خواهرم خانم زهرا شاهین فر از مجریان تلویزیون، در فضای مجازی، متوجه شدند مجموعهٔ استوریهای صفحهٔ قدیم با هشتگ تجربه کردم، بهصورت کتاب و به وسیلهٔ نشر پرنده منتشر شده.
اظهار لطف کردند تا کتاب، رونمایی شود. مکالمهها زیاد شدند... و من که ۱۴ سال است کنارهنشینم، مدام طفره رفتم تا برنامه برپا نشود...
عباسآقای حسیننژاد (مدیر نشر پرنده) درمشهد بود. جلسهای برپا شد با حضور دو ناشر دیگر کتابهای امامزمانیام: آقامهدی بوشهریان (نشر سِتاک) و عباسآقای محبعلی (نشر شنل) در جلسه، فهمیدم که جای لغو و گریزی برایم نمانده بود.
سرانجام، قرار شد به جای رونمایی، محفلی بهیاد امام زمان(ع) برپا شود. همانجا فهمیدم که مادر بزرگوار خانم شاهینفر، در بیمارستان بستری بودند...
رار۵۹ شد عنوان محفل. جای محفل هم شد کافه دبا در خیابان پورابتهاج تهران. سر روز و ساعت، کلی گپ زده شد و در نهایت، دوشنبه ۲۱ مهرماه، ساعت ۱۶ تا ۱۸ انتخاب شد.
تأکید کردم که: رویم نمیشود برای برنامهای که گوشهای از آن، به خودم مربوط میشود، دوستان، همکاران و شاگردان نویسندگی را زحمت بدهم. قرار شد خانم شاهینفر و همکار ارجمند و توانایشان خانم بهداروند، زحمت چیدن و دعوت مهمانان ارجمندی را تقبل کنند...
روز مقرر، عصر دوشنبه، وارد کافهکتاب دبا شدم. عزیزانی قبول زحمت کرده و آمده بودند... که مهر حضورشان، محفل را به گفتن خاطرهها و خواندن آثاری پیشبینینشده، رساند.
... پیش از آغاز برنامه و در آستانهٔ ورودی، احوال مادر خانم شاهینفر را پرسیدم.
لبخندی زد خواهرم و گفت: «مادرم، امروز صبح، از دنیا رفت»!
خواهرم... با داغ مادر، آمده بود سر قرار ۵۹ (عدد ابجد اسم امام زمان)... تا برای امام زمان(ع) کم نگذاشته باشد. ... و پس از برنامه، فهمیدیم که به تاریخ خورشیدی، ۲۱ مهرماه، مقارن روز عاشورا ست در تاریخ قمری.
جای شما خالی!...
جای دوستانم، همکاران رسانهای... و همهٔ ارادتمندان امام زمان(ع).
هنوز و مستقیم، عکس یا فیلمی به دستم نرسیده که سهیمتان کنم... به همین مرحمتهایی که خواهید دید، بسنده میکنم.
* عکس ها از: مهدی بوشهریان
نظر شما