» است. شما با شنیدن یا خواندن اسم این کتاب باید دستِکم به یاد «پت و مت» بیفتید. چیز عجیبی که در دنیا وجود دارد این است که «پت و مت»هایی در جای جای این دنیا وجود دارند که بر مردم حاکم میشوند و پوست مردم را میکَنند که به اینها میگویند شاه و هیچ روال منطقی هم حاکم نیست که شاهی بیاید حاکم بر مردمی شود و بعد شما که رعیت باشید جز رنج و محنت چیزی حاصلتان نیست. و اگر هم که دور و بری شاه باشید که خوششناس خواهید بود. اما این چنین نباشید و بتوانید از این شاه یک فاصله تاریخی بگیرید جز خنده چیزی نمیبینید. خصوصیت مهم طنز خوب، که هزل و هجو نباشد این است که موقعیتی را توصیف میکند که اگر در آن موقعیت قرار داشته باشید، درد خواهید کشید و اگر بیرون از آن باشید و آن را ببینید، قاه قاه به آن میخندید. شما اگر جای چارلی چاپلین باشید و زمین بخورید، درد میکشید، اما از پشت دوربین که به زمین خوردن او نگاه کنید خندهدار است. مثل ِخندیدن به آنچه در دوران مختلف بر تاریخ کشورمان گذشته.»
علیانی در توضح این نکته می گوید: « اولین دوره دوره صلاحالدین ایوبی است. به سبب بلاهتی که در جنگهای صلیبی بود. این بلاهت که از آن سر دنیا آمدند اینجا که یعنی ما اینجا حقی داریم. بعدی، سلطان محمد خوارزمشاه است. کسی که لطف کرد و پای چنگیزخان را به کشور ما باز کرد. بعدی، خود چنگیزخان و بعدی پسر سلطانمحمد است که میتوانست نسبت به پدرش لایقتر باشد، ولی نشد که بشود. بعدی، جناب شاهشلطان حسین است که ما خیلی از ایشان ممنون هستیم. ایشان هر نوع کاری کردند که این کشور به غارت برود. بعد از شاهسلطان حسین داستان به سمت نادرشاه افشار میرود، سپس محمدشاه و آخرین هم ناصرالدینشاه است که این بحث ما تمام میشود و من به بقیه شاهان خاندان قاجار و رژیم پهلوی نپرداختهام.»
وی معتقد است: «در واقع، تصورم این است که هنوز موقع خندیدن به آنها نرسیده است. بحثهای مربوط به آنها هنوز داغ است. ما هنوز درگیر این هستیم که مشروطه تا کجا و مشروعه تا کجا؟ ما هنوز درگیر این هستیم که سلسله پهلوی از کجا آمد؟ هنوز در مورد 28 مرداد دچار ابهام هستیم. هنوز وقت خندیدن به آنها نرسیده است. راستش را بخواهید به ناصرالدینشاه که رسیدم عصبانی شدم و نتوانستم بخندم. زیرا من هم در این دوران و مضرات آن ذینفعم. دیگر نمیتوانستم بلاهت اینها را هم تحمل کنم و بخندم.»
6060
نظر شما