جشنواره فیلم فجر سی سالگی خود را با یک روز تأخیر نسبت به آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی، در سینمای رسانهها و سینماهای مردمی آغاز کرد. البته این شروع در سینمای رسانه با دربی پایتخت پیوند خورد تا جشنواره سیام از جذابیت فوتبال بیبهره نماند!
جشنوارهای که همچون سََلَف خود حاشیههای پررنگ تر از متناش بیشتر به چشم میآید. ولی تلاش برای حضور هرچه بیشتر فیلمهایی که به نظر میآمد نتوانند در این جشنواره به نمایش دربیایند و قرار دادن آنها در جدول نمایش سینمای رسانهها، در صورت عملی شدن میتواند این حاشیهها را به جزئی از متن تبدیل کند.
امسال هم جشنواره فجر همچون سالهای گذشته شروعی آرام داشت آنهم با چند تغییر برنامه و بالاخره افتادن قرعه به نام یک فانتزی کودکانه برای کلید زدن این رویداد سی ساله.
«سلام بر فرشتگان» نخستین ساخته فرزاد اژدری فیلم موفق بیست و پنجمین جشنواره کودک و نوجوان اصفهان است که پروانه زرین بهترین فیلم، فیلمنامه، بازیگر کودک و جلوههای ویژه را به خود اختصاص داده است. این فیلم با فیلمنامهای از کارگردان به تصور یک دخترک خردسال از مرگ میپردازد که نفس پرداختن به چنین مفهومی از ذهن یک کودک بیش از هر چیز دغدغهای بزرگسالانه به نظر میآید تا کودکانه.
اما پرداخت قصه و تلاشی که برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به دنیای کودکانه قهرمان شده، به گونهای میتواند این وجه را کمرنگ کرده و توجه را به یک فیلم مختص مخاطب کودک جلب کند. فیلمی که هوشمندانه با بسط زاویه دید قهرمان کودک به کلیت فیلم -که با وجوهی چون نریشن کودک و به تصویر کشیدن جهان اطراف از دید وی محقق شده-، مخاطب را با این دنیای ذهنی همراه میکند. فاصلهگذاریهای انجام شده که دو بازیگر کودک را مقابل پرده سبز نشان میدهد و انقطاع در روایت داستان به واسطه تکرار در برداشت و ... نیز از مواردی است که به بسط این نگاه میکند.
اما هرچقدر که داستان تا برآورده شدن آرزوی کودک برای توقف مرگ و میر در روی زمین دراماتیک پیش میرود، بعد از این اتفاق که قرار است مشکلات آدمها و زندگی بدون مرگ و میر ترسیم شود، این روند دراماتیک کمرنگ شده و بیش از هر چیز ترسیم زنجیرهای از مشکلات و گرههای کار اهمیت پیدا میکند تا شکلگیری آنها طی یک روند داستانی که به افت ریتم منجر میشود.
«تلفن همراه رئیسجمهور» ساخته علی عطشانی پس از فیلمهایی چون «پوست موز»، «دموکراسی تو روز روشن» و «در امتداد شهر» است. کارگردانی که از دغدغه پرداختن به مرگ و جهان پس از آن به فیلمهای انتقادی- اجتماعی با رگههای سیاسی روی آورده و البته در این فیلم حرکتی آرام و مطمئن در محدودهای بدون ریسک دارد.
فیلمنامه نوشته جابر قاسمعلی ایده جذاب و جسورانهای دارد که در نام فیلم خلاصه شده و آنهم جابجایی سیمکارت رئیسجمهور و رسیدن آن به دست مردی از همه جا وامانده است. مردی که وقتی در موقعیت تصادفی شنیدن درددل و مشکلات مردم قرار میگیرد، به تدریج هویت خود را فراموش کرده، دچار توهم شده و قدم در میدان عمل میگذارد.
فیلم با چنین ایدهای که میتوانست در بسط قصه و بخصوص طنز سیاسی وارد حیطههایی جدید شود که از آن انتظار میرود، راه فرعی را انتخاب میکند. به این ترتیب با گذر از کنار نقاط چالش برانگیز که امتیاز و وجه تمایز قصه است، بر بستر یک فیلم انتقادی- اجتماعی قابل انتظار حرکت میکند که حیطههای طنز آن هم آشنا و امتحان پسداده هستند.
به همین دلیل با فاصله گرفتن از خط اصلی و آنچه پیامد منطقی ایده اولیه و جذاب فیلم است، قصه چند مسیر فرعی را طی میکند تا در نهایت با توسل بر توهمی که بر قهرمان تسلط یافته به نوعی از وجوه سیاسی و بالقوه موجود تنها به عنوان موتور آغازگر استفاده کند و در ادامه به یک نگاه انتقادی- اجتماعی متداول بسنده کند.
«یک سطر واقعیت» ساخته علی وزیریان نخستین فیلم این کارگردان است که دغدغه معنوی و ماورایی همچون «خدا نزدیک است» و «تکهای از آسمان» ندارد و رویکردی اجتماعی به فضای جامعه و مهاجرت در قشر فرهنگی و مطبوعاتی در مقاطع اخیر دارد.
دغدغهای که وقتی میتواند رنگی از واقعیت بگیرد که با رویکردی منصفانه شرایط موجود و باید و نبایدهای موجود را در کنار مزایا، معایب و بازخوردهای مهاجرت در این قشر به تصویر بکشد. اما شیوه پرداخت داستان و بخصوص شخصیتها به گونهای است که از همان ابتدا سرانجام ماجرا برای مخاطب قابل انتظار و به نوعی از پیش تعیینشده است.
به همین دلیل نگاه سهلانگارانهای که به عملکرد و کنش و واکنشهای آدمها حاکم شده بیش از هر چیز آنها را از بستر شرایطی که سعی میکند به واقعیت پهلو بزند، دور کرده و مجموعه اتفاقات و ماجراها را بیش از هر چیز برآمده از طراحی اجباری نویسنده برای تغییر سمت و سوی قصه نشان میدهد تا واقعیت و آنچه قرار است یک سطر از واقعیت باشد!
نظر شما