۰ نفر
۲۰ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۲:۱۳

فرشادمومنی

از سال‌هاي مياني دهه 1960 در ادبيات توسعه با موجي سروكار داريم كه از آن به عنوان نهضت شاخص‌هاي اجتماعي نام برده مي‌شود و بحث بر سر آن است كه حال كه پذيرفتيم وجه اجتماعي زندگي انسان هم حائز اهميت است با چه مبناي نظري با اين مسئله روبرو شويم ؟
تحولاتي كه به اعتبار تجربيات توسعه در كشورهاي در حال توسعه اتفاق افتاد به گونه ديگري كوشش‌هاي نظري را تكميل مي‌كرد و پيامش اين بود كه بايد به وجه اجتماعي انسان حتي براي درك دقيق‌تر و بهتر عملكرد اقتصادي او توجه بيشتري كنيم.
در ربع پاياني قرن بيستم مسئله ديگري پيدا شد اين پديده جهاني شدن اقتصاد بود در مورد جهاني شدن اقتصاد حداقل از سه زاويه، وجه اجتماعي زندگي انسان و تأثيرات تعيين‌كننده آن بر عملكرد اقتصادي برجسته شد. وجه اول اينكه در اثر انقلاب انفورماتيكي و الكترونيكي كه تغييرات شگرفي را در همه جنبه‌هاي حيات اجتماعي انسان پديد آورد، با افزايش بي‌‌سابقه ارتباطات و تعامل بين انسان‌ها روبرو شديم. يعني ميزان تحركات، مسافرت‌ها، ارتباطات اينترنتي و ... موقعيت بي‌سابقه‌اي را در افزايش ارتباطات پديد آورد كه اين به معناي افزايش اصطكاك‌ها است و در اين چارچوب نقش محدوديت‌هاي موجود در عرصه اطلاعات در عملكرد اقتصادي نسبت به گذشته بسيار برجسته‌تر شد. نكته دوم اين بود كه در اثر اين تعاملات فزاينده و اصطكاك‌ها با افزايش خارق‌العاده مبادله اقتصادي در مقياس جهاني روبرو هستيم.
به طوري كه از سال 1980 تا امروز همواره نرخ رشد صادرات از نرخ رشد توليد در مقياس جهاني بالاتر است و طبيعتاً اين گسترش مبادلات در كنار ويژگي‌هاي پنج‌گانه اطلاعات، مبادله را در مقياس جهاني با ابعاد كم‌سابقه‌اي از نظر گستره و عمق ريسك‌هايي كه طرفين مبادله با آن درگير بودند روبرو ساخت.
عنصر سوم در پديده جهاني شدن كه تركيب اين سه عنصر به درك مفهوم سرمايه اجتماعي كمك كرد و باعث شد ايده‌هاي اوليه و خاصي كه مطرح بود خيلي زود جدي شود و سرمايه اجتماعي نقشي تعيين‌كننده در مبادلات جهاني داشته باشد، مسئله وارد شدن دانايي در تابع توليد و ظهور اقتصادها و جوامع مبتني بر دانايي بود. در چارچوب اين شرايط جديد با اين واقعيت روبرو مي‌شويم كه انسان‌ها در فرايند توليد از يك طرف با برجسته‌ترين جايگاه در تاريخ اقتصادي خود روبرو مي‌شوند و وزن انسان‌ها و سرمايه‌هاي انساني در خلق ارزش افزوده جديد به يك ابعاد استثنايي مي‌رسد و از طرف ديگر الگوي تعامل با انسان‌ها در فرايند توليد به شيوه‌هاي پيشين ديگر قابل تداوم نيست يعني علاوه بر اينكه نقش انسان در ايجاد ارزش افزوده جديد فوق‌العاده بالا مي‌رود جايگاه انسان در فرايند توليد هم به انساني‌ترين نقطه خود در طول تاريخ بشر مي‌رسد. يعني وزن و سهم توانايي‌هاي فيزيكي انسان در خلق ارزش افزوده جديد به سمت صفر ميل مي‌كند و سهم ايده‌ها و توانايي‌هاي ذهني انسان در اين شرايط به جايگاه بي‌سابقه مي‌رسد.
تركيب اين دو مسئله باعث مي‌شود كه ما با يك انقلاب بزرگ در علوم اجتماعي و انساني روبرو شويم در اقتصاد با صعودي شدن بازدهي در اثر ورود دانايي در تابع توليد با شرايط كاملاً متفاوتي از استانداردهاي متعارفي كه در نظريه‌هاي اقتصادي مطرح بود روبرو مي‌شويم. در عرصه مديريت گفته مي‌شود وقتي انسان به انساني‌ترين جايگاه فرايند توليد دست پيدا كرد همه آنچه كه به انسان مربوط مي‌شود، اهميت پيدا مي‌كند؛ احساسات، عواطف، ترجيحات، سليقه‌ها و ... به شكل بي‌سابقه‌اي حساسيت پيدا مي‌كند به همين خاطر در اين مرحله مثلاً در دانش مديريت با انقلابي روبرو مي‌شويم كه به آن انقلاب پسافوردي مي‌گويند و تحت تأثير آن است كه مسئله مشاركت انسان چه در وجه سياسي و چه در وجه اجتماعي و اقتصادي، چه در مقياس بنگاه چه در مقياس ملي اهميت فوق‌العاده‌اي پيدا مي‌كند و همه اينها دست به دست هم مي‌دهد تا وجه اجتماعي زندگي انسان از جايگاه فوق‌العاده‌اي برخوردار مي‌شود و مسئله سرمايه اجتماعي به اين اعتبار موضوعيت پيدا مي‌كند كه به قاعده مشاهده‌هاي بي‌شمار چه در مقياس بنگاه‌ها و چه كشورها اين نتيجه حاصل مي‌شود كه شبكه روابط ميان انسان‌ها با برجسته كردن عنصر اعتماد و با تسهيل مبادله اطلاعات نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي در كاهش هزينه مبادله ايفا مي‌كند.

/3131

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 203262

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 14 =