خاطرات شهدا/ وقتی همسایه ندارد، من هم نمی‌خواهم!

مسعود پس از بازگشت از منطقه، وقتی فهمید همسایه‌شان نیمه‌شب دنبال تخم‌مرغ است، از مادر خواست تخم‌مرغ‌هایی را که برای خودش کنار گذاشته بود به او بدهد. مادر ابتدا به‌خاطر مسعود از دادن آن‌ها خودداری کرده بود. اما مسعود گفت: وقتی همسایه ندارد، من هم نمی‌خورم.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مسعود توکلی تقدیم شما فرهیختگان می شود.

خسته و کوفته از منطقه برگشته بود.

می‌خواستم با دو تا تخم‌مرغی که توی یخچال داشتیم، براش چیزی درست کنم که یهو دیدم در میزنن. رفتم و دیدم همسایه‌ست.

می‌گفت: ببخشید! نصفِ شبه و مغازه‌ها تعطیل؛ توی خونه تخم مرغ ندارید؟

چون تخم‌مرغ‌ها رو برا مسعود می‌خواستم؛ ازشون عذرخواهی کردم و بنده خدا هم رفت.

اما مسعود که صدای همسایه رو شنیده بود؛ رفت سرِ یخچال.

تخم‌مرغ‌ها رو دید و گفت:

مادر! تخم مرغ که هست؛ چرا ندادی به همسایه؟

گفتم: اون دوتا رو گذاشتم برای تو چیزی درست کنم.

گفت: وقتی همسایه تخم‌مرغ می‌خواد و نداره، من هم نمی‌خورم؛ ببرید و بهشون بدین.

منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس؛ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع‌مقدس

کد خبر 2074991

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =