به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کتاب «خیلی محرمانه؛ خاطرات حسن تابانمنش از کودکی تا پایان ماموریت در مصر» نوشته فاطمه ملکی دی ماه ۱۴۰۳ توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد. این کتاب دربرگیرنده خاطرات یکی از مسئولان امنیتی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بیش از ۳۰ سال با گروهک منافقین، نیروهای حزب توده و معاندین جمهوری اسلامی ایران مبارزه کرده و در سالهای دفاع مقدس و پس از جنگ ماموریتهای امنیتی و اطلاعاتی را در خارج از کشور انجام داده است.
خبرگزاری تابناک چندی پیش مرور و بررسی این کتاب را آغاز کرده که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
مسافرکشی و تحصیل در مقطع کارشناسی زبان فرانسه
حسن جواهری، سال ۱۳۶۸ در دانشگاه قبول شد و رشته زبان فرانسه را برای تحصیل انتخاب کرد. اون در آن برهه حقوق کمی میگرفت و به گفته خودش نمیتوانست خرج ماهیانه را با حقوق سپاه تامین کند؛ تا جایی که گاهی توان خرید یک شانه تخممرغ را هم نداشت. به همین دلیل ناچار به مسافرکشی از مسیر خانه تا دانشگاه شد. بعدازظهرها پس از پایان کلاس هم در مسیر برگشت مسافرکشی میکرد. همان زمان معاونت نیروی انتظامی اصفهان به او پیشنهاد شد که علیرغم امکان تحصیل در حین خدمت و دریافت درجه و سمت بالاتر، ای نپیشنهاد را نپذیرفت و تحصیل در رشته زبان فرانسه را ادامه داد.
چهار سال از زندگی حسن تابانمنش به تحصیل و زندگی در اصفهان گذشت که در پایان این بازه زمانی، اخبار ناآرامیهای بوسنی و جنگ داخلی یوگسلاوی را شنید. با گرفتن مدرک کارشناسی زبان فرانسه، از دانشگاه راهی سپاه شد و خود را به «آقای وحیدی» رساند. جواهری با حضور دوباره در سپاه، متوجه شد ستاد همت راهاندازی شده و «آقای وحیدی» پشتیبانی مستشاری این ستاد را به او پیشنهاد کرد. تابانمنش هم با پذیرش این پیشنهاد، پژوهشهای خود درباره چرایی جنگ بوسنی را آغاز کرد.
با شروع کار در زمینه بوسنی، تابانمنش اولین تیم رسانهای را به این منطقه فرستاد تا گزارشهای جنگ را به صورت مستقیم ارسال کنند. خود نیز با گروه همراه شد و پس از مدتی به تهران برگشت. رمضان سال ۱۳۷۵ بود که تابانمنش به بوسنی رفت و پس از ۱۵ روز حضور در این منطقه، به کرواسی رفته و ۵ روز را نیز در اسلونی به سر برد تا با اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم بالکان آشنا شود. تحقیقات فرهنگی نیز از اولویتهای او در اینسفر بودند و پس از تهیه گزارش به تهران بازگشت.
فشار آمریکا باعث شد بوسنی خروج سپاه را کلید بزند
یکی از نکاتی که حسن جواهری یا تابانمنش به طور سربسته و تلویحی در کتاب خاطراتش به آن اشاره میکند، کمکاری تبلیغاتی ایران درباره فعالیتهای پررنگش در جنگ بوسنی است. جواهری میگوید شرایط بوسنی طوری شد که مردم این کشور پس از جنگ، آمریکا را ناجی خود میدانستند در صورتی که میدانستند ایران کارهای زیادی کرد و کمکهای زیادی به مردم بوسنی رساند. راوی کتاب «خیلی محرمانه» میگوید اگر نبودیم، بوسنی خیلی زودتر، سارایوو و شهرهای دیگرش را از دست میداد. تا چند ماه پس از صلح دیتون هم اوضاع تا حدودی عادی بود اما شرایط طوری شد که علی عزت بگوویچ، به خاطر فشارهای آمریکا ناچار شد از ایرانیها بخواهد بوسنی را ترک کنند.
به این ترتیب با وجود همه کمکهایی که ایران در جنگ بوسنی انجام داد، دولت این کشور اعلام کرد هفت تا هشت تن از فرماندهان سپاه باید بوسنی را ترک کنند. بهتبع فرماندهها، باقی نیروهای ایرانی هم باید از بوسنی بیرون میرفتند. چون به گفته جواهری در همه شهرها و استانهای این کشور نیرو و سلاح داشتیم. در ادامه سیر حوادث، علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه، گزارشی از جو سیاسی بوسنی به رهبر انقلاب تقدیم و درخواست کرد ستاد همت از سپاه به وزارت خارجه منتقل شود. رهبر انقلاب نیز با این خواسته موافقت کرده و درنتیجه ستاد همت از سپاه به وزارت خارجه واگذار و به مرور زمان منتفی شد.
حاج عماد همه چیز را سامان داده بود/ سفر حاج قاسم به لبنان
حسن جواهری سال ۱۳۷۷ دوباره به لبنان رفت. او در این سفر چارت سازمانی حزبالله را بسیار منظم و اصولی دید و متوجه شد عماد مغنیه، همه تشکیلات را در قالب ساختاری اطلاعاتی نظم و ترتیب داده است. به همین دلیل حزبالله عملا از سپاه پاسداران جدا شده و مستقل عمل میکرد.
در همان مقطع حاج قاسم سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و سفری را به لبنان تدارک دید. او همان سال ۷۷ و پس از انتصاب به این سمت، وارد لبنان شد و جواهری در سفر سردار سلیمانی، گزارشی از اوضاع به او ارائه کرد که مورد پذیرش قرار گرفت. شهید سلیمانی پس از دریافت گزارش از تشکیلاتی که شهید عماد مغنیه سازمان داده بود، بازدید کرد. پس از بازگشت سردار سلیمانی از لبنان، ماجراهای حضور طالبان در افغانستان پیش آمد و فرمانده سپاه قدس ناچار شد روی مسائل ایران و افغانستان متمرکز شود.
اتفاق بعدی در زندگی حسن جواهری این بود که به عنوان رابط بین سپاه قدس و بخش اطلاعات حزبالله انتخاب شد؛ اما چون مسئول بالادستیاش فقط توانایی برقراری ارتباط با کسانی را داشت که به فارسی صحبت میکردند، ارتباط با نیروهای حزبالله کاهش پیدا کرد و فعالیتهای جواهری به کارهای پیشتیبانی خلاصه شد. درنتیجه انگیزه خود را برای ماندن در لبنان از دست داد و به ایران بازگشت.
ایفای نقش در مقام مترجم حاج قاسم
جواهری میگوید در ادامه حضورش در نیروی قدس سپاه به این جمعبندی رسیده بود که این نیرو باید کوچکتر و خبرهتر شود؛ یعنی تعداد نیروها کاسته شود اما افراد خبره و کارکشته به کار گرفته شوند. او میگوید حاج قاسم سلیمانی نیز چنین نظری داشت و در پی انجام چنینتدبیری بود اما خیلیها موافقش نبوده و برای این مسئله مانعتراشی کردند.
حاج قاسم سلیمانی اسفندماه ۱۳۷۷ سفری پانزدهروزه به کردستان عراق داشت و در منطقه طالبانی حضور پیدا و با جلال طالبانی دیدار کرد. حسن جواهری در این سفر به عنوان مترجم حاج قاسم سلیمانی ایفای نقش کرد. او سپس در اسفندماه ۷۷ کنکور داد و در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد پذیرفته شد.
ورود اطلاعات سپاه به غائله کوی دانشگاه و دستگیری مسعود بهنود و ابراهیم نبوی
بازگشت دوباره جواهری به ایران، با اتفاقات کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ همزمان بود که به تعبیر او، بین نیروهای امنیتی یک دوگانگی شکل گرفت. به همین دلیل نمیشد تصمیم گرفت چگونه با معترضان برخورد شود. جواهری میگوید اعتراض دانشجویان طوری نبود که بخواهند روبهروی نظام بایستند اما عدهای هم بودند که از شرایط سوءاستفاده کردند. جواهری در صفحه ۲۶۵ کتاب «خیلی محرمانه» میگوید: «چند نفر از مسئولان، آتش این درگیری را شعلهورتر کردند. آنها جلساتی با دانشجویان میگذاشتند و به بهانه حمایت از دانشجویان بیانیه میدادند؛ اما از این طرف دستور برخورد میدادند.»
با پیچیدهتر شدن اوضاع، قوه قضاییه، اطلاعات سپاه را وارد ماجرا کرد. جواهری میگوید با حکم قوه قضاییه، اطلاعات سپاه جان تازهای گرفت و «آقای وحیدی» مسئول کار شد که جواهری را نیز به عنوان مسئول اطلاعات در نظر گرفت. به این ترتیب نیروهایی چون حسن جواهری از سپاه قدس بیرون آمدند تا به اطلاعات سپاه در مواجهه با غائله کوی دانشگاه کمک کنند. جواهری با نگاهی انتقادی به حوادث سال ۷۸ و کوی دانشگاه نگاه میکند و در کتاب خاطراتش از آنبرهه نوشته است:
«هنوز تفکر امنیتی این بود که هرکسی مخالفت میکند، با کل نظام مخالف است و جنس او از جنس منافقین است؛ اما من فکر میکردم این جریان خاص با براندازها فرق میکنند و معترضان از منافقین و جریانات وابسته نیستند. با این حال نوع برخوردهایی که شد، سطح اعتراضات را افزایش داد؛ چون ما هرچه بیشتر پیش رفتیم، مواضعشان تندتر شد و این به نفع جریانات برانداز بود تا کشور را به هم بریزند. کشور که ملتهب شد، منافقین و گروهک فرقان و جریانات چپ مسلحانه وارد میدان شدند. آنها با ترور و انفجار و وابستگی به جریانات خارجی توانستند اوضاع را وخیمتر کنند.» (صفحه ۲۶۶)
پس از دستگیریهایی که از پی آمدند، جواهری برای بازجویی از معترضان و دستگیرشدگان به زندان اوین فرستاده شد. روایت او از مواجهه با متهمان، دیدن مسعود بهنود و سیدابراهیم نبوی و جمع زیادی از معترضان در زندان اوین است. راوی «خیلی محرمانه» در خاطراتش به بازجوییهای منطقی و معمولی از این افراد اشاره کرده است.
حاج قاسم متعلق به هیچ جریانی نبود؛ نه اصولگرا نه اصلاحطلب!
پس از ماجرای کوی دانشگاه، جواهری بنا داشت به نیروی قدس برگردد. «آقای وحیدی» از اطلاعات سپاه رفته و حسین طائب و مرتضی رضایی جایش را گرفته بودند. درنتیجه او تصمیم گرفت به نیروی قدس بازگردد. طائب نامهای به سردار سلیمانی نوشت و درخواست کرد جواهری را به عنوان نیروی اطلاعات به واحد او بسپارند و این نیرو به سپاه قدس برنگردد؛ اما جواهری که تمایلی به ماندن نداشت اعلام کرد میخواهد نیروی سپاه قدس باقی بماند. او روایت میکند که به علت این مخالفت، تصور اشتباهی در ذهن طائب شکل گرفت و فکر کرد حاج قاسم سلیمانی مانع این کار است. او در جایی گفته بود حاج قاسم گرایش بیشتری به سمت اصلاحطلبان دارد. جواهری درباره این قضاوت در کتاب خاطراتش چنینروایتی دارد:
«اما نمیتوانستم اینطور قضاوتی را درست بدانم؛ چون حاج قاسم اهل هیچ جریانی نبود. او نه طرفدار اصلاحطلبان بود و نه اصولگرایان. بعد از حل و فصل ماجرای کوی دانشگاه، دوباره به نیروی قدس برگشتم.» (صفحه ۲۶۸)
کار اطلاعاتی در بالکان با پوشش دانشجویی و کارمندی
حسن تابانمنش سال ۱۳۷۸ درخواست جابهجایی کرد که این درخواست با موافقت حاج قاسم سلیمانی روبهرو شد. به این ترتیب راه ورود تابانمنش به بخش بالکان نیروی قدس باز شد. در ادامه از او خواستند بخش اطلاعات بالکان سپاه قدس را راهاندازی کند. درنتیجه به عنوان دانشجوی زبان صربی با پاسپورت معمولی وارد کرواسی شد و از زاگرب، ویزای صربستان را گرفته و وارد اینکشور شد. خبرگزاری ایرنا در آن مقطع در صربستان دفتر داشت و جواهری توانست به عنوان ویراستار اخبار در دفتر ایرنا استخدام شود. او در این مقطع، گزارشهای ترجمهشده را ویراستاری کرده و به تهران ارسال میکرد.
پس از سه ماه فعالیت در دفتر ایرنا، جواهری به ایران بازگشت و سال ۱۳۸۰ قرار شد به عنوان ناظر اجرایی کاروانهای به حج برود. این ماموریت او هم پس از ۲ ماه به پایان رسید و او به ایران بازگشت.
قدم بعدی حسن تابانمنش این بود که به عنوان کارمند سفارت وارد کرواسی شود. او میگوید در آن مقطع اوضاع طوری شده بود که فرانسه تمایل پیدا کرد علیه آمریکا و انگلیس با ایران همکاری کند. درنتیجه او، با مسئول امنیتی فرانسویها در زاگرب دیدار و گفتوگو کرد.
جواهری زمان اقامت در زاگرب، سمت رسمی نداشت. پس از مدتی فعالیت هم به او ابلاغ شد به ایران بازگردد. به این ترتیب او سال ۱۳۸۴ به ایران بازگشت و قرار شد فعالیتهایی را که در اروپا شروع کرده بود، ادامه دهد. درنتیجه چندمرتبه، جمع زیادی از حزب مسلمانان فرانسه و گروه شیعیان ایتالیا را به تهران آورد و کمک کرد در انتخابات شهرداریهایشان شرکت کنند. در همان مقطع رژیم صهیونیستی روی ایرانیهایی که در فرانسه تحصیل میکردند، نظارت زیادی داشت و روژه گارودی را هم که هولوکاست را یک افسانه و دروغ خوانده بود، به دلیل توهین به یهودیان زندانی کرد.
بنیصدر میخواست به ایران برگردد
سال ۱۳۸۹ این مسئله به گوش حسن جواهری رسید که ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور مخلوع میخواهد به ایران برگردد و هیچ فعالیت سیاسی نداشته باشد. به گفته راوی «خیلی محرمانه» این مسئله مطرح شد اما به نتیجهای نرسید.
۲۵۹
نظر شما