سال تحصیلی آینده ساختار جدید آموزشی (6-3-3) اجرا میشود و دانشآموزان کلاس پنجم به جای گذر از مقطع ابتدایی و نشستن پشت میز کلاس اول راهنمایی، به عنوان سال ششمی در دبستان می مانند. البته هنوز معلوم نیست که اضافه کردن یک سال به طول دوره ابتدایی بر اساس کدام پشتوانه کارشناسی و تحقیقاتی و آزمایشی انجام میشود و به چه دلیل در بین 131 حکم سند تحول راهبردی، تغییر ساختار مقاطع در اولویت کاری وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته است؟
در سند تحول راهبردی هدف آموزش و پرورش تربیت افرادی "مومن، حقیقتجو و عاقل، عدالتخواه و صلحجو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، جمع گرا و منتظر و جهانی اندیش، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عزت نفس، دانا و توانا، پاکدامن و با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، خلاق و کارآفرین و مقتصد، سالم و با نشاط، قانون دار و نظم پذیر و..." تعیین شده است . آیا کوتاه و بلند شدن طول مقاطع تحصیل به تحقق این اهداف در مدارس کمک میکند؟ شواهدی دال بر اینکه تغییر ساختار مقاطع، در جهت اهداف آموزش و پرورش باشد در دست نیست.
در حالی که مسئولان آموزش و پرورش میگویند که این نظام نتیجه مطالعات تطبیقی و مقایسه نظام آموزشی کشور ما و 123 کشور دنیا است، نگاهی به تاریخ آموزش و پرورش ایران نشان میدهد که سیستم 6-3-3 تا سال 1345 شمسی در آموزش و پرورش ایران برقرار بوده و نظامی صد درصد بومی است. تغییر ساختار کنونی هم نوعی بازگشت به ساختار قدیمی آموزش و پرورش محسوب میشود.
یکی از مدیران ارشد آموزش و پرورش گفته است که این طرح در سال 68 به تصویب رسیده و سابقهای 22 ساله دارد، پرسش این است که اولا به چه دلیل این طرح در این مدت طولانی اجرا نشده است؟ از سوی دیگر یکی از اهداف طرح جدید حذف پیش دانشگاهی از نظام آموزشی است. میتوان این سوال را مطرح کرد که 22 سال پیش که هنوز طرح نظام جدید متوسطه اجرا نشده بود و دوره پیش دانشگاهی تاسیس نشده بود چگونه چنین طرحی تصویب شده است؟
ای کاش مسئولان دقیقا توضیح میدادند که 22 سال پیش طرح 6-3-3 در چه مرجعی تصویب شده است و اگر این طرح قبلا در یک مرجع قانونی به تصویب رسیده دلیل تصویب دوباره آن در شورایعالی آموزش و پرورش و شورایعالی انقلاب فرهنگی چه بوده است؟
از این اشکالات و ابهامات میگذریم چرا که مسئولان ارشد آموزش و پرورش عزم خود را برای اجرای طرح 6-3-3 جزم کرده اند. در این مرحله لازم است که مشکلات اجرایی با دقت شناسایی شوند و تمهیدات لازم برای اجرای صحیح طرح فراهم شود.
ممکن است گفته شود کم و زیادشدن طول دورههای آموزشی مساله کم اهمیتی است و نمیتواند چالشی برای آموزش و پرورش ایجاد کند، اما آموزش و پرورش با 950 هزار پرسنل و بیش از 12 میلیون دانش آموز و سروکار داشتن با 20 میلیون خانواده ایرانی باید برای تغییرات بزرگ یا کوچک خود را آماده کند و هیچ چیز را به آزمون و خطا واگذار نکند.
آموزش و پرورش قایق تندرو نیست که به سرعت تغییر جهت دهد. این دستگاه عظیم شبیه کشتیهای بزرگ اقیانوس پیما است که تغییر جهتهای سریع ممکن است به آن آسیب برساند.
شاید اصلیترین مشکل اجرای طرح، نیاز به جابهجایی احتمالی معلمان از دوره راهنمایی به دوره ابتدایی است. کاری که در نگاه اول ساده به نظر می رسد. در اولین سال اجرای طرح، مدارس راهنمایی با دوسوم ظرفیت واقعی خود کار میکنند و یک سوم معلمان و کادر اداری مدارس راهنمایی یعنی حدود 75 هزار نفر در لیست افراد مازاد بر نیاز قرار میگیرند.
طرح انتقال معلمان راهنمایی به ابتدایی منتفی است زیرا به دلیل مزیت کار در دوره راهنمایی حتی یک درصد دبیران راهنمایی داوطلبانه حاضر به تغییر مقطع و انتقال به دوره ابتدایی نیستند و از طرفی نمیتوان به صورت اجباری آنها را منتقل کرد و به دوره ابتدایی فرستاد. معلمان مازاد خواه ناخواه در دوره راهنمایی میمانند. پیش بینی می شود عدهای از آنها در پستهای کم اهمیت سازماندهی شوند، اما اکثر آنها باید عنوان معلم رزرو و معلم مازاد را از آن خود کنند.این مشکل تا 3 سال ادامه دارد زیرا در دو سال بعدی به ترتیب مدارس راهنمایی کلاس دوم و سوم نخواهند داشت.
با تاسیس کلاس ششم، آموزش و پرورش به 50 تا 60 هزار معلم ابتدایی آموزش دیده و پر انرژی برای حضور در کلاس ششم نیاز دارد. ممکن است بتوان 20 درصد معلمان کلاس ششم را از نیروهای مازاد دوره ابتدایی تامین کرد اما 80 در صد کلاسها بدون معلم میمانند. رحیم زمانی، مدیرکل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران از قول یکی از معاونان وزیر گفته است که برای تامین نیروی انسانی در پایه ششم ابتدایی، 12 راهحل وجود دارد که استفاده از نیروهای بازنشسته به شکل تمام وقت یکی از آنهاست.
از جمله راهکارهای دیگر استفاده از نیروهای قراردادی، آموزشیاران نهضت سوادآموزی، مدرسان مراکز تربیت معلم و معلمان حقالتدریس از شیفت مخالف است. اگر قبول داشته باشیم که معلمی کاری تخصصی است و نیاز به انرژی و دانش و تجربه و سواد دارد، هیچ یک از این 5 راه حل کارساز نیست. معلم بازنشسته فاقد انرژی کافی است و معلومات و روشهای آموزشی و تربیتی او به روز نیست. به علاوه صرف هزینه برای آموزش بازنشستگان کاری بیهوده است زیرا افراد در سن بازنشستگی به زحمت مطالب و روشهای جدید را میآموزند و اگر هم بیاموزند به کار نمی گیرند.
تفاوت سنی معلمان بازنشسته و دانش آموزان ششم ابتدایی هم دردسرساز است و معلم تحمل شیطنتها و سر و صدای دانش آموزان را ندارد. ظاهرا مسئولان آموزش و پرورش استدلالهای خود در باب اهمیت دوره ابتدایی و پایه ششم را فراموش کردهاند که میخواهند با انواع کارکنان بازنشسته و مازاد و فاقد سازمان و خسته کلاسهای ششم را پر کنند. همچنین استفاده از معلم خسته نوبت صبح برای پر کردن کلاسهای ششم ظلم مضاعف به دانشآموزان است.
افزوده شدن یک سال به دوره ابتدایی در مدارس 5 کلاسه روستایی مدرسه را با کمبود فضای آموزشی مواجه میکند. کشیدن تیغه وسط یکی از کلاسهای درس و تبدیل آن به دو کلاس و یا استفاده از کانکس برای جبران کمبود فضای آموزشی از جمله راهکارهای احتمالی است. این مشکل در مرحله بعد که نظام 3-3-3-3 باید اجرا شود یعنی مدارس ابتدایی به دو دوره مجزای سه ساله تبدیل شوند شکل دیگری به خود میگیرد.
مشکل دیگری که کمتر به آن توجه میشود، زیانی است که به خاطر اجرای این طرح به مدارس غیردولتی راهنمایی وارد میشود. سال آینده این مدارس کلاس اول نخواهند داشت و دانشآموز جدیدی وارد این مدارس نخواهد شد و به عبارتی یک سوم ظرفیت آنها به مدت سه سال خالی میماند. چنین تحولی درآمد این مدارس را کاهش میدهد و موسسان مدارس برای جبران ضرر یا باید شهریهها را 30 درصد افزایش دهند یا ورشکستگی را بپذیرند.
در کنار مشکلات نیروی انسانی و فضای آموزشی تهیه کتابهای درسی سال ششم ابتدایی در این فرجه کوتاه یکی دیگر از معضلات آموزش و پرورش است و ممکن است سرعت عمل کیفیت این کتابها را تنزل دهد.
*کارشناس مسائل آموزشی
47234
نظر شما