به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات روز یکشنبه ۲۶ تیر ۱۲۴۹ (۱۷ ربیعالثانی ۱۲۸۷) نوشت: صبح میرشکار در کوکداغ شکار دیده بود؛ اخبار فرستاد. سوار شده رفتم. در سر گردنه آفتابگیر [سایهبان] زدند، ناهار خوردم. هاشم در سر ناهار مطالب امیر قاین را میخواند، جواب دادم. علت تعجیل این بود که هاشم میخواست برود هاشمآباد طهران.
بعد از ناهار رفتم پیش میرشکار. چند شکار نزدیک سره خوابیده بودند. میرشکار، من، سیاچی نشستیم، اوشاخلر [بچهها] رفتند سر بزنند. میرشکار، موسی [و] ابراهیمخان را فرستاد آن طرفتر که بنشینند، اگر شکار آن طرف برود سر بزنند. راست رفت طرف موسی خرِ پدرسوخته. تا شکار به سره رسید رد شد، این پدرسوخته هیچ سرش را از کوه درنیاورد؛ شکارها رفتند. پسر میرشکار از دو قدمی تفنگی گشاد داد، نفهمید که زد یا نه. بسیار خفیف و کجخلق مراجعت به آفتابگردان شد.
ناصرالملک را از شهر خواسته بودم، دیشب آمده بود، همراه بود برای عمل ملبوس سفریها. آمد نشست کارهای او را تمام کردم؛ از راه شکرآب رفت به آهار که از آنجا فردا شهر برود. بعد الی عصری همانجا ماندم. حکیمالممالک، عرفانچی، میرزاعلیخان و غیره بودند. محمدرحیمخان زند، تر و تازه از شهر آمده بود. عصری مراجعت شد منزل.
عکاسباشی بز قورمه [قورمهای که از گوشت بز پخته میشود] پخته بود. دیگ بزرگی توی سراپرده بود. امینالسلطان، نوری، آشپزهای ما، عکاسباشی و غیره سر دیگ بودند. خوب چیزی است بز قورمه. نسخه پختش را از عکاسباشی گرفته، به اُقُلبکه سپردم. امشب زود خوابیدم.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۳۰ و ۳۱.
۲۵۹
نظر شما