پیش بینی این عالم جامعه شناسی در باره نظام حکمرانی و حجاب / صدای مردم شدن با ایستان میان علم و عمل / وقتی جامعه‌شناس، وجدان جامعه می‌شود

سراج زاده در مقاله‌ای در سال ۱۴۰۲ با عنوان «این جنگ مغلوبه است؛ نظام حکمرانی و مساله حجاب» چنین نوشت: «از منظر اجتماعی هم می‌توان استدلال کرد هنجارهای اخلاقی که جنبه فرهنگی دارند لزوما نباید به قانون تبدیل شوند. بسیاری از هنجارهای اخلاقی را جامعه با ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود رواج می‌دهد و نه با اجبار قانونی. فرض کنیم زشتی اخلاقی و حرمت بی‌حجابی به همان اندازه دروغگویی و غیبت کردن باشد که مطابق احادیث و روایات دینی چنین نیست. مگر می‌شود برای جلوگیری از چنین هنجارهای پسندیده‌ای قانون نوشت و نیروی پلیس را صرف اجرای آن کرد؟

گروه اندیشه: دکتر محسن گودرزی جامعه‌شناس ایرانی ؛ مدیر علمی موج دوم پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در سال ۱۳۸۲ است. او صاحب تالیفات عمیقی است که حکایت از نگاه همه جانبه این اندیشمند در حوزه جامعه شناسی دارد. او مطلب زیر را در تقدیر و تحلیل شخصیت و رویکرد دکتر سیدحسین سراج‌زاده به عنوان یک جامعه‌شناس تحریر و در سایت انجمن جامعه شناسی منتشر کرده است. گودرزی  تلاش می‌کند نشان دهد سراج‌زاده چگونه توانسته نقش یک محقق و یک فعال اجتماعی را به شکلی اصولی و مؤثر ایفا کند. همچنین، به طور ضمنی به جایگاه و مسئولیت جامعه‌شناسان در جامعه ایران و نحوه مواجهه آن‌ها با انتظارات مختلف می‌پردازد و رویکرد سراج‌زاده را به عنوان یک الگوی موفق در این زمینه معرفی می‌کند. در نهایت، بر اهمیت جامعه‌شناسی مردم‌مدار، باور به ظرفیت جامعه و تعهد به دموکراسی به عنوان اصول راهنمای اندیشه و عمل یک جامعه‌شناس تاکید می‌کند. گودرزی تجربه سراج‌زاده را راهی برای فهم جایگاه جامعه‌شناس در میدان اجتماعی و سیاسی ایران می‌داند و با وام گرفتن از نظریه مایکل بورووی، نشان می‌دهد که جامعه‌شناسان بر اساس نسبتشان با قدرت، مردم و دانش، در موقعیت‌های متفاوتی قرار می‌گیرند. گودرزی با بررسی چهار نمونه از نوشته‌های سراج‌زاده (درباره انتخابات ۱۴۰۰، نقد طرح شهری ۱۳۹۸ ، مساله حجاب ۱۴۰۲، و انتخابات ۱۴۰۳)، سه اصل بنیادین اندیشه و عمل او را استخراج می‌کند: اعتقاد به جامعه‌شناسی مردم‌مدار و بازتاب صدای مردم. باور به ظرفیت درونی جامعه برای حل مسائل بدون اجبار و تحمیل، و محوریت دادن به مشارکت و تصمیم مردم. تعهد به دموکراسی به عنوان یک فرآیند تدریجی مبتنی بر احترام متقابل و پذیرش تنوع. در نهایت، گودرزی سراج‌زاده را جامعه‌شناسی معرفی می‌کند که کنش اجتماعی و سیاسی را با درک عمیق جامعه‌شناسانه پیوند می‌زند و معتقد است جامعه‌شناسی برای او نه فقط یک دانش دانشگاهی، بلکه نوعی آگاهی است که به همزیستی در جامعه‌ای متکثر و در حال تحول کمک می‌کند. او این رویکرد را «سلوک جامعه‌شناسانه به روایت سراج‌زاده» می‌نامد.

****

 نام سیدحسین سراج‌زاده را پیش‌تر شنیده بودم ولی گمان کنم اولین‌بار در کنفرانسی در اواخر دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد بود که شنونده سخنرانی او شدم؛ سخنرانی‌ای درباره جامعه‌شناسی سیاسی ایران. هنگام ارایه سخنرانی سه جنبه مهم در ذهنم نقش بست که تا امروز تصویر سراج‌زاده را برایم شکل داده‌اند: علمی سخن گفت، شجاعانه وضعیت نامساعد آن روزگار را نقد و این هر دو را با متانت و آرامش همراه کرد. اگر کسی از من درباره خصوصیات سراج‌زاده سوال کند، همچنان همین سه خصیصه را خواهم گفت.

پس از آن، زمانی که سراج‌زاده با اتمام دوره دکتری به ایران بازگشت، فرصت بیشتری یافتم تا او را از نزدیک ببینم و همکلام شویم و در فعالیت‌های پژوهشی همکاری کنیم. آنچه در این ارتباطات دریافتم همان تصویری بود که پیش‌تر در ذهنم همچنان همانی بود که در سخنرانی دیده بودم بی‌آنکه خطوط اصلی آن تغییر کرده باشد.

هر چند سراج‌زاده را دوستی عزیز می‌دانم ولی در اینجا قصد ندارم به تمجید از ویژگی‌های شخصی او بپردازم. آنچه برای من درخور تامل است، ترکیبی است که او میان زندگی حرفه‌ای و فعالیت اجتماعی ایجاد کرده است یا به بیانی دیگر، ترکیبی میان نقش علمی و مسوولیت اجتماعی. سراج‌زاده توانسته است این دو حوزه را به گونه‌ای با یکدیگر بیامیزد که نه در مقام عالم، مسوولیت اجتماعی را از یاد ببرد و نه در مقام کنشگر اجتماعی که برای خیر عمومی تلاش می‌کند، از اصول و موازین علمی فاصله بگیرد. این ترکیب، یک جمع جبری ساده نیست، بلکه به تعبیر شیمیدانان، ترکیبی «عالی» است که مهارتی آگاهانه پشت آن قرار دارد.

تامل در چنین تجربه‌ای تنها ستایش فردی نیست، بلکه راهی برای فهم جایگاه جامعه‌شناس در میدان اجتماعی و سیاسی ایران است. به ویژه آنگاه که می‌بینیم با وقوع جنبش‌ها یا اعتراضات سیاسی-اجتماعی، این پرسش بارها در رسانه‌ها و در فضای روشنفکری و دانشگاهی تکرار می‌شود: «جامعه‌شناسان کجا هستند؟»

چرا جامعه‌شناسان در بزنگاه‌هایی همچون جنبش‌های اجتماعی، بلایای طبیعی یا حتی هنگام اتخاذ سیاست‌هایی به‌ظاهر غیراجتماعی مانند تصمیمات اقتصادی از سوی وجدان عمومی احضار می‌شوند؟ به‌نظر می‌رسد که جامعه‌شناس، در تصور عمومی باید نقشی دوگانه ایفا کند: از یک‌سو، چونان یک عالم که بتواند واقعیت اجتماعی را با دقت و بی‌طرفی تحلیل کند و از سوی دیگر مانند یک مصلح یا کنشگر عمومی که باید برای بهبود وضعیت راهی نشان دهد یا دست کم موضعی مسوولانه اتخاذ کند.

این مساله البته تنها به جامعه‌شناسان ایرانی محدود نمی‌شود. جامعه‌شناس فقید امریکایی، مایکل بورووی -که در ایران بیش از هر چیز به واسطه تقسیم بندی‌اش از انواع جامعه‌شناسی شناخته شده- همین تنش را به نحوی دیگر صورت‌بندی کرده است. به زعم او، جامعه‌شناسان باید میان سه عرصه آکادمی، مردم، نظام قدرت (یا دستگاه‌های سیاستگذار) تصمیم بگیرند که در کدام فضا عمل کنند و با چه نوع مخاطبی سخن بگویند.

این طبقه‌بندی مفهومی حاکی از آن است که ما تنها با یک نوع جامعه‌شناس مواجه نیستیم، بلکه با انواع مختلفی از جامعه‌شناسان روبه‌رو هستیم که بر اساس نسبتشان با قدرت، مردم و با دانش در موقعیت‌های متفاوتی قرار می‌گیرند. این موضوع در شرایط خاص ایران جلوه‌ای خاص و پیچیده می‌یابد.

جامعه ایران به ویژه در دهه‌های اخیر و در پی تغییرات سریع و شتابان و گاه بحران‌زا، انتظارات متفاوت و گاه متضادی از جامعه‌شناسان دارد. جامعه‌شناس ایرانی نمی‌تواند صرفا با استدلال عقلانی یا تاکید بر متناقض بودن این انتظارات، آنها را انکار کند یا نادیده بگیرد. این یک واقعیت اجتماعی است و جامعه‌شناس نیز ناگزیر است با «جنبه اجباری» آن رو به‌رو شود.

پیش بینی این عالم جامعه شناسی در باره نظام حکمرانی و حجاب / صدای مردم شدن با ایستان میان علم و عمل / وقتی جامعه‌شناس، وجدان جامعه می‌شود
دکتر سید حسین سراج زاده 

واکنش به این وضعیت البته یکسان نیست. می‌توان طیفی ترسیم کرد که در یک سر آن «علم محض» قرار دارد که باورمندان بدان وظیفه خود را صرفا شناخت جامعه می‌دانند و در سوی دیگر طیف، «کنشگر محض» قرار دارد که رسالت خود را صرفا مبارزه برای خیر عمومی می‌داند. در واقعیت، جامعه‌شناسان در نقاط مختلف این طیف قرار گرفته‌اند. با این حال، نیروی جاذبه این دو سر طیف به یک اندازه نیست: شرایط جامعه ایران چنان است که کشش به سوی کنشگری و ایفای نقش فعال سیاسی اجتماعی، نیرومندتر است.

این تمایل، بی‌ارتباط با تحولات پرشتاب جامعه ایران نیست: رشد اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی، گسترش بحران‌ها و ناکارآمدی‌های ساختاری سبب شده‌اند که تقاضا برای نقش‌های جدید از جامعه‌شناسی افزایش یابد. رسانه‌ها و گروه‌های اجتماعی مختلف از جامعه‌شناسان می‌خواهند که در چنین شرایطی تحلیلی برای فهم وضعیت ارایه کنند یا راهی برای عبور از بحران پیش پای جامعه بگذارند. در این میان، برخی جامعه‌شناسان به ویژه در سنت سیاسی- انقلابی ایران، تمایل بیشتری به نقش کنشگری و سخن گفتن با مخاطب عمومی دارند. سراج‌زاده درون این سنت، شرایط موجود را نقد می‌کند و در کنار گروه‌ها و اقشار ضعیف و تحت فشار تبعیض و بی‌عدالتی قرار می‌گیرد. اما به سبب جایگاهی که در آکادمی و میدان علم دارد، این موضع‌گیری‌ها را فراتر از کنشگری صرف انجام می‌دهد.

او کنشگری خود را بر تحلیل جامعه‌شناسانه استوار کرده و از این طریق به گسترش بینش جامعه‌شناختی در فضای عمومی کمک می‌کند. مفاهیم و رویکردهایی را برای تحلیل وضعیت به کار می‌گیرد و نسبت میان تحلیل نظری و کنشگری خود را روشن می‌کند. در تحلیلی که در خرداد ۱۴۰۰ هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری چنین نوشت: «در این نوشته به عنوان یک شهروند تلاش کرده‌ام شرایط کنش انتخاباتی معنی‌دار را توضیح دهم.» همین رویکرد به روشنی دیده می‌شود. در سال ۱۳۹۸ شهرداری تهران یکی از پروژه‌های شهری را افتتاح کرد، اما ساکنان محلی به اجرای آن اعتراض داشتند. سراج‌زاده در یادداشتی در روزنامه، این پروژه و سیاست شهری را نقد و عنوان یادداشتش را چنین انتخاب کرد: «شنیدن صدای مردم در طرح‌های شهری».

این یادداشت به روشنی شیوه کنشگری او را نشان می‌دهد. او می‌نویسد: «علوم اجتماعی، به قولی بازتاب‌دهنده ارزش‌های جامعه و صدای مردم در برابر ارزش‌های اقتصادی و بازار و ‏ارزش‌های سیاسی و قدرت است. کنشگران و پژوهشگران علوم اجتماعی با مطالعات و کنش‌های جامعه‏‌شناختی مردم‌مدارانه یا سیاستگذارانه، این ارزش‌ها را بازتاب می‌دهند. مدیران شهری، اگر شهر را برای ‏زندگی مردم می‌بینند و می‌خواهند و چنانچه در اداره شهر به سرمایه اجتماعی و اعتماد شهروندان به خود ‏اهمیت می‌دهند، باید به مطالعات اجتماعی برای آگاهی از دیدگاه‌های مردم و نیز به مطالعات ارزیابی تاثیر ‏اجتماعی و فرهنگی (اتاف) برای اجرای طرح‌های شهری اهمیت بدهند و هیچ طرحی را بدون انجام چنین ‏مطالعاتی و بدون به کار بستن درست نتایج این طرح‌ها اجرا نکنند. آنها همچنین لازم است صدای ‏مطالبات مردم و جامعه مدنی را از طریق سازمان‌های مردم نهاد و جامعه‌شناسان مردم‌مدار بشنوند و به آنها ‏اهمیت بدهند.»

در این یادداشت سراج‌زاده در نقش جامعه‌شناس فراتر از توصیف‌کننده وضع موجود قرار می‌گیرد. او صدای مردم را با تحلیلی جامعه‌شناسانه به زبانی قابل فهم برای تصمیم‌گیران ترجمه می‌کند. او کنشگری صرف نیست که فقط به مخالفت مردم پژواک دهد و مخالفت آن ها را تکرار کند، بلکه تلاش می‌کند در تحلیل یک وضعیت خاص، مفاهیم جامعه‌شناسی را به کار گیرد و ضرورت بینش جامعه‌شناسانه را در تصمیم‌گیری نشان دهد.

در مقاله‌ای دیگر که در سال ۱۴۰۲ با عنوان «این جنگ مغلوبه است؛ نظام حکمرانی و مساله حجاب» چنین نوشت: «از منظر اجتماعی هم می‌توان استدلال کرد هنجارهای اخلاقی که جنبه فرهنگی دارند لزوما نباید به قانون تبدیل شوند. بسیاری از هنجارهای اخلاقی را جامعه با ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود رواج می‌دهد و نه با اجبار قانونی. فرض کنیم زشتی اخلاقی و حرمت بی‌حجابی به همان اندازه دروغگویی و غیبت کردن باشد که مطابق احادیث و روایات دینی چنین نیست. مگر می‌شود برای جلوگیری از چنین هنجارهای پسندیده‌ای قانون نوشت و نیروی پلیس را صرف اجرای آن کرد؟ اگر مکانیسم‌های جامعه‌پذیری و آموزشی جامعه نتوانند اکثریت افراد و به‌خصوص نسل‌های جدید را نسبت به هنجار اخلاقی خاصی باورمند و ملتزم کنند، بدون تردید اجبار قانونی هم از عهده این کار برنمی‌آید.»

این دو نوشته با وجود تفاوت موضوع دارای یک بنیان فکری مشترکند: در اولی بر شنیدن صدای مردم و لزوم توجه به مطالعات اجتماعی در سیاستگذاری شهری تاکید شده است. در دومی، از بی‌حاصل بودن اجبار قانونی برای ترویج هنجارهای فرهنگی گفته شده است. هر دو بر این باور مشترک استوارند که جامعه موجودیتی مستقل است که نه می‌توان نادیده‌اش گرفت و نه می‌توان با اجبار به هر شکلی در آورد. دریادداشتی دیگر درباره انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ چنین نوشت: «اغلب مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات به خاطر خیر عمومی و مصالح کشور درباره این موضوع نظر داده و عمل می‌کنند و نظر و عمل هردو گروه به عنوان مردم ایران محترم است. این احترام متقابل در گفت‌وگو و عمل، خود تمرینی است برای به‌رسمیت شناختن تفاوت‌ها که لازمه آینده نظام مردم‌سالار ایران است و آن را می‌سازد.» بر اساس این سه نمونه از نوشته‌های سراج‌زاده می‌توان سه اصل بنیادین اندیشه و عمل او را استخراج کرد:

نخست، اعتقاد به روایتی از جامعه‌شناسی مردم مدار که صدای مردم را بازتاب دهد. 
دوم، باور به توانایی و ظرفیت‌های درونی جامعه برای مواجهه با مشکلات و حل مسائل بدون تحمیل و اجبار؛ خواه در سیاست شهری، خواه در موضوعی مثل حجاب یا انتخابات، معیار نهایی را مشارکت و تصمیم مردم می‌داند.
سوم، تعهد و اعتقاد به دموکراسی به عنوان فرآیندی تدریجی که از خلال تمرین احترام متقابل و پذیرش تنوع و تکثر اجتماعی شکل می‌گیرد.

در هر سه متن سراج‌زاده در سیمای جامعه‌شناسی ظاهر می‌شود که کنش اجتماعی و سیاسی را با درک عمیق جامعه‌شناسانه پیوند می‌زند. از دید او جامعه‌شناسی فقط دانشی برای آموختن در دانشگاه نیست، بلکه نوعی آگاهی ویژه است که به ما کمک می‌کند در جامعه متکثر و در حال تحول با همه تفاوت‌ها کنار هم زندگی کنیم. این بیانی از همان تصویر است که در ابتدای این نوشته نقل کردم: سلوکی جامعه‌شناسانه به روایت سراج‌زاده.

216216

کد خبر 2066051

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =