مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

۰ نفر
۱۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۹:۲۹

سیدعبدالجواد موسوی


نمي‌دانم چرا در هنگام درگذشت شاعران انقدر به هم مي‌ريزم و پريشان
مي‌شوم. جهان را بدون هر چيزي مي‌توانم تصور كنم الا بدون شعر. تحمل بار
گراني به نام هستي بدون شعر دشوار است و حتي مي‌توانم گفت محال. روزگار
ما روزگار نامهرباني‌هاست و در اين ميان با شاعران بيش از همه نامهرباني
مي‌شود. نمي‌دانم نياز به توضيح هست يا نه كه مرادم از شاعران لفظ
فروشان فرومايه‌اي نيست كه آبرو و شرافت آدمي را در ازاي سكه‌اي ناچيز به
حراج مي‌گذارند. دردمنداني را مي‌گويم كه روياهاي باشكوهشان را به شكل
كلمات درمي‌آورند تا دنياي نامهربان و دون‌پرور ما را تحمل‌پذير كنند.
شرافتمنداني را مي‌گويم كه اندوه مردمان را به قيمتي گزاف مي‌خرند و
شادماني خود را به رايگان در اختيارشان مي‌گذارند. پريشان‌گويي نكنم.
يكي، دو روز پيش مردي از تبار شعر و كلمه در ديار غربت از دار دنيا رفت
كه ادبيات فارسي معاصر نام بلندش را از ياد نخواهد برد. با «فريدون
فرياد» «يانيس ريتسوس» را شناختيم. شاعر شهير يوناني را. ترجمه فرياد از
ريتسوس آن‌قدر خوب بود كه شعر فرياد را هيچ‌وقت نديديم. نام او با ريتسوس
چنان گره خورد كه اگر كس ديگري ترجمه‌اي از شعر ريتسوس ارائه مي‌داد به
دلمان نمي‌نشست. البته دوستي فرياد و مراوده او با شاعر يوناني باعث شده
بود كه به ترجمه‌هاي فرياد اعتماد بيشتري داشته باشيم. فرياد فرزند جنوب
بود. مهرباني و بي‌آلايشي جنوبي‌ها در رفتار و گفتارش كاملاً نمايان بود.
گمانم سال گذشته همين وقت‌ها بود كه ديدمش. در مجله «كتاب همشهري» .علي
عبداللهي گفت‌وگويي با او انجام داد درباره ترجمه كه بي‌نظير بود و نكات
خواندني بسيار داشت. چاپ كردم. با تيتري كه بسيار پسنديده بود: ظاهر كردن
عكس از روي شيشه. آمد به قصد تشكر. آن‌قدر از مجله تعريف و تمجيد كرد كه
كم آوردم. گفت تعارف نمي‌كند. گفت در خارج از ايران هم مجلاتي از اين دست
ديده و معتقد است اين مجله از آنها هيچ كم ندارد. پيش‌گويي هم كرد. گفت:
اين مجله بيش از اين دوام نمي‌آورد، زيادي فرهنگي و منصفانه است.
پيش‌گويي‌اش درست درآمد. آن شماره آخرين شماره مجله بود. قرار شد هر موقع
ايران آمد ببينمش. كه نيامد و خبرش آمد. خبرش را كه شنيدم بغض كردم. وسط
اين همه پلشتي و دروغ و پشت هم‌ اندازي، خبر درگذشت انساني نجيب و دانا و
فروتن و زلال بيش از هر وقت ديگري طاقت‌سوز است.

کد خبر 197969

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سیاوش IR ۰۰:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۹
    0 0
    ... دیرگاه ، پس از جیره ی شبانه هنگامی که باد آرام می گیرد و ماهیانِ زرین ِ شب در لای ران هایشان می لغزند به چراغهای برقی ِ "لاوریو" نظر می دوزند چشمانِ خود را مثل ِگلوله هایی در قطار ِفشنگِ کهکشان فرو می کنند و خاموش و بی سخن راهِ چادرهایشان را در پیش می گیرند "میخالیس" در آستانه ی در ایستاد به جایی در دوردست ها نگریست و گفت: « رفقای ما آن بالا می جنگند » سخنی نگفتیم چراغ ها را روشن کردیم "روحش شاد..."
  • بدون نام IR ۱۲:۵۸ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۹
    0 0
    "مرادم از شاعران لفظ فروشان فرومايه‌اي نيست كه آبرو و شرافت آدمي را در ازاي سكه‌اي ناچيز به حراج مي‌گذارند". یاد دکتر استاد (یا شایدم استاد دکتر) علی معلم افتادم.

آخرین اخبار