موفقیت فیلم جدایی نادر از سیمین در مراسم امسال اسکار، قاعدتا از جهات بسیاری شادی آور و افتخارآفرین است. اما آن چه باعث شادی نگارنده شده است، عمدتا معطوف به سه نکته است.
نکته نخست آن که روندی که این فیلم تا به حال طی کرده است، بی شباهت به یک ماجرای دراماتیک نیست. هنوز از یاد نبرده ایم که سال گذشته چگونه به خاطر دستمالی، قیصریه ای در آستانه سوختن قرار گرفته بود و به خاطر حرف هایی حاشیه ای در یک جشن، جلوی فیلمبرداری این اثر گرفته شد و جنجالی بحرانی شکل گرفت. هر کس که کوچک ترین اطلاعی از مناسبات سینمایی داشته باشد، می داند که تعلیق یک پروژه سینمایی در میانه کار تا چه میزان می تواند اثر منفی روی روحیه و انگیزه عوامل آن، مخصوصا تهیه کننده و کارگردانش بگذارد. خوشبختانه با درایت جمعی از سینماگران و به ویژه خود فرهادی، آن غائله نابخردانه ختم به خیر شد، اما این بحران خاطره ای بود که از یادرفتنی نبود و زمانی که فیلم ساخته شد و به مرحله نمایش رسید و از همان بدو اکران، موفقیت های داخلی و خارجی اش در سه عرصه عموم مخاطبان، محافل جشنواره ای و منتقدان شروع شد، این خاطره نیز در اذهان باقی بود. اما درام این فرایند هنوز ادامه داشت و با موج غریبی از جانب جریان ها و رسانه ها و تریبون هایی که فیلم را با واژه های کلیشه ای همچون سیاه نمایی و خودفروختگی و خیانت و دروغگویی و غربزدگی و امثال ذلک توصیف و بلکه متهم می ساختند، فضایی شکل گرفت که انگار از یک ماجرایی جنایی و مجرمانه پرده برداری می شود. این روند حتی تا شب اسکار هم ادامه داشت و حرف هایی تکراری از زبان و قلم این و آن تراوش می یافت. بالاخره فیلم در اسکار برنده شد و درست مثل یک فیلم دراماتیک قوی که قهرمانش بعد از تحمل ناجوانمردی ها و حسادت ها و زمین خوردن ها، باز هم برمی خیزد و سرانجام به مقصود می رسد، فرهادی و فیلمش هم پیروز میدان شدند. لذت پیروزی فرهادی، فارغ از هر جنبه ای، از حیث شباهتش با یک داستان مهیج و تعلیقی، فراوان است.
نکته دوم آن که این روزها صحبت های زیادی از افتخار ایران و ایرانی و سینمای ایران و...می شود و خواهد شد. بنده قاعدتا به عنوان هموطن فرهادی، از این که یک ایرانی در این عرصه موفق شده است خوشحالم؛ اما به نظرم این موفقیت کمترین ارتباط را با چنین عقبه ای دارد. فرهادی از معدود سینماگرانی است که بدون بهره گیری از رانت های سیاسی و فامیلی و اقتصادی و شبکه ای و...وارد سینما شده است و با اتکا بر تجربه، تحصیلات، پشتکار و استعداد خودش به توفیق رسیده است. این اسکار، لایق شخص و شخصیت خود او و سایر همکارانش در این پروژه است و الصاق کردن سینمایی رانت خوارانه به موفقیت او، اشتباهی مطلق است. من از پیروزی فرهادی خوشحالم، چون این موفقیت را موفقیت استقلال و انسانیت یک هنرمند می دانم، فارغ از هر وابستگی و آرایه ای نژادی و صنفی. اگر هم به عنوان یک ایرانی خوشحال باشم، از این جهت است که فرهادی تصویر جامعه سرزمین مرا با صداقت و دقت ترسیم کرده است و مردم دنیا در واقع با تماشای مختصات کنونی جامعه من، از فیلم فرهادی استقبال کرده اند؛ نه این که چون فرهادی ایرانی است و من هم ایرانی ام پس باید افتخار کنم. زحمتش را یکی دیگر کشیده؛ من بابت مسائل نژادی افتخار کنم؟ شاید از همین رو است که به نظرم این جایزه اسکار و سایر جوایزی که به فیلم جدایی نادر از سیمین تعلق گرفته است، بسیار متفاوت است با پیروزهایی جهانی که در میادین ورزشی و یا المپیادها به دست می آید. در ورزش و المپیادهای درسی، بحث اندیشه و هنر و ادراک عواطف و احساس بسیار کمتر مطرح است و ماجرا بیش تر یا به قدرت عضله و تکنیک هایی بدنی مربوط است یا به قدرت محفوظات و حل معادلاتی فرمولی که تازه قبلش هم کلی اردو و قرنطینه و تمرین و ...برای شرکت کنندگانش برپا می شود. در حالی که پیروزی یک هنرمند در عرصه های جهانی، بینش و ادراک و قدرت تبیین او را از فهم جامعه و فرد و انسان نشان می دهد، بی آن که برایش رانت هایی انحصاری گذاشته شود و البته در جامعه ما که این موضوع تازه کاملا معکوس هم هست و قدر و منزلتی که وزنه بردار و دانش آموز پرورده شده شیمی می بیند، بسی بیش از سینماگری است که رسانه ملی موفقیتش را پشت اخبار زایمان لاک پشت ها و سرطان موش ها ماسکه می کند.
نکته سوم، شرافت و صداقت و سلامت نفسی است که در فیلم فرهادی موج می زند و به نظرم بخش عمده ای از جوایز و موفقیت های فیلم، در واقع تعظیم فطری مردم دنیا به این مقولات ارزشمند است. آنان که به فیلم فرهادی تهمت می زنند که جامعه ایران را دروغگو ترسیم کرده است، احتمالا بخش عمده شان خود به درد دروغ مبتلا هستند و از این که فرهادی پیکان بر مرکز هدف زده است، عصبانی هستند. فیلم فرهادی حکایت درگیری شرافت بشر با موقعیت هایی است که او را به سمت پنهانکاری و دروغ سوق می دهند و در این معرکه شرافت آدمی در نهایت پیروز می شود. اگر نادر و سیمین و راضیه و حجت به دروغ رضا می دادند، مطمئنا وضع شان این نبود که در پایان قصه می بینیم. اما درک چنین حقیقتی برای دروغگویان، نه آن که دشوار باشد، بلکه سنگین و ناگوار است. در روزگاری که دروغ تبدیل به سکوی پرتاب قدرت و ثروت و حشمت شده است، جدایی نادر از سیمین باید هم دروغ پردازان را آشفته سازد. اسکار این فیلم، ستایشی است از راستی و شرافت؛ چیزی که متأسفانه در برخی محافل داخلی حتی عکس
آن دیده می شود و هر چه فیلمی تاریخ را بیش تر تحریف کند و دروغ فراوان تر تحویل دهد، میزان تکریمش نیز افزون تر می شود.
آن دیده می شود و هر چه فیلمی تاریخ را بیش تر تحریف کند و دروغ فراوان تر تحویل دهد، میزان تکریمش نیز افزون تر می شود.
آقای فرهادی! رسیدن تان بر بلندای ارتفاع سینما گوارایتان باد که اوج شما برای این فیلم، ترجمان اوج شرافت و صداقت و استقلال و راستی است.
نظر شما