به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، لحظههایی که عشق و احترام در عمل تجسم مییابند، مانند خاطرهای از سردار شهید سید محسن قاضی از مادرش، قلبها را به لرزه در میآورند. با خواندن این خاطره از اوجِ احترام شهید به مادرش شگفتزده خواهید شد.
بنابر روایت حوزه، یه شب که از منطقه برگشت، دوستاش اومدن خونه برای دیدنش.
بهش گفتم: من خیلی خوابم میاد، اگه باهام کاری ندارید، برم بخوابم.
گفت: نه مادرجان! شما راحت باشید...
دوستاش که رفتند، اومد کنارِ رختخوابم و پرسید: مادر! چیزی احتیاج ندارید؟
گفتم: اگه میتونی برام یه لیوان آب بیار... اینو گفتم و دوباره خوابم برد...
بار دوم که بیدار شدم، دیدم آقا محسن لیوانِ آب به دست، بالای سرم ایستاده.
گفتم: مگه شما نخوابیدی؟
گفت: نه! شما آب خواستید و من از همون لحظه اینجا ایستادم تا بیدار بشید و آب رو بهتون بدهم... [حتی دلش نیومد مادرش رو بیدار کنه؛ احترام یعنی این...]
منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس؛ به نقل از مادر شهید
نظر شما