گروه اندیشه: این مصاحبه که توسط فاطمه زارع پیرحاجی با دکتر سیدجلال دهقانی فیروزآبادی استاد روابط بینالملل، انجام و در روزنامه ایران منتشر شده، به بررسی ابعاد کمتر دیدهشده امنیت در منطقه پرداخته است. سید جلال دهقانی فیروز آبادی در این مصاحبه تهدیدات پنهان زیستمحیطی تا چشمانداز همکاریهای منطقهای برای حفاظت از پهنه آبی را به بررسی عمیق می نشیند و مفهوم امنیت زیستمحیطی را به عنوان یکی از حوزههای نوظهور امنیتی معرفی میکند. از نظر او امنیت ملی تنها به ابعاد نظامی محدود نمیشود و با رویکردهای امنیت موسع و امنیت عمیق، محیط زیست نیز به عنوان یک بعد حیاتی مطرح میشود. او در این مصاحبه به سه رویکرد اصلی به امنیت زیستمحیطی شامل ۱- جوهرگرا یا ذاتگرا: حفظ محیط زیست به خودی خود دارای ارزش راهبردی است. ۲- تمدنمحور: حفاظت از محیط زیست برای بقای انسان و تمدن بشری ضروری است. و ۳- دولتمحور: امنیت زیستمحیطی بخشی از امنیت ملی (در کنار ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) می پردازد.
از نظر دهقانی فیروزآبادی، وضعیت محیط زیست خلیج فارس به عنوان نمونهای بارز از بههمپیوستگی امنیت کشورها مطرح میشود. با این حال، با وجود آشکار بودن نشانههای تغییر اقلیم، دولتهای حاشیه خلیج فارس همچنان نگاه سنتی و محدودی به امنیت ملی دارند و امنیت زیستمحیطی را جدی نگرفتهاند و در اولویتهای خود قرار ندادهاند. این امر به دلیل فقدان بودجه کافی برای پژوهش در این حوزه و ضعف نهادهای منطقهای مانند راپمی است. در سطح جهانی نیز موانع متعددی برای رسیدن به توافقات الزامآور زیستمحیطی وجود دارد مانندمنافعطلبی دولتها و ترجیح منافع ملی بر منافع جمعی، مشکل کنش جمعی، بیاعتمادی متقابل کشورها، ضعف اجماع ارزشی و دانش مشترک، ساختار نظام سرمایهداری، و فقدان ضمانت اجرایی بینالمللی.
دهقانی فیروزآبادی معتقد است شکلگیری اخلاق جهانی زیستمحیطی در حال حاضر واقعگرایانه نیست، زیرا اخلاق اغلب تابعی از قدرت میشود و میتواند ابزاری در خدمت منافع قدرتهای بزرگ باشد. با این حال، آموزش و آگاهی عمومی نقش مهمی در حل بحرانها دارند. درک عمومی از اینکه حفظ محیط زیست یک "ارزش حیاتی و امنیتی" و تخریب آن یک "تهدید امنیتی" است، پیشنیاز همکاریهای زیستمحیطی است. ایجاد نهادهای محلی، ملی و منطقهای و فعالیت سازمانهای مردمنهاد نیز میتواند دولتها را به اولویتبندی امنیت زیستمحیطی وادارد. همچنین، در چارچوب سازمان ملل باید محیط زیست به عنوان یک تهدید امنیتی برجسته شده و سازوکارهای قویتری برای الزام کشورها به تبعیت از آن ایجاد شود. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:
****
جناب دکتر دهقانی، در برخی نظریههای جدید امنیت، «تغییرات اقلیمی» بهعنوان یکی از حوزههای نوظهور امنیتی معرفی شده است. چطور محیط زیست به سرفصل «مطالعات امنیتی» راه پیدا کرد؟
براساس نظریههای جدید امنیت «امنیت ملی» دیگر تنها به بُعد نظامی محدود نمیشود. امروزه براساس این که مرجع امنیت دولت باشد یا فراتر از آن، «امنیت موسع» و «امنیت عمیق» مطرح میشود و در همین بستر «امنیت زیستمحیطی» مورد توجه قرار میگیرد. درباره امنیت زیستمحیطی، سه رویکرد وجود دارد؛ «رویکرد جوهرگرا یا ذاتگرا» که برایش حفظ محیط زیست ارزش راهبردی و ضرورت ذاتی دارد. «رویکرد تمدنمحور» که برای حفظ انسان و بقای تمدن بشری، حفاظت از محیط زیست را ضروری میشمارد و «رویکرد دولتمحور» که امنیت ملی را فقط به امنیت نظامی محدود نمیکند؛ بلکه امنیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیت زیستمحیطی را نیز دربرمیگیرد.
آیا میتوان همین وضعیت در خلیج فارس را هم در این چهارچوب باز تعریف کرد؟
وضعیت محیط زیست در خلیج فارس، نمونهای روشن از بههمپیوستگی امنیت کشورهاست؛ بهگونهای که حتی اگر از منظر دولتمحور نیز به مقوله امنیت زیستمحیطی نگریسته شود، کشورهای منطقه ناگزیرند این بُعد از امنیت را در کنار سایر ابعاد امنیت ملی، به رسمیت بشناسند و برای تأمین آن تلاش و اقدام کنند. با این حال، به نظر میرسد تعریف و تلقی محدود و سنتی از «امنیت ملی» رویکرد غالب در میان دولتهای حاشیه خلیجفارس نسبت به محیط زیست این پهنه آبی است و امنیت زیستمحیطی همچنان برای آنان در حاشیه قرار دارد.
آیا ظرفیت علمی یا نهادی برای مواجهه با این بحران در خلیجفارس وجود دارد؟
ظرفیتهای علمی بالقوهای در منطقه و بهویژه در کشور ما وجود دارد، اما این ظرفیتها بالفعل نشدهاند. علت این امر آن است که معمولاً بین «علم» و «قدرت» رابطهای مستقیم وجود دارد. دولتها بودجههای پژوهشی را به حوزههایی اختصاص میدهند که برای آنها ارزش امنیتی و اولویت راهبردی قائلاند. چون کشورهای منطقه هنوز کاملاً به اهمیت و تهدیدهای وضعیت بحرانی زیستمحیطی پی نبردهاند، بنابراین برای پژوهش و تولید دانش در این حوزه، بودجه لازم را اختصاص نمیدهند. از منظر نهادی هم ضعف و نارسایی کارکردی وجود دارد؛ هرچند بیش از ساختار، عاملیت و عزم و اراده ملی و منطقهای لازم است. ظرفیت نهادی جمعی در منطقه که متولی مدیریت بحران و امنیت زیستمحیطی باشد، وجود ندارد. کشورهای منطقه بیشتر نهادهایی یکجانبه دارند که در سطح ملی به محیط زیست میپردازند. درشرایط فعلی، سازمان منطقهای راپمی (RAPME) نیز چندان فعال و کارآمد نیست. این سازمان به تنهایی کفایت نمیکند؛ یا باید آن را تقویت کرد یا سازمانی فعالتر و قدرتمندتر در منطقه شکل داد.
فراتر از منطقه، در سطح جهانی نیز شاهد ناکامی در رسیدن به تفاهمنامههای الزامآور هستیم. چه موانع سیاسی یا ساختاری وجود دارد؟
هم با «موانع عام» و هم «موانع خاص» مواجه هستیم. «منفعتطلبی دولتها» از مهمترین موانع عام است؛ کشورها منافع ملی خود را بر منافع جمعی و جهانی ترجیح میدهند و همین باعث ایجاد تعارض منافع میشود. مسأله «کنش جمعی» مانع دیگر است؛ همه کشورها میدانند که باید باهم همکاری کنند تا وضعیت محیط زیست بهبود پیدا کند، اما در عمل هیچکس پیشقدم نمیشود و هر کشوری منتظر است تا دیگران اقدام کنند. «بیاعتمادی کشورها به یکدیگر» از دیگر موانع است که رسیدن به یک توافق پایدار و عملی را سخت میکند.
«موانع خاص» در حوزه ناکارآمدی تفاهمنامهها کداماند؟
«ضعف اجماع ارزشی و دانش مشترک» یکی از این موانع است. کشورها هنوز توافق ندارند که آیا حفاظت از محیط زیست باید بهعنوان یک ارزش امنیتی در نظر گرفته شود یا خیر. حتی درک مشترک از اینکه تخریب محیط زیست یک تهدید امنیتی برای همه کشورهاست، هنوز شکل نگرفته است.
چنین غفلتی از کجا ریشه میگیرد؟
یکی از دلایلش ساختار نظام سرمایهداری است که قدرتهای بزرگ و کشورهای صنعتی، محیط زیست را قربانی منافع اقتصادیشان میکنند. کشورهای هژمونیک بهدنبال افزایش سود حتی حاضر به تخریب محیط زیست و تهدید تمدن بشری
میشوند! «فقدان ضمانت اجرایی بینالمللی» از بزرگترین چالشها در زمینه امنیت محیط زیست است. کشورها میدانند که باید به توافقات زیستمحیطی پایبند باشند، اما هیچ نهاد مقتدری برای اطمینان از اجرای این توافقات وجود ندارد. مثالی از این وضعیت، خروج آمریکا از توافقات زیستمحیطی است که نشاندهنده ناتوانی جامعه جهانی در تضمین اجرای تعهدات است.
با توجه به تنوع فرهنگی در جهان، آیا امکان شکلگیری یک «اخلاق جهانی » در این زمینه وجود دارد؟
بر این باورم در شرایط فعلی، شکلگیری اخلاق جهانی زیستمحیطی چندان واقعگرایانه و امکانپذیر نیست. برای حفظ محیط زیست، بیش از توصیههای اخلاقی، الزام قانونی لازم است. رویکردهای آرمانگرا معتقدند روابط بینالملل را میتوان براساس اصول و موازین اخلاقی مدیریت کرد. اما سؤال اینجاست که ارزشهای اخلاقی جهانی باید توسط چه کسانی تعریف شود؟ واقعیت این است که درعمل، این ارزشها تابعی از قدرت قدرتمندان میشود و در شرایط فعلی به معنای غلبه هنجارهای غربی است. همچنان که در رژیمهای حقوق بشری این وضعیت حاکم است. بهعلاوه در روابط بینالملل امروز، اندیشه و عملِ «تفکیک اخلاق از سیاست» حاکم شده است؛ به گونهای که «قدرت» و «منفعت»، اخلاق را تعیین میکنند، نه برعکس. بنابراین اخلاق جهانی، اغلب به ابزاری در خدمت منافع قدرتهای بزرگ تبدیل میشود.
آموزش و آگاهی عمومی چقدر در حل این بحرانها میتواند مؤثر واقع شود؟
نخست درک عمومی از اینکه حفظ محیط زیست یک «ارزش حیاتی و امنیتی» است؛ دوم فهم اینکه تخریب محیط زیست یک «تهدید امنیتی» برای بشریت است: پیشنیاز و عامل تعیینکننده همکاریهای زیستمحیطی است. ایجاد نهادهای محلی، ملی و منطقهای و فعالیت و مطالبه سازمانهای مردمنهاد، مانند جنبشهای سبز میتوانند دولتمردان را وادار کنند که امنیت زیستمحیطی را در اولویتهای خود قرار دهند. در سالهای اخیر در ایران هم توجه به محیطزیست بیشتر شده که بخشی از آن ناشی از لمس مستقیم مشکلات زیستمحیطی مانند ریزگردهاست. هرچند شکلگیری اخلاق جهانی محیط زیستی در شرایط فعلی چندان محتمل نیست، اما «آگاهیبخشی»، «آموزش»، «توسعه دانش مشترک» و «ایجاد نهادهای تخصصی در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی» کاملاً ممکن و ضروری است. همچنین در چهارچوب سازمان ملل نیز باید محیط زیست را بهعنوان یک تهدید امنیتی برجسته کرد و سازوکارهای قویتری برای مقابله با بحرانهای زیستمحیطی ایجاد کرد و کشورها بویژه قدرتهای بزرگ را ملزم به تبعیت از آنها کرد.
خلیجفارس در سالهای اخیر نشانههای آشکاری از تغییر اقلیم را تجربه کرده است؛ از افزایش دمای آب تا کاهش تنوع زیستی. آیا دولتهای منطقه این پدیده را بهعنوان یک «بحران نوظهور» جدی گرفتهاند؟
بهرغم تغییرات اقلیمی محسوس در منطقه و آثار زیستمحیطی آن بر خلیجفارس، تلقی غالب کشورها از این وضعیت «بحرانی» نیست. کشورها نهتنها این تهدید را جدی نگرفته و در اولویت قرار ندادهاند، بلکه آن را در حد و اندازه سایر ابعاد امنیت ملی نیز تلقی نمیکنند. گویی هنوز برای برخی دولتها، مسأله محیط زیست نه یک الزام حیاتی، بلکه دغدغهای تجملی و فرعی تلقی میشود.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما