دلیل عزت سلمان فارسی نزد پیامبر(ص) / خیزش تمدنی ما با تکیه بر فرهنگ نیاکان مقدور است /سهروردی پلی میان خرد مینوی و سنت نبوی

حکمت‌الله ملاصالحی گفت:‌دیرینگی و دیرندگی و پیوستگی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی لقلقه زبان نیست. هیچ مداهنه و اغراقی در چنین ادعایی نیست. یک جهان تاریخ و شواهد تاریخی و مدنی و معنوی و مدلول‌ها و مصداق‌ها و میراث مشترک بر آن مهر تایید می نهند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، متن زیر، سخنان حکمت‌الله ملاصالحی- استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی در بزرگداشت حکیم سهروردی در شهر سهرورد است: در ذیل نام اسطوره ای و اوستایی و گران‌معنای ایران، جغرافیای طبیعی و تاریخی و فرهنگی و سرگذشت مردمان و باشندگان و ایران‌نشینانی جمع آمده و تعریف شده است بس‌دیرینه‌تر و دیرپاتر و درازآهنگ‌تر از نامی که برآن اطلاق شده است. چین و چینی، هند و هندی، مصر و مصری، یونان و یونانی نیز نام‌ها و صفت‌هایی هستند که مدلول‌ها و مصادیقشان بس دیرینه‌تر و فراخ‌تر و رنگارنگ‌تر از حرف و لفظ و صوت و قامت معنای مفهومی و مفهومشان.

حرف‌ها و لفظ‌ها حتی در سپهر شعر و شاعرانگی، حتی در سپهر دین و کلام مقدس، امور ثانوی هستند و برساخته‌های زبان مفهومی بشری ما. برساخته، فراخوانده شده اند بر مدلول‌ها و مصداق‌ها بر واقعیت‌ها و رخدادها بر دریافت‌ها و تجربه‌های رنگارنگ زیسته ما از هر جنس و نوع در هر سطح و عمق دلالت کنند. واقعیت‌ها و پدیدارها و رخدادها و تجربه‌های رنگارنگ زیسته و دریافت‌ها و معناهایی که ماتقدم بر مفاهیم و برساخته های مفهومی ذهن، فکر، عقل، فهم و وهم ما هستند. به تعبیر ژرف و مغز و نغز عارف روشن‌ضمیر و شاعر خوش ذوق بلخی خراسانی ما مولوی:

این همه الفاظ و اسماً حمید از گلابه آدمی آمد پدید زان نیامد یک عبارت در جهان که نهان است و نهان است و نهان

به دیگر سخن ایران یک نام است. نامی اسطوره ای و اوستایی و گران معنا به لحاظ مفهومی که فراخوانده شده است بر جغرافیای طبیعی و سرزمینی و تاریخی و فرهنگی و سرگذشت مردمان و ایران‌نشینانی بس‌دیرینه، پس فراخ دامن بس پرچین وشکن دلالت کند. فراخوانده شده است بر سرگذشت و تاریخ و فرهنگ و جامعه و جهان مردمانی دلالت کند که از صدها هزاره پیش تا روزگار ما کنار هم زیسته اند و هم سرگذشت بوده اند و تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی خود را زیسته و پدید آورده اند. تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان مردمانی دیرینه و دیرپا و درازآهنگ و رنگارنگ با حس و هویت و سرگذشت و میراثی مشترکی که ایران و ایرانی‌اش می‌شناسیم و در ذیل مفهوم ایران و ایرانی تعریفش کرده‌ایم و تعریفش می‌کنیم و می فهمیمش.

دلیل عزت سلمان فارسی نزد پیامبر(ص) / خیزش تمدنی ما با تکیه بر فرهنگ نیاکان مقدور است /سهروردی پلی میان خرد مینوی و سنت نبوی

سرزمین و جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی مردمانی که در مقاطعی از تاریخ در صف مقدم سرنوشت‌ساز و مهم‌ترین گذارهای تاریخی و خیزش‌های فکری و مدنی و معنوی ایستاده و کانون تحولات بوده اند و بازیگران مهم بر صحنه تاریخ، فرهنگ. جامعه و جهان بشری ما. جغرافیای طبیعی بی حصار و فراخ‌دامن و رنگارنگ ایران زمین ورود جمعیت‌های مهاجر و مهاجم انسانی را از منطقه‌های شرقی و غربی، شمال شرقی و غربی، غرب و جنوب و جنوب غربی آسان می‌کرده است. در پنج هزاره اخیر ایران زمین کانون مهاجرت گسترده جمعیت‌های انسانی بسیار و پرشمار بوده است.

کانون تهاجم و تجاوز نظامیان و سپاهیان و لشکرکشی اقوام بسیار در زمان‌ها و مقاطع مختلف تاریخی از منطقه‌های شرقی و غربی گرفته تا شمال غرب و جنوب غرب بوده و ویرانی‌های بسیار را از سرگذرانده است. به رغم تاریخ خون‌بار و ارض زلزله و حادثه‌خیز تاریخ مردمان ایران زمین و درآمدن و برآمدن و به درشدن سلسله‌ها و خاندان‌های صاحب‌نام، قدرت، مکنت و نظام های سیاسی بسیار و دست به دست شدن هراز گاهِ کانون‌های قدرت و سیاست و حکومت، ایران چونان آسیای صغیر دست به دست نشد. ایرانیان چونان مصریان هویت ایرانی خود را از کف ندادند و ایران، ایران و هویت ایرانی، ایرانی ماند.

دیرینگی، دیرندگی و پیوستگی و مانایی تاریخی، فرهنگی، مدنی و معنوی جامعه و جهان ایرانی به رغم فراز و فرودها و قبض و بسط‌ها و سرگذشت خونباری را که ایرانیان از سر گذرانده‌اند به طرز معجزه‌وار و حیرت‌انگیز از هول‌انگیز و مرگبارترین پرتگاه های تاریخ عبور کرده و ایرانی بودن و هویت ایرانی خود را چونان یک ملت چونان ملتی دیرینه و دیرپا، چونان سرزمین ریشه ها حفظ کرده و پاس داشته اند. دیرینگی و دیرندگی و پیوستگی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی لقلقه زبان نیست. هیچ مداهنه و اغراقی در چنین ادعایی نیست. یک جهان تاریخ و شواهد تاریخی و مدنی و معنوی و مدلول‌ها و مصداق‌ها و میراث مشترک بر آن مهر تایید می نهند.

ما امروز در اینجا در شهر باستانی سهرورد ریشه‌ها جمع آمده‌ایم اندیشه‌های ژرف و حکمت انوار و اشراق حکیمی را پاس و گرامی بداریم که او خود یکی از میان مصادیق آشکار و غیرقابل انکار دیرندگی و پیوستگی و مانایی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی است. شیخ حکمت انوار و اشراق ما شهاب‌الدین سهروردی رشته اتصال ستبر و حلقه پیوند استوار میان سنت و میراث نبوی و حکمت اشراق و خِرَد مینوی و متعالی عهد باستان ایرانی و سنت نبوی اسلام و قرآن است.

چنان که گفته‌اند و نارسا هم گفته‌اند او احیاگر سنت و میراث نبوی و حکمت و خرد و مدنیت و معنویت از کف‌رفته و مرده عهد باستانی ایرانِ متعلق به گذشته نبود. نبش‌قبر نمی‌کرد. او هم مشعل‌دار راستینش بود هم ژرف و ریشه‌ای و سرچشمه‌ای خویشاوندی و هم‌تباریش را با سنت نبوی اسلام و قرآن احساس می کرد و عمیقاً با آن احساس همدلی می‌کرد و هرجا و هرگاه لازم می دید به صراحت و دلیرانه و خردمندانه و حکیمانه و هنرمندانه و خلاق بیانش می کرد.

همان گونه که در منطقه شرقی مشرق میانه نبوی، آشو زردشتِ پیامبر در طلوع‌گاه و نقطه حرکت و عزیمت و افتتاح تاریخ، فرهنگ، سنت و میراث نبوی جامعه و جهان ایرانی ما با قامتی بلند ایستاده است در منطقه غربی مشرق میانه نبوی، حضرت ابراهیم در طلوع‌گاه و نقطه حرکت و عزیمت به سوی سنت و میراث نبوی دیگر با قامتی استوار ایستاده است. کلام و کتاب مقدس و قرآنی که رسول الله (ص) پیام‌آورش بود مجمع‌البحرین و ملتقا و اکسیر و عصاره همه آن سنت‌های نبوی اعم از شاخه ایرانی و سامی است. سنت و میراثی، نبوی و توحیدی و وحیانی هر چند با صبغه و سیاقی متفاوت.

زاد قدم و آثار قلم حکیم انوار و اشراق ما شهاب الدین سهروردی از صدر تا ذیل همه گواه بر خویشاوندی ژرف و ریشه ای و سرچشمه ای همت باری سنت‌های نبوی خاورمیانه نبویست. سنت و میراث توحیدی و یکتاپرستانه و وحیانی و نبوی که در قرآن ذکر خویشاوندی و همت باری میانشان چنین آمده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَی وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (سوره حج/۱۷).

حدیثی متواترو صیحیح السند نیز از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرمودند: «سلمانُ منّا اهل البیت»، سلمان از ماست؛ از ما اهل بیت است. گفته اند فضل و دانش سلمان او را نزد پیامبر عزیز و احترام برانگیز کرده بود. سخنی درست لیکن عمیق نیست. رسا هم نیست. پیامبر در جان و ایمان سلمان، در روان و رفتار او، در منش نیک و فضل و دانش و فرهمندی او، سنت و میراث ارجمند نبوی و توحیدی را می دید که با آن عمیقاً احساس خویشاوندی می‌کرد. سلمان نیز خود را در کنار موعود و منجی می دید که عمری را در انتظار دیدارش به سر کرده بود.

چنین است همت باری و خویشاوندی اسلام و قرآن با تاریخ، فرهنگ، سنت و میراث نبوی عهد باستان ایرانی و ایرانیان. حکیم حکمت و خرد انوار و اشراق ما شهاب‌الدین سهروردی با اندیشه های بلند و حکمت اشراقش و خرد و خردمندانگیش رویاروی این فکر باطل که هر بار با زبان و ادبیات خاص گفته و تکرار می‌شود که با برآمدن قرآن و تشرف ایرانیان به دیانت اسلام گسستی عظیم و مغاکی پرناشدنی در تاریخ و فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی پدید آمد؛ ایستاده است و ستبر و استوارهم ایستاده است. آن بذرها و نهال‌های نیکوی حکمت و خِرَد خسروانی و انوار و اشراق مینوی که بیش از یک هزاره و نیم بر ارض تاریخ ایرانیان نبوی عهد باستان افشانده شده بود با برآمدن قرآن و تشرف ایرانیان به اسلام و عشق و ارادت ایرانیان به پیامبر و خاندان بزرگ و مطهرش آن چنان گشن و تناور شدند و آن چنان بار و بر دادند و بار و بر و برکت ریختند و آن چنان در شرق و غرب جهان اسلام دامن گشودند و گستردند که تصورش در ذهن در نمی گنجید.

دلیل عزت سلمان فارسی نزد پیامبر(ص) / خیزش تمدنی ما با تکیه بر فرهنگ نیاکان مقدور است /سهروردی پلی میان خرد مینوی و سنت نبوی

حکیم فرزانه ما شهاب‌الدین سهروردی و فردوسی بزرگ و سنایی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ و نه تنها صدها که هزارها چهره برجسته و نامدار دیگر فکر و فرهنگ و فلسفه و حکمت و هنر و عرفان و اشراق و مدنیت و معنویت ما همه از مصادیق آشکار وغیرقابل انکار پیوستگی و دیرندگی و مانایی تاریخ فرهنگ، جامعه و جهان ایران نبوی باستانی با اسلام و قرآنند و گواه بر یک هزاره و نیم درخشش ایران و ایرانیان در پرتو دولت اسلام و قرآن هستند و بر راستی آن مهر تایید می نهند. پیوند وپیوستگی و همتباری که حافظ ژرف احساس می‌کرد و می‌زیست که این چنین نغز و مغز و شیرین و دلنشین می سرود:
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست

چه سازبود که در پرده می زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر زهواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

عاَلم جدید، عالَم مدعیان بسیاراست. مدعیان نوپدیدی که دست و دامنشان پر از مائده‌های زمینی است. مدعیانی که منع عشق می‌کنند. باغستان‌ها و مزرعه‌های سبز رفاهشان پر از انواع روئیدنی‌ها و خوردنی‎ها و چریدنی‌هاست. حضرت عیسی مسیح (ع) فریب وسوسه شیطان را نخورد و "از سنگ و صخره نان بر نکشید"! اما دوره جدید چنین کرد و از سنگ و صخره با دانش و فناوری‌های مدرنش نه تنها نان برکشید که می‌کوشد "ایمان"هم برکشد!! نه مقدس و آسمانی که مصنوع هوش انسانی.

تاریخ‌ها و فرهنگ‌ها و جامعه‌ها و جهان‌های زنده و بالنده و پویا و پوینده نیاز به نبش قبر ندارند. کعبه موزه نیست. حرم های مطهر و مشاهد متشرفه شیعیان در قلب زائران جای دارند، موزه‌های عالم مدرن نیستند. تاریخ‌ها و هویت‌ها و قومیت های خویشاوندی که هزاران سال کنار هم زیسته‌اند و تاریخ و فرهنگ و میراث مشترک خود را پدید آورده اند و سنت و میراث نبوی را در همه قاره ها به اهتزاز درآورده اند و در صیانت از آن جان فدا کرده اند و همچنان جان برکف ایستاده اند و دلیرانه جان فدامی کنند با نبش گور و آریایی‌سازی جماعتی کژاندیش تاریخ‌ناشناش و آلتایی‌تازی جماعتی ابله و بی‌ریشه و نژادپرست نمی‌شود و نمی توان تکه پاره شان کرد.

نکته مهم دیگری که لازم به یادآوری است، گشودگی و درهم تنیدگی همه سویه و فراخ دامن فکرها و فرهنگ‌ها، جامعه‌ها و جهان‌های بشری است. فکرها و فلسفه‌ها، انگاره‌ها و هنجارها، نهادها و نظام‌های ارزشی و دانایی، فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، ساختارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه ها و جهان های بشری ما از عدم به وجود نیامده اند. در عدم هم افق نگشوده اند. در خلأ و برهوت هم استمرار نداشته اند. به عدم هم نرفته اند. در بستر تجربه های زیسته رنگارنگ و چرخش و گردش آزموده‌ها و آموخته‌ها و اندوخته‌های ما در دادن و ستاندن و برهم کنش‌های کثیرالاضلاع و افعال و اهداف بشری ما بر شانه و زمینه فقر و غنای منابع حیاتی و ضروری زیست بوم و جغرافیای طبیعی سرزمینی ما آدمیان افق گشوده و پدید آمده و پدیدار و آشکار شده اند.

خیزش‌های ریشه ای و سرچشمه ای و ژرف و بنیادین در هر جای جامعه و جهان بشری ما افق گشوده اند. چهره تاریخ، فرهنگ و زندگی ما را دگرگون کرده‌اند. تشرف یونانیان و رومیان و دیگر جوامع قاره غربی به مسیحیت و ایرانیان به اسلام و قرآن پیامدهایشان بس عظیم و سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده در تاریخ فرهنگ، جامعه و جهان بشری بوده است. حبشیان هم مسیحی شدند و ایغورها هم مسلمان. پیامد مسیحیت هلنی و رومی کجا و مسیحیت حبشی کجا! پیامد اسلام و ایمان ایرانی و ایرانیان کجا و مسلمانی ایغوری و ایغورها کجا! ایرانیان به کتاب و کلام و دینی متشرف می شدند که هم ابزارهای شناخت لازم و متناسب شناخت و فهم آن‌را در اختیار داشتند هم آنکه برایشان کتاب و کلام و پیام ناآشنا و غریبه نبود.

مهم‌تر آنکه ایرانیان بر تاریخ و فرهنگ و حکمت و خرد و هنر و میراثی تکیه زده بودند و مواد و مصالح بسیارغنی و مرغوبی را که در اختیارشان بود دست آنها را در پی افکندن و ساختن و پدیدآوردن جامعه و جهان و تمدنی نو در پرتو اسلام و قرآن و بر محور اسلام و قرآن و متناسب با روح اسلام و قرآن و ملهم از پیام های متعالی قرآن بیش از مردمان جوامع دیگر گشوده نگاه می داشت و چنین نیز شد.

ایران در کمتراز چند سده کانون تشعشع فکر و فرهنگ و هنر و معماری و تمدن و اندیشه های بلند فلسفی و کلامی و حکمی و عرفانی و اشراقی شد که محورش اسلام و قرآن بود. آتشکده‌های عهد باستانی خاموش و متروک شده بودند لیکن مسجد ا با مناره های به آسمان افراشته شان در امتداد همان تاریخ مقدس و نبوی و سنت متعالی به حرکت درآمده بود وره می سپرد. هر آینه این بار پرقوت‌تر و در گستره جغرافیایی فراخ‌تر و پرچین و شکن‌تر دامن گشوده و گسترده بود. جغرافیای زبان فارسی نیز در مقاطعی از تاریخ در پرتو دولت اسلام و قرآن با کارنامه‌ای بس درخشان و دست و دامنی پر از شعر وادب و اخلاق و عرفان و اشراق فراختر از امپراطوری‌های عهدباستان ایران دامن گشود و دامن گسترد.

به رغم ستیزی که علیه زبان فارسی در سده آغازین گسترش اسلام در جامعه و جهان ایرانی، اعراب و ایرانیان متعصب تازه مسلمان به راه انداخته بودند نه تنها در سرانجام و در فرجام ناکام ماند که پیامدش معکوس شد و زبان فارسی در پرتو اسلام و قرآن هم بالید هم جان و قوّت تازه در زبان عربی دمید و زبان عربی را به زبان فقه و کلام و معارف دینی و فقهی و کلامی و فکر و فلسفه و سیاست و دولتداری و اقتصاد و بازرگانی برکشید هم از زبان عربی قوت و قوّت ستاند و دایره و دامنه فرهنگ لغات و اصطلاحاتش را زبان فارسی بیشتر و بیشتر و غنی‌تر وغنی‌تر کرد.

زبان فارسی بیش از یک زبان ملی است. زبان متعارف و معمولی هم نیست. گنجیه های عظیم و ذخایر پایان ناپذیری از میراث فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی جامعه و جهان بشری ما از شعر و شاعرانگی از اخلاق و ادب از حکمت و عرفان از فکر و فلسفه گرفته تا تاریخ‌نگاری و انواع منابع تاریخی مورخان بزرگ و بنام ایرانیان درآن جمع آمده است و شانه به شانه زبان‌های تاریخی و زنده روزگار ما می ساید. تخفیف زبان فارسی بی‌مهری به زبان فارسی تخفیف و تحقیر و بی‌مهری به یک جهان تاریخ و میراث معنوی جامعه و جهان بشری است. فرزندان و باشندگان ایران زمین بدانند با زبان فارسی است که آن‌ها می توانند با زبان‌های جهانی و زنده روزگار ما به رقابت برخیزند و در آوردگاه دست و پنجه فشردن نفسگیر با حریفان قوی پنجه ببالند و بدرخشند و بر حریفان فراز آیند.

آنها که هوای خیزش و زایش و رستاخیز فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی و جامعه و جهانی نو را در جامعه و جهان ایرانی و خاورمیانه نبوی در سر دارند بدانند و بفهمند، چنین خیزشی و زایشی و رستاخیزی از عدم به وجود نخواهد آمد امکان و امید و تحقق بپاخاستنش از بطن و بستر میراثی است که برآن تکیه زده‌اند. سده‌های نوزایی در جوامع اروپای غربی و منطقه های غربی تاریخ، از بطن و بستر مسیحیت و بازخوانی و نقد الهیات و میراث مسیحی بپاخاست و ریشه در الهیات مسیحی داشت.

تاریخ‌ها، سنت‌ها و میراث‌های زنده نه مرده و متروک و مدفون هر بار که به بازخوانی فراخوانده شده اند؛ بازخوانی نه نبش قبر،! تاکید می شود بازخوانی، نقد و سنجشگری، سراز خیزش‌ها و ریزش‌های بزرگ سر از زایشی نو برکشیده اند. این چنین تاریخ‌ها ورق خورده‌اند. دوره های جدید تاریخی هنگامی افتتاح شده اند که خیزشی بلند در آگاهی انسان، زایشی نو در اندیشه و معرفت و منظر او در باره جهان و چرخشی ریشه‌ای و سرچشمه‌ای در نسبت و نگاهش با انسان بودن و هستی و چیستی انسانی خویش و در نحوه حضورش در جهان رخداده است و افق گشوده است. گذارهای بزرگ و ریشه‌ای و سرچشمه‌ای و ژرف و بنیادین این چنین در تاریخ افق گشوده اند. این چنین چهره تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ما را تغییر داده و دگرگون کرده اند.

سهروردی و حکمت انوار و اشراق او تاریخ و میراث زنده ماست. ما در باستانی شهر سهرورد جمع نیامده ایم؛ که به پاس و گرامیداشت و بزرگداشت شیخ اشراق روایت و قرائتی تاریخی از اندیشه و هنر و حکمت انوار و اشراق و آثار و میراث گرانقدر او به دست دهیم، رویکردها و روایت‌ها و خوانش‌ها و تفسیرهای تاریخی هرچند مهم لیکن فروکاستن میراث گرانقدر و حکمت انوار و اشراق سهروردی و زاد قد و آثار قلم او به معنی‌الاخص و تاریخ مینوی و باطنی و متعالی و زنده به معنی‌الاعم به تاریخ و گذشته تاریخی ستمی است بزرگ به مشعل‌داران چنین سنت و میراث معنوی و مینوی و تاریخ مقدس ومتعالی.

سیر وجودی و حضور رازآمیز انسان در جهان را نه به زمان ونه به مکان و موقف تاریخی می توان ردیابی و رصد کرد و اندازه گرفت و فروکاست. مقیاس‌های تاریخی و تاریخیگری عالم مدرن در فراخنای ناپیدا و رازآمیز سیر وجودی و تاریخ مینوی و باطنی و روحانی و متعالی انسان گم، محو و ناپدید می‌شوند و فروکاستن هرآنچه "فراتاریخی" مینوی است به زمان و مکان تاریخی و تاریخ، مانع جدی بر سر راه نسبت و رابطه زنده و راستین ما چنین مواریث غنی گرانقدر.
به تعبیر قرآن؛ «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» (انسان/۱)

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2103243

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار